در
کتابخانه
بازدید : 1648311تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گویا در ذیل بیان «توجیه تاریخ از راه دین» مطلب دیگری را گنجانده كه به آن ارتباط ندارد؛ یعنی نظریه ی دیگری درباره ی تاریخ هست و آن نظریه ی ادواری بودن تاریخ است كه به دین هم ارتباط ندارد.

این نظریه می گوید تاریخ همیشه یك حركت دوری را طی می كند، حركت خود را از نقطه ای شروع می كند بعد دومرتبه برمی گردد به همان نقطه. توجیه دینی هم نمی خواهند بكنند، توجیه طبیعی می خواهند بكنند؛ می گویند: ابتدا توحش است. در توحش، فكر و فرهنگ و تمدن نیست ولی اراده و قدرت روحی هست. در اثر این حالت توحش، قدرت اجتماعی به وجود می آید. بعد قدرت، تمدنی را به وجود می آورد. بعد كه تمدن و فرهنگ به وجود آمد، به تدریج افكار خیلی عالی و ظریف به وجود می آید و هرچه كه بشر در تمدن و فرهنگ بالاتر برود از اراده اش كاسته می شود و تا حد زیادی نیز- به تعبیر ما- نعمت زده می شود و این نعمت زدگی، افراد را [خصوصاً طبقه ی حاكمه را] سست می كند و همین منجر به یك سلسله انقلابات یا منجر به این می شود كه قوای دیگری از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 39
جای دیگر ظهور كند و اینها را بكلی منقرض نماید و از بین ببرد.
فقط به جامعه نگاه نكنید، یك جور دیگر هم مثال بزنیم: معمولاً در خانواده ها، در این زندگیهای ما می بینید یك آدمی پیدا می شود خیلی سختكوش، پركار، جدی، تن به زحمت بده. این فرد یك كارخانه یا یك تجارتخانه تأسیس می كند، كار و ابتكار را به حد اعلا می رساند، ولی خودش چون از یك خانواده ی طبقه ی چهاری به وجود آمده عادت كرده به زندگی سخت، به گرما و سرما و تحمل سختی. اینها او را یك انسان جدی بار آورده است. بعدها زن و بچه اش در این زندگی كه مقرون به رفاه است بزرگ می شوند. نسل بعد از او كه بچه های او باشند یك آدمهای متوسطی از آب در می آیند. چون اوایل زندگیشان در زندگیِ همین آدم بوده و در سختی بزرگ شده اند اینها هم تا حد زیادی آدمهای جدی و كارآمدی هستند و آن ثروت را حفظ می كنند ولی بچه های اینها كه به وجود می آیند، چون تدریجاً زندگی و رفاه و خوشی را توسعه می دهند، كم كم از این منزل می روند به منزل دیگری، این فرش را تبدیل می كنند به فرش دیگری، خوراكشان تغییر می كند، لباسشان تغییر می كند، زیورشان تغییر می كند. دیگر آن نسل سوم یك موجودهایی می شوند نازپرورده كه فقط باید به آنها رسید، از كوچكترین رنج ناراحت می شوند. در نتیجه، قدرت این را كه آن زندگی و آن ثروت را ضبط كنند ندارند. همینكه پدر مُرد، در مدت كمی تمام زندگی را به باد می دهند، دوباره برمی گردند به همان صورت فقیرهای درجه ی اول و به مفلوكیت.

بعد دومرتبه بچه های اینها اگر بچه هایی باشند كه در فقر و مسكنت بزرگ بشوند باز ممكن است از نوع همین حركت شروع بشود؛ و لهذا در دنیای ما خیلی كم اتفاق می افتد كه یك خانواده ی ثروتمند چهارپنج نسل پشت سر هم ثروتمند باقی بماند، بلكه منقرض می شود.
همچنین می بینید دولت در یك خانواده ای قرار می گیرد، دو سه نسل كه در میان اینها هست از بین می رود و از یك خانواده ی دیگر سر در می آورد، باز همین طور از خانواده ی دیگر سر درمی آورد، كه این با اصول ماركسیستها هم جور در نمی آید؛ یعنی یك حساب دیگری است، یك حساب روان شناسی است. شما سلسله های سلاطین را نگاه كنید. هر سرسلسله ای یك مرد جدی ای بوده كه در دامن سختیها پرورش پیدا كرده، و او بوده كه توانسته قدرتی به وجود بیاورد، یك سلسله ای را براندازد و نظمی، امنیتی، قدرتی، شوكتی به وجود آورد؛ زمینه برای بچه هاشان درست كردند.

بچه هاشان تا یكی دو نسل از نظر اراده و سختكوشی بد نیستند، ولی هرچه رو به این طرف می آید كم كم اینها یك مردمان عشرت طلب و «نازپرورد تنعّم» در می آیند. شاه اسماعیل صفوی را در نظر بگیرید و شاه سلطان حسین را. او كه سرسلسله است چه جور آدم مقتدری است و این چه جور؟ همه ی سرسلسله ها افرادی قوی بوده اند و همه ی افرادی كه به دست آنها آن سلسله منقرض شده افرادی ضعیف بوده اند، ولی این ضعفشان علت دارد و آن این است كه اینها كم كم به رفاه خو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 40
گرفته اند. پس این است كه [می گویند تاریخ ] حركت دوری دارد.
اینها معتقدند كه جامعه ها هم همین جور است؛ یعنی ترقیها و انحطاطها نیز همیشه یك حركت دوری را طی می كند، از یك مبدئی شروع می كند، جبراً یك قوس صعودی را طی می كند و بعد جبراً مسیر انحطاط را می پیماید، پس حركت تاریخ یك حركت دوری است. منتها حداكثر این است كه آنهایی كه اندكی دقیق تر هستند می گویند درست به آن نقطه ی اول نمی رسد، بلكه چون از تجربیات گذشته تا حدی استفاده می شود می رسد به آن نقطه ی اول ولی در سطحی بالاتر و لذا می گویند حركت تاریخ حركتی حلزونی است، یعنی دور می زند می آید به مقابل نقطه ی اول نه به عین نقطه ی اول و دومرتبه دور می زند و همین طور؛ ولی به هرحال حركت، مستقیم نیست، برگشت دارد؛ همیشه تاریخ برگشت دارد. مؤلف، آن نظریه را می خواسته بگوید ولی خیلی مجمل و مندمج گفته و در ذیل نظریه ی دین هم گفته، با اینكه ربطی به نظریه ی دین ندارد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است