در
کتابخانه
بازدید : 1648125تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به هر حال نظریه ی تأثیر نوابغ را نمی شود بكلی رد كرد و گفت نابغه و غیرنابغه یكی است و همه ی مردم یكجورند. مثلاً آیا نادر در تاریخ این مملكت هیچ نقش اختصاصی فردی نداشته است؟ بدیهی است در شرایط بعد از آمدن افغانها و آن اوضاع اجتماعی و آن بلبشو اگر نادری هم نبود سرنوشت مملكت جور دیگری بود. ناگهان یك آدمی كه فقط از یك خواص زیستی بهره مند است، یك آدمی با آن هیكل قوی، آن اراده ی بسیار قوی، آن جاه طلبی فوق العاده و آن غیرت [ظهور می كند و اوضاع را تغییر می دهد. ] مسلّم اگر نادر وجود نمی داشت اوضاع این جور نبود، اوضاع دیگری بود. پس نبوغ را نمی شود انكار كرد، نمی شود گفت اگر نادر نبود یك كس دیگر كار نادر را می كرد. اگر كسی حرف اینها را بخواهد بگوید كه شرایط مادی و اقتصادی [نابغه را ایجاد می كند، مثلاً] نادر نبود یك فرد دیگر، او نبود یك فرد دیگر به جای او می آمد و عین همان كار را كس دیگر می كرد [باید به او گفت ] این طور نیست.
- با این تعریف كه می فرمایید، آیا نقش نوابغ لازم است كه مثبت باشد؟ مثلاً نقش معاویه. . .
استاد: نه، ممكن است گاهی منفی هم باشد. نقش نوابغ در تغییر تاریخ لزومی ندارد كه همیشه در جهت تكامل باشد، یا تكامل از هر جهت باشد. همان معاویه- بگذرید از مسئله ی حقیقت اسلام و این جور مسائل- از جنبه های سیاسی قدرت خارق العاده ای بود كه شاید اگر او نمی بود یا آدم ضعیفی به جای او می بود اوضاع جور دیگری بود. همین امویها در مسئله ی سیاست- بگذرید از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 65
اینكه آنجا كه تضاد منافع داشتند دیگر به هیچ چیز پایبند نبودند، از این یكی اگر بگذرید- می بینید مردم خارق العاده ای بودند، كوچك نبودند. عباسیها هم همین طور. شاید در سلسله های سلاطین دنیا مثل امویها و عباسیها نابغه كم پیدا شده باشد. مأمون مگر یك آدم كوچكی است؟ ! در همه ی تاریخ دنیا شما بگردید نابغه ای مثل مأمون و هارون پیدا نمی كنید، و بی جهت نبود كه توانستند یك چنین امپراطوری به این عظمت [تشكیل بدهند. ] بنی عباس پانصد سال [سلطنت كردند. ] كدام سلسله ی دیگر را در دنیا سراغ دارید كه پانصد سال سلطنت كرده باشند؟ !
غرض اینكه لازمه ی نبوغ این نیست كه نقشش همیشه مثبت و مفید باشد. البته نابغه ی از هر جهت قهراً این جور است، ولی این نابغه ها اغلب از یك جهت نابغه هستند. اسكندر نابغه ای است كه فقط در امر نظامی نابغه است. نادر هم همین طور است. نادر یك نابغه ی نظامی است، آنهم فقط در كارهای سپاهیگری. در اداره ی مملكت كه اصلاً از حد عادی هم منحطتر بود. آدمی بوده كه به همان نسبت كه در كار نظامیگری قوی بوده در كار مدیریت مملكت مرد منحط و پستی بوده است، خیلی هم فضاحت راه انداخت. می گویند امیركبیر گفته است كه اگر شاه عباس پادشاه می بود و من صدر اعظم و نادر وزیر جنگ، ما سه نفری دنیا را می گرفتیم. نادر فقط همان نبوغ نظامی را دارد. تا وقتی كه كار نظامی می كند همواره پیشرفت و قدرت است. چهار صباح كه ایستاده می خواهد مملكت را اداره كند افتضاح می كند، دائم آدم بكش و از همین مردم داخل، از كلّه ها مناره ها بساز. چشم بچه ی خودش را كور كرد. كارهای عجیبی كرد كه پست ترین آدمها هم این كارها را نمی كنند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 66
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است