در
کتابخانه
بازدید : 1647954تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Collapse ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك وقت هست كه ما می خواهیم وظیفه ی مورخ در این عصر را بیان كنیم و به همین دلیل مشكلات كارش را توضیح می دهیم كه مورخ نباید یك حالت ساده دلی داشته باشد و خیال كند هرچه كه در كتب تاریخ گذشته نوشته شده عین حقیقت و عین واقعیت است. وقایعی كه در گذشته نوشته شده اساساً نمی تواند عین حقیقت و واقعیت باشد؛ چیزهایی است كه از آینه ی اندیشه ی مورخ گذشته و مورخ رنگ خودش را به آن وقایع داده، خواه از نظر اینكه نوعی تعصب به خرج داده له چیزی و علیه چیزی، وقایع را تحریف كرده، دروغ نوشته یا حداقل از راه گزینش این خیانت را مرتكب شده، هیچ دروغ ننوشته ولی از راستها آنچه را كه با هدف او منطبق بوده انتخاب كرده و آنچه را كه با هدف او منطبق نبوده دور ریخته و قهراً شكل قضیه تغییر كرده است.
مثلاً در همین تاریخ اسلام یا تراجم و شرح حال ها، ما افرادی داریم كه اینها صد درصد راستگو و صادق هستند ولی در عین حال نتیجه ی آنچه كه به ما ارائه داده اند با آنچه كه در واقع و نفس الامر بوده ممكن است از جهاتی متفاوت باشد. آنهایی كه در دنیای اسلام تراجم احوال نوشته اند، معمولاً دو سه گروه بیشتر نیستند: یكی محدّثین هستند كه چون اهل حدیث، اهل رجال هم هستند، اینها رجال و تراجم و شرح احوال هم نوشته اند؛ و دیگر، عرفا و دراویش هستند. اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 124
هم علاقه ای داشتند به شرح حال نوشتن، زیرا به سلسله ی مشایخ معتقد بودند. محدّثین از آن جهت [شرح احوال می نوشتند] كه به سلسله ی رُوات اعتقاد داشتند؛ یعنی هركسی حدیث می كرد (روایت می كرد) از استاد خودش، او از استاد خودش، او از استاد خودش، تا می رسید به زمان ائمه، و لهذا ما یك سلسله كتابها داریم به نام «اجازات» كه این كتب حاوی شرح احوال زیادی است؛ و به تبع این اجازات كه از مشایخ بوده شرح حال دیگران را هم می نوشتند. عرفا هم به نوعی «اجازات» قائل بودند، یعنی مرید و مرادی كه فلان شخص مثلاً تلقین ذكر را از استادش گرفته و او از استاد خودش، یا استادش او را به قطبیت معرفی كرده و همین طور. همین جهت سبب بوده كه اینها هم شرح حال زیاد می نوشتند.
این است كه این دو گروه شرح حالشان خوب نوشته شده و حتی بیش از مقداری كه بودند بزرگ معرفی شدند؛ چون معلوم است، مثلاً یك محدّث اگرچه اعمال غرض نمی كند ولی مطابق شناختی كه دارد شرح حال می نویسد. حاج شیخ عباس قمی، مثلاً مجلسی را می شناسد آنچنان كه هست اما ابوریحان بیرونی را كه حاج شیخ عباس قمی نمی شناسد و نمی تواند هم بشناسد. در نتیجه وقتی كتابالكُنی و الالقابحاج شیخ عباس را می خوانیم، به مجلسی برسیم می بینیم چهارصفحه درباره اش بحث كرده با القاب خیلی زیاد، به ابوریحان بیرونی برسیم می بینیم چهارسطر نوشته. اگر ما از جای دیگر اطلاع نداشته باشیم می گوییم این ابوریحان بیرونی كسی نبوده، غافل از اینكه نویسنده كسی است كه مجلسی را می شناخته و به او علاقه مند بوده و ارادت داشته است، هیچ هم دروغ نگفته، هرچه كه راجع به فضیلت او سراغ داشته نوشته، ولی ابوریحان را نمی شناخته، علاقه ای هم به او نداشته و شرح حال او را طرداً للباب نوشته است.
در مورد عرفا هم همین جور است. می بینید شرح حال دراویش به دقت نوشته شده. گذشته از كشف و كرامت هایی كه غیرقابل قبول هم هست، جزئیات زندگی آنها نوشته شده و خلاصه هرچه فضیلت داشته اند رو آمده. این دو طبقه خوب شناسانده شده اند. اما طبقات دیگر آنچنان كه باید شناسانده نشده اند. مثلاً فلاسفه سخنگو نداشته اند. در میان فلاسفه، ترجمه نویس وجود نداشته، اگر وجود می داشت اینها هم از طبقه ی خودشان خوب دفاع می كردند. غیر از چندتایی مثل بوعلی سینا كه شهرت جهانی داشته اند، باقی دیگر اسمشان را هم به زور می توان از لابلای كتابها پیدا كرد، چرا؟ چون اینها در طبقه ی خودشان مترجم نداشته اند. این است كه یك مورخ، آن كسی كه امروز می خواهد تاریخ بنویسد، باید توجه به این مسائل در گذشته داشته باشد. مثلاً ممكن است شخصی در گذشته فوق العاده مرد بزرگی بوده، از قلمها افتاده یا اصلاً اسمش نیامده یا اگر اسمش