در
کتابخانه
بازدید : 1647851تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Collapse عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسئله ی دیگر- كه این هم مهم است و این هم مربوط به منطق دیالكتیك می شود و باز این هم اصالت فكر را بكلی نفی می كند- این است كه اینها اصل تأثیر متقابل را نیز- كه در جلسات پیش شرح دادیم- به گونه ی خاصی تفسیر می كنند و همچنین آن را حتی به افكار و اصول تعمیم می دهند.

حال ببینیم نتیجه چه در می آید؟ گفتیم در اصل تأثیر متقابل این جور می گویند كه همه ی اشیاء در یكدیگر مؤثرند. این معنایش این است كه هر چیزی را در محیطش باید در نظر گرفت و در واقع همه چیز برای همه چیز محیط است و همه چیز برای همه چیز محاط، نه اینكه محیط یك چیز است و محاط چیز دیگر. مثلاً اگر بگوییم این محیط در من اثر می گذارد ولی من در این محیط اثر نمی گذارم غلط است. اگر این درخت جزء محیط من است، من هم جزء محیط این درخت هستم.

ناچار این اصل را در مورد افكار هم سرایت می دهند و تصریح هم می كنند. نتیجه اش همان می شود كه فكر انسان هیچ اصالتی نداشته باشد. می گویند هر فكری صد درصد زاییده ی شرایط ذهنی و عینی خودش است و غیر از این هم نمی تواند باشد. فكر هر فیلسوفی، فكر هر پیغمبری، فكر هر مصلحی، فكر هر بدخواهی و فكر هر نیكخواهی تابع شرایط ذهنی و عینی خودش است، یعنی سوابق ذهنی هر شخص به ذهن او یك رنگ خاص می دهد. وقتی كه یك فكر برای او پیدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 102
می شود رنگ همان شرایط را به خود می گیرد. شرایط عینی هم (یعنی شرایط خارجی، مثلاً وضع زندگی و امثال آن) رنگ خاص به ذهن و فكر او می دهد كه ما در مقام تشبیه گفته ایم ذهن انسان از این جهت مثل آینه است؛ آینه هر رنگی كه داشته باشد صورتی كه در آن منعكس می شود همان رنگ را پیدا می كند؛ یا مثل ضبط صوت است كه هر صوتی را به هر شكل كه در آن ضبط شود همان طور منعكس می كند؛ و یا مثل كوه است كه صدا را [باز می گرداند] چون مسئله ی ردالفعل و عكس العمل مطرح است. همیشه عكس العمل ها بستگی دارد به نحوه ی عمل و صد درصد تابع عمل است. در كوه اگر بگویی «هو» ، «هو» جواب می دهد. بگویی «ها» ، «ها» جواب می دهد. دیگر نمی شود تو بگویی «هو» او «ها» جواب دهد یا بگویی «ها» او «هو» جواب بدهد. بنابراین هر فكری صد درصد زاییده ی شرایط ذهنی و عینی فكركننده است. در واقع این جور است: شما شرایط ذهنی و عینی فكركننده را به من بگویید تا من به شما بگویم كه او چگونه فكر می كند.
مخصوصاً بحث را می بریم روی شرایط عینی. باز همان نتیجه گرفته می شود كه یك نفر در كاخ و در ویرانه نمی تواند یك جور فكر كند، زیرا شرایط عینی كاخ نشین یك شرایط است و شرایط عینی ویرانه نشین شرایط دیگری است. این غیر از مسئله ی اصالت اقتصاد است كه جنبه ی فلسفی قضیه بود. این، جنبه ی منطقی قضیه است كه به طور كلی به دلیل اینكه شرایط مختلف است- و اگر شرایط به شكل دیگر غیر از جنبه ی اقتصادی هم مختلف باشد- شخص مختلف فكر می كند. از نظر منطق دیالكتیك، این امر اختصاص به شرایط اقتصادی ندارد. اگر ما باشیم و این منطق، چنانچه جوّ سیاسی شخص نیز مختلف باشد [تفكر او مختلف است. ] مثلاً آدمی كه در یك جوّ دموكراتیك زندگی می كند و آدمی كه در یك جوّ استبدادی زندگی می كند، همچنین آدمی كه در جوّ استبدادی خودش مستبد است بر دیگران و آدمی كه مورد استبداد دیگران قرار گرفته [دوگونه فكر می كنند. ] این، شرایط اقتصادی نیست، شرایط سیاسی زندگی است ولی خواه ناخواه در تفكر اثر می گذارد و این ناشی از همان اصل تأثیر متقابل است. وقتی كه ما اصل تأثیر متقابل را حتی به افكار تعمیم بدهیم، نتیجه اش این است كه اصالت را از فكر بگیریم. آنگاه فكر انسان از این جهت صد درصد حكم همان آینه را پیدا می كند كه جز منعكس كردن صورتها و شكلها و اوضاعی كه بر آن احاطه دارد كار دیگری برای او امكان پذیر نیست.
حال این راه (راه فلسفه ی الهی در این باب از راه فلسفه ی مادی) چگونه جدا می شود، مسئله ای است كه ما دراصول فلسفهطرح كرده ایم. اینجا مسئله ی منطق طرح می شود و بعد روشن می گردد كه چگونه خود این نظریه این منطق را نفی می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 103
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است