در
کتابخانه
بازدید : 1647998تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Collapse تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
- بعد باز توضیحاتی داده درباره ی همین ایدئولوژیها كه الآن مورد بحث بود. مثلاً در مورد مذهب مثال زده كه ایدئولوژیهایی كه ایجاد شده، از نتایج مناسبات طبقاتی بوده و طبقه ی حاكم ایجاد كرده برای نگه داشتن وضع موجود: «این تأسیسات مثلاً شامل كلیساها و مساجد و برای نشر عقاید مذهبی كه اصل آن در همه ی مذاهب ایمان به معاد است می باشد. عقیده ی معاد ناشی از یك مناسبات مخصوص اجتماعی مبنی بر تقسیم طبقاتی و آقایی و بندگی است. » بعد حتی مثالی هم زده، در حالی كه اگر می خواهد صحبت بندگی و آقایی را بكند چنانچه توحید و عبادت و اینها را بگوید مناسبتر است. «به قسمی كه می دانیم خود تقسیم طبقاتی ناشی از یك مرحله ی تكاملی ابزار تولیدی می باشد؛ یعنی در آخرین تحلیل، عقیده ی معاد نتیجه ی خصلت قوای تولیدی است. »
استاد: در تأیید نظر شما ممكن است به بیان اینها این ایراد وارد باشد. اینها گاهی مثلاً در باب مذهب این حرف را می گویند كه مذهب اختراع طبقه ی حاكمه است. معنای این مطلب این می شود كه پس از آنكه تضاد میان دو طبقه به وجود آمد طبقه ی حاكمه برای اینكه وضع خودش را حفظ كند در آن حال مذهب را خلق و ایجاد كرده و بنابراین مذهب هیچ نقش مثبت در هیچ شرایطی ندارد.
- یعنی مولود طبیعی و جبری واقعیات نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 514
استاد: بله، بلكه فقط و فقط مولود طبقه ی حاكمه است، طبقه ی حاكمه بعد از آنكه در مقابل طبقه ی محكوم و در شرایط مبارزه با طبقه ی محكوم قرار گرفت، برای حفظ موقعیت خودش به هر ابزاری متوسل می شود. یكی از ابزارهایی كه به آن متوسل شده و آن را خلق كرده مذهب است. پس مذهب فلسفه اش فقط و فقط همان جنبه ای است كه لنین و ماركس گفته اند تریاك خلق است. ولی این با حرفهای دیگرشان سازگار نیست، با حرفهای خود ماركس هم سازگار نیست كه هر چیزی در هر شرایطی كه به وجود می آید در آن وقت ضرورت تاریخی و شرایط اقتصادی اقتضا كرده و هرچیزی در شرایطی كه به وجود می آید خوب و لازم است.
یادتان باشد كه در جلسه ی آینده ببینیم كه از نظر اینها مذهب را چگونه باید توجیه كرد؛ باید گفت مخلوق طبقه ی حاكمه است؟ یا مخلوق طبقه ی حاكمه ی بالخصوص نیست، مخلوق شرایط خاص اقتصادی است، منتها در وقتی كه محكوم به زوال است طبقه ی حاكمه كوشش می كند نگهش دارد. دو فرضیه می شود.
- یعنی آن توضیحات قبلی كه فرمودید وقتی یك تغییر كمّی به كیفی تبدیل می شود و یك انقلاب صورت می گیرد در آن حالت هنوز طبقه ی مقابل به وجود نیامده است.
استاد: بله، به وجود نیامده، طبقه ی مقابل هنوز در حالت بالقوّه وجود دارد.
- و لذاست كه این افكار، عمومی است و همه ی افراد آن جامعه باید قبولش داشته باشند.
استاد: بله.
- بعد كه طبقه به وجود می آید او باید برای خودش یك آرمانها و افكار دیگری طبیعتاً داشته باشد.
استاد: بله، یعنی در شرایطی كه هر روبنایی به وجود می آید متناسب با زیربنای خودش است.

تضاد بعد پیدا می شود نه اینكه از اول یك امر ضد این زیربنا پیدا می شود. از اول هر روبنایی متناسب با زیربنای خودش است، بعد زیربنا تغییر می كند، روبنا می خواهد باقی بماند، می خواهد خودش را حفظ كند و نگه دارد. اینجاست كه تضاد میان زیربنا و روبنا به یك معنا پیدا می شود و تضاد میان دو طبقه، طبقه ای كه طرفدار روبنا هستند و طبقه ای كه طرفدار روبنایی هستند كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 515
زیربنای جدید ایجاب می كند، پدید می آید.
- [پس می گویند مذهب] ناشی از یك ضرورت اقتصادی و وضع اقتصادی جامعه است و این ضرورت خود به خود این را به وجود می آورد.
استاد: وضع اقتصادی را دو جور می شود تفسیر و توجیه كرد: یكی اینكه می گوییم در آن نظامی كه در ابتدا به وجود آمده بود- و خود آن نظام هم باید به وجود می آمد- در آن شرایط مناسب پدید آمد. دیگر آنكه می گوییم در حالی كه نظامی داشت از بین می رفت به وجود آمد كه یك نظام كهنه ی محكوم به زوال را نگه دارد.
- پس این ضرورت نیست.
استاد: بعد عرض می كنیم. گفتیم حرفهایشان در این جهت ممكن است متناقض باشد. پس مطلب را دوگونه می شود تقریر كرد. یك وقت ما می گوییم امور روبنایی و از آن جمله مذهب در شرایطی كه به وجود می آیند ضرورت تاریخی اقتضا می كند و خود مرحله ای از مراحل تكامل اند كه باید باشند ولی بعد از آنكه تدریجاً تغییراتی در زیربنا پیدا شد زیربنای جدید روبنای دیگری را اقتضا می كند، آن وقت همین روبناها عامل ارتجاع و محافظه كاری می شوند، یعنی اینها عامل حفظ وضع موجود هستند، می خواهند وضع موجود را نگه دارند، برخلاف عوامل زیربنایی كه عوامل انقلابی است و می خواهد وضع موجود یعنی روبنای موجود را تغییر بدهد. این یك جور تقریر است. یك وقت در باب مذهب حتی این جور هم نمی گوییم، بلكه می گوییم مذهب در هیچ شرایطی محصول تكامل جامعه نیست. یك جامعه در ابتدا كه به وجود می آید كه هنوز تضادها بالقوّه است مذهب در آن وجود ندارد. آن وقتی كه میان دو طبقه، طبقه ی حاكم و طبقه ی محكوم، تضاد پیدا می شود طبقه ی حاكم در آن شرایط مذهب را برای حفظ وضع خودش اختراع كرد. دو تفسیر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 516
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است