در
کتابخانه
بازدید : 1647817تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد می رسیم به عامل شرایط اقتصادی و تولیدی. این عامل از یك طرف به همان عامل دانش و اختراع برمی گردد، ولی از طرف دیگر به یك نظریه ی خاص در مورد انسان برمی گردد؛ یعنی از یك نظر مربوط است به عامل دانش، و از نظر دیگر مربوط است به نظریه ی خاصی در مورد انسان. و آنچه كه مربوط است به نظریه ی دانش و اختراع همین است كه می گویند ابزار تولید- باز برگشتند به ابزار؛ بدیهی است ابزار اختراع بشر است- تدریجاً تكامل پیدا می كند. بسیار خوب، اولاً چرا خود بشر تكامل پیدا نمی كند؟ [یعنی چرا نمی گویید بشر تكامل پیدا می كند؟ ] چرا بشر از عهد حجر آمد به عهد مفرغ، از عهد مفرغ آمد به عهد آهن؟ به همان دلیل كه دانش بشر پیش می رود، یعنی تجربیات بشر برای نسلهای بعد اندوخته می شود، و نیز به دلیل حس تكاملی كه در بشر هست؛ یعنی انسان یك ابزار را كه برای مقصد و هدفی می سازد، باز فكر می كند و از نیروی ابتكار خود استفاده می نماید. ماركسیستها همیشه به كار تكیه می كنند و به ابتكار كاری ندارند، می گویند انسان ابزارساز است و ابزار انسان ساز. این تا حدی درست است. انسان ابزار را می سازد، ولی سروكار داشتن انسان با ابزارها (یعنی عمل) خودش برای انسان تجربه است؛ تجربه ای است كه انسان با طبیعت و با ساخته ی خودش دارد، بدین معنی كه انسان با طبیعتی سروكار دارد كه ساخته ی خودش هم هست. همین تجربه و همین كار، انسان را می سازد. به عبارت دیگر تجربه، فكر انسان را بالا می برد.
این مطلب تا اینجا درست است، ولی یك حساب دیگر هم هست: چرا فقط انسان این جور است كه اگر با ابزاری كار بكند، بعد ابزارش را پیش می برد؟ ما حیوانهای دیگر هم داریم كه با ابزار كار می كنند. پرستو هم می آید از خار و خاشاك برای خود لانه می سازد ولی چندین هزار سال است كه لانه ی خود را به همین شكل درست كرده و یك ذره هم فرق نكرده است. زنبور عسل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 51
می آید برای خودش آن خانه های خیلی هندسی منظم را می سازد ولی هیچ پیش نرفته است. او هم كار می كند، با طبیعت و با ابزارهایی كه خودش می سازد سروكار دارد ولی یك قدم جلو نمی آید.

اما انسان جلو می آید، ابزار تولید را متكامل می كند. این ناشی از همان استعداد خاص یعنی ابتكار است كه در انسان هست، چون انسان با عقل و فكر كار می كند و حیوان با غریزه. غریزه یعنی قیمومت خود طبیعت، ولی فكر برای انسان یك عمل آزادانه است و چون یك عمل آزادانه است تدریجاً بر فكر انسان افزوده می شود و به عبارت دیگر فكر تكامل پذیر است. این است كه انسان با یك ابزاری مثلاً با سنگ كار می كند، در خلال عمل یك جرقه ای هم در مغزش پیدا می شود كه این سنگ را آن طور بكنم، به این شكل در بیاورم، و تدریجاً این ابزار را متكامل می كند. این مسئله ی ابتكار.
پس خود تكامل ابزار تولید معلول همان چیزی است كه ما آن را تكامل دانش می دانیم و به عبارت دیگر حس ابتكار و حس تقدم و اینكه بشر همواره می خواهد پیش برود و نمی خواهد در یك حد درجا بزند. این یك جهت آن، كه در این جهت تقریباً می شود گفت كه با نظریه ی صنعت و اختراع یك نظریه است با این تفاوت كه آنها مطلق اختراعات را (مطلق ابزارسازی را) عامل می دانند و اینها فقط ابزار تولید را عامل می دانند و برای ابزارهای دیگر نقشی قائل نیستند. جهت دیگر، یك نوع بینش خاصی است كه اینها درباره ی انسان دارند كه همان جهت است كه نظریه ی اینها را از نظریه ی دیگران جدا می كند. اینها نمی گویند مطلق ابزار، می گویند «ابزار تولید» و [این ناشی از] آن خصلت مادی است كه اینها در انسان سراغ دارند كه معتقدند آن انگیزه ی اصلی كه در انسان هست فقط و فقط انگیزه ی تأمین حوائج مادی است؛ آن كه انسان را وادار به كار می كند و بعد منتهی به تكامل می شود این انگیزه است، انگیزه های دیگر امور فرعی و امور تزئینی و بلكه اموری هستند به منزله ی روبنا و برای توجیه این انگیزه و به تبع و طفیل آن به وجود می آیند؛ اساس این است.
پس این نظریه همان نظریه ی دانش و اختراع است- كه گفتیم دو نظریه ی دانش و اختراع به یك نظریه برمی گردد همان نظریه ی اختراع و صنعت است، با این تفاوت كه آن را تخصیص می دهد به صنعت در ابزار تولید، و ریشه اش هم این طرز بینش مادی است كه در مورد انسان دارد كه تلاشهای اصلی انسان به خاطر حوائج مادی است و هیچ اصالتی در انسان ندارد.
- بنابراین، اینكه ابزار، انسان را می سازد آیا در جهت ابتكار می سازد یا مطلقاً می سازد، حتی جهات اخلاقی اش را نیز می سازد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 52
استاد: نه، كاری به جهت اخلاقی ندارند. مقصودشان این است كه ابزار، انسان را كامل می كند؛ یعنی مثل مدرسه است، بر تجربیات انسان می افزاید. البته آن جنبه های دیگر را هم بعد می گویند. اینكه ابزار انسان را می سازد به معنی اینكه ابزار تولید زیربناست، البته این را هم نتیجه گیری می كنند ولی آنچه كه در اینجا فعلاً می گویند این مسئله است كه چرا تكامل دست می دهد؟ می گویند انسان ابزار را می سازد و ابزار هم انسان را می سازد. می خواهند توجیه كنند چرا انسان موفق می شود كه در مرحله ی بعد ابزار كاملتر را بسازد. می گویند یك انسان بی تجربه، اول یك ابزار ساده ای را می سازد، ولی مدتی كه با آن عمل می كند تكامل پیدا می كند و آماده می شود برای اینكه ابزار بعدی را [كه كاملتر است بسازد. ] اگر او روی این ابزار كار نكرده بود، چنانچه باز هم می خواست ابزار بسازد مثل همین را می توانست بسازد نه بیشتر، ولی كار كردن با این ابزار تجربه اش را زیاد می كند. البته همان طور كه شما هم توجه كردید اینها بعد در نهایت امر می گویند اقتصاد همه چیز را می سازد.

قضیه به آنجا هم خواهد رسید.
این توضیحی بود كه برای مجموع این عوامل لازم بود عرض كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است