در
کتابخانه
بازدید : 1648366تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Collapse تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- بحث بعدی این است كه مگر ما نگفتیم تعلیل طبقاتی یعنی اینكه هر طبقه ای متناسب با منافع خودش در روابط تولیدی، برخی آرمانها و ایدئولوژیها به صورت جبری و متعین برایش پیدا می شود، پس اگر. . .
استاد: و اگر از بین رفتند آنها هم از بین می رود، شما می گویید پس چرا تعلیمات زردشتی در دنیا از بین نرفته و باقی مانده است؟
- این یك مطلب، مطلب دوم اینكه افكار زردشت متناسب با خواستها و منافع طبقه ی مالك است؛ با این جبر مادی، جبراً نباید در طبقه ی مقابل نفوذی داشته باشد چون این یك آرمان مربوط به طبقه ی مالك است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 510
استاد: ولی نفوذ روبنایی كه دارد.
- پس آرمان خود طبقه ی محروم چه می شود؟
استاد: این از نظر آنها نقش روبنایی دارد. نقش روبنایی مذهب به عقیده ی اینها همان تخدیر كردن طبقه ی محروم است. در واقع می خواهد آرمانش را از او بگیرد، نه اینكه به او آرمان بدهد؛ او را از آرمانهای واقعی (به عقیده ی اینها مادی) منصرف كند و بعد یك كانالی بزند به آرمانهای معنوی و اخروی؛ آرمانهای مادی اش را تبدیل به آرمانهای اخروی كند برای اینكه دنبال آرمانهای مادی نرود. بنابراین آرمانهای اخروی همان آرمانهای مادیِ تبدیل یافته است.
- این خلاف حرفهای قبلی است؛ یعنی خود همین، قبول نفس عمل تخدیر است و قبول این تأثیر روبنایی عبارت است از قبول جنگ با ضرورتهای جبری مادی طبیعی انسان، یعنی ضرورت جبریِ خواست من، طبقه ی من. اصلاً موجودیت من به عنوان یك انسان یك ضرورتهایی را ایجاب می كند، چطور ممكن است افكار من كه متأخر بر وجود اجتماعی من است بیاید و تأثیر در آن اصل و ضرورت داشته باشد.
استاد: جواب می دهند كه به طور موقت ممكن است، به طور دائم نه. به حسب نظر اینها جبر تاریخ این عوامل تخدیر را از بین می برد. اینها تأخیر انداز هستند ولی از بین برنده به طور نهایی نیستند.

بنابراین در نهایت امر اینها از بین می رود، یعنی آن طبقه ی محروم جبراً روشنفكر هم خواهد شد.

حرف شما این است كه این عقیده باید فقط در مردمی كه به نفع آنها هست رسوخ كند نه در مردمی كه به ضرر آنهاست. اینها این را این جور توجیه می كنند، می گویند در مردمی كه به نفع آنهاست به صورت یك عقیده ی واقعی در می آید و لهذا در آنها «با شیر اندرون شد و با جان بدر رود» و فقط با از بین رفتن خود آنهاست كه این عقیده هم از بین می رود. ولی در آن طبقه ی آنتی تزِ این طبقه این به صورت یك امر تخدیری موقتاً اثر می گذارد ولی او جبراً روشنفكر می شود، بعد كه جبراً روشنفكر شد این عقیده را از خودش طرد می كند و آن گروهِ دیگر را هم كه در این عقیده هستند از بین می برد. اینها این جور فكر می كنند.
- بله، این را كه اینها می گویند؛ من می خواهم ببینم كه از نظر منطقی آیا این حرف درست است یا نه؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 511
استاد: یعنی چرا از اول این را قبول می كنند؟
- چرا قبول می كنند؟ یعنی اینكه دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد، این دیر و زود بودن است. اینكه موقت است، جواب منطقی این حرف نیست. اگر قرار است یك ضرورت جبری وجود داشته باشد اصلاً نباید پذیرشی وجود داشته باشد. مثلاً این موقت ده سال است، در طول این ده سال چرا یك چیزی كه اصلاً با ضرورت واقعی مادی جبری طبیعی من متناقض است اصلاً مورد پذیرش اجتماع قرار می گیرد؟
استاد: این را جواب می دهند. هر عقیده ای كه پیدا می شود، در ابتدایی كه پیدا می شود باید هم پیدا بشود، یعنی از اولی كه پیدا می شود بر ضد تكامل نیست، هر عقیده ای، حتی عقاید مذهبی. اینها كه ضد مذهب هستند [چنین می گویند. ] هر هنری، هر فلسفه ای، هر مذهبی، هر فكری در ابتدای تكوّن خودش وجودش مفید و ضروری است یعنی ابتدای تكوّنش مقارن است با یك زیربنا، با یك ابزار تولیدی كه با آن ابزار تولید اصلاً باید هم این جور فكر كرد. یعنی این ابزار تولید یك روابط تولیدی را اقتضا می كند و این روابط تولیدی یك روبنای حقوقی، فكری، مذهبی، اخلاقی را ایجاب می كند كه باید هم همان باشد. پس آن پذیرش ابتدایی اش طبیعی است.
- برای كدام طبقات؟
استاد: برای همه ی طبقات، حتی طبقه ی روشنفكر. مسئله ی تز و آنتی تز است. جامعه در یك مرحله ای- حال یك مرحله ی خاصی را در نظر بگیرید- تغییر كمّی اش تبدیل به تغییر كیفی می شود، یك جامعه ی نو به وجود می آید، مثلاً بگوییم جامعه ی بورژوازی. این جامعه ی نو با یك زیربنا و با روبناهایی به وجود می آید. این روبناها عبارت است از یك سلسله فكرهای خاصی كه در این زمان برای همه روشنفكرانه است. اما از طرف دیگر ابزار تولید كه زیربناست شروع می كند به رشد كردن ولی روبنا هنوز به وضع سابق است. تضادی میان زیربنا و روبنا پیدا می شود. این تضاد به این شكل است كه زیربنا اقتضا می كند روابط تولیدی جدیدی و یك روبنای حقوقی جدیدی كه اینها در حد قوّه در آن موجود است. بالفعل ما یك روابط تولید حاضری داریم و یك روبنای حقوقی حاضری. آن وقت تغییر روابط تولید اقتضا می كند كه در درون جامعه هم ضد جدید رشد كند. این ضد كه از بطن این رشد كرد از اولی كه رشد می كند فكرش متناسب با این ابزار جدید است و ضد آن ابزار قدیم.

