در
کتابخانه
بازدید : 1648434تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسئله ی دیگر این است كه آیا تاریخ بر اساس تصادف است یا بر اساس اصل علّی و معلولی؟ یكی از نظریات در باب تاریخ این است كه تاریخ را تصادفات به وجود آورده، ولی آن كسی هم كه می گوید «تصادف» مقصودش این نیست كه [وقایع تاریخی ] بدون علت به وجود آمده؛ یعنی نظر او را كه شما بشكافید نمی خواهد بگوید كه حادثه ای خود به خود و بدون علت به وجود آمده است.

«تصادف» كه از قدیم مسئله ی بخت و اتفاق و تصادف را مطرح می كردند [به معنی علت نداشتن نیست. ] در واقع انسان به چیزی می گوید «تصادفی» كه كلّیت ندارد، یعنی تحت ضابطه و قاعده در نمی آید، مثل همین مثال معروفی كه ذكر می كنند: انسان اگر چاه بكند و به آب برسد، این یك امر تصادفی نیست چون دائماً و لااقل اكثر، كندن زمین در یك عمق معین به آب می رسد. ولی 51
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 34
اگر انسان چاه بكَند و به گنج برسد، این را یك امر تصادفی تلقی می كنیم، می گوییم چاه كندیم تصادفاً به گنج رسیدیم؛ برای اینكه این یك امر كلی نیست، مخصوص این مورد است؛ یعنی مجموعه ی یك سلسله علل و شرایط خاص ایجاب كرده كه در اینجا گنجی باشد، و یك سلسله علل دیگر ایجاب كرده كه شما چاه بكنید و نتیجه ی ایندو این شده كه در اینجا به گنج برسید. ولی چنین رابطه ی كلی و دائمی میان كندن چاه و پیدا شدن گنج وجود ندارد. چون رابطه ی كلی وجود ندارد، پس ضابطه و قاعده ندارد نه اینكه علت ندارد.
پس علت نداشتن یك مطلب است، كلیت نداشتن مطلب دیگر. كسانی كه می گویند تاریخ را تصادفات به وجود آورده، یعنی یك سلسله وقایع به وجود آورده كه آن وقایع تحت ضابطه ی كلی در نمی آید؛ همان مثالهای معروفی كه ذكر می كنند. مورخی كتابی نوشته تحت عنوانبینی كلئوپاترا [1]كه اگر بینی او مثلاً یك ذره كوچكتر یا بزرگتر بود سرنوشت عالم جور دیگری بود؛ چون بینی او فلان جور بود فلان پادشاه عاشق او شد و در نتیجه ی عشق ایندو به همدیگر حوادثی پیدا شد و اصلاً اوضاع دنیا در اثر یكچنین امری تغییر كرد. حال این معنایش این است كه این یك امری نیست كه تحت ضابطه دربیاید، یك قانونی درست كنیم به نام «قانون بینی كلئوپاترا» ؛ قانون بردار نیست.
اشخاصی كه قائل به تصادفند می گویند تمام حوادث بزرگ و مهم تاریخی، وقتی نگاه بكنیم می بینیم یك امر جزئی [علت آن بوده است ] ، مثل جنگ بین الملل اول كه فلان حادثه ی كوچك اتفاق افتاد، فلان ولیعهد در فلان مملكت كشته شد و آن به یك قضیه ی دیگر كشید و آن به یك قضیه ی دیگر، و بعد یك جنگ بین المللی درست شد [2]. دیگر نمی شود از قتل آن ولیعهد یك ضابطه ی كلی درست كرد. پس مسئله ی تصادف غیر از مسئله ی علت نداشتن است.

[1] ملكه ی مصری.
[2] ممكن است اشخاص دیگر كه منكرند بگویند خیر، آن ظاهر قضیه و بهانه بود، علت چیز دیگری بود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است