جامعه در ابتدا كه قبول كرده، طبیعی بوده است. ولی حالا كه این طور شده جامعه تقسیم می شود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 512
به دو طبقه: طبقه ی وابسته به ابزار تولیدی كهن كه كوشش می كند همان وضع روبنایی قدیم را حفظ كند چون منافعش در این است، و طبقه ی وابسته به ابزار جدید كه كوشش می كند روبنای قدیم را از بین ببرد. حال آن طبقه ی وابسته به ابزار قدیم كه كوشش می كند این روبنا را نگه دارد می خواهد این روبنا را حتی در میان طبقه ی جدید هم نگه دارد. تبلیغ می كند. این مقدار را قبول دارند كه بشر تحت تأثیر تبلیغ و تلقین قرار می گیرد. كوشش می كند كه این طبقه ی جدید را هم تحت تأثیر تبلیغ و تلقین قرار بدهد. موقتاً ممكن است كه او را كمی از عمل باز بدارد. موقتاً در او اثر می گذارد مثل هر امر تخدیری كه اثر می گذارد. ولی او به طبع خودش بعدها رد خواهد كرد و طرفدار همان روبنای جدید می شود و آن را از بین می برد. مثل همان تخم مرغ است كه مثال می زنند. تخم مرغ الآن كه از یك مرغ به وجود آمده همه چیزش با همدیگر سازگار است، ناسازگاری نیست چون یك امر جدید است. ولی وقتی كه شما آن را در زیر مرغ می گذارید تدریجاً شروع می كند نطفه ی یك جوجه در او به وجود آمدن. آن وقت تخم مرغ دارای دو وضع می شود: یك وضع، آن درونی است كه دارد جوجه در آن تكوّن پیدا می كند و جوجه فضای جدید می خواهد. و یك وضع، وضع قدیم كه این تخم مرغ بوده، سفید بوده، رویش هم یك قشر نسبتاً سختی كه همان پوسته ی تخم مرغ باشد و آن پرده ای كه به آن چسبیده وجود دارد. حال این قشر قدیم كه متناسب با وضع قدیم است باز هم می خواهد خودش را حفظ كند، خودش كه خودش را رها نمی كند. ولی جوجه كه از درونش رشد می كند می خواهد این را درهم بشكند. آن وقت یك جنگ میان وضع قدیم و وضع جدید به وجود می آید، ولی در نهایت امر آن جوجه كه وضع جدید است پیروز می شود، بالاخره نوك خواهد زد.

رشد می كند، وقتی رشد كرد خود به خود این دیواره ها را درهم می شكند و از آن بیرون می آید و آن را به صورت تفاله دور می ریزد.
پس تأثیر یك عقیده این است كه در ابتدا آن عقیده در جامعه به صورت یك امر طبیعی به وجود می آید و باید هم به وجود بیاید چون متناسب با ابزار جدید است، همان ابزاری كه در آن شرایط به وجود آمده. بعد ابزار كه عوض می شود یك نطفه ی جدیدی در درون جامعه رشد می كند.

ولی این نطفه در درون جامعه رشد می كند، روی جامعه همانی است كه بوده. آن وقت این نطفه ی جدید اقتضائات جدید دارد به همان شكلی كه عرض كردم. آنگاه طبقه ی جدید به وجود می آورد.

طبقه ی جدید طرفدار وضع جدید است. آن وقت این تأثیر روبنایی كه می گویند، تضاد الآن میان زیربنا و روبنا واقع شده، این مقدار را بعدها قبول كرده اند كه در عین حال می تواند این روبناهای كهنه طبقه ی جدید را به طور موقت تحت تأثیر تلقین و تبلیغ خودش به طور یك امر غیرطبیعی و قسری قرار بدهد و لذا برای تبلیغ نقش قائلند. این مسئله را گویا در كتابماركس و ماركسیسم خواندیم. سخن جالبی از هگل نقل كرد راجع به این مطلب: با اینكه حركت تاریخ جبری است پس
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 513
تبلیغ چه نقشی دارد، تبلیغ مثبت. . .
- یعنی نقش روشنفكر
استاد: نقش روشنفكر. اگر حركت تاریخ جبری است پس من چه تبلیغ بكنم چه تبلیغ نكنم او كار خودش را انجام می دهد. خیلی تعبیر خوبی بود كه نه، در عین حال روشنفكر می تواند با كار خودش جریان طبیعی را تسریع كند. به همین دلیل كه تبلیغ كه یك كار روبنایی است می تواند تسریعی در كار زیربنایی انجام بدهد می تواند بُطئی هم در آن به وجود بیاورد یعنی كاری بكند كه آن را به تأخیر بیندازد ولی سرنوشت محتوم، قطعی است. یك سرنوشت قطعی ما اینجا داریم، كار ما فقط این است كه می توانیم آن را جلو یا عقب بیندازیم. این مقدارها برای بشر نقش قائل هستند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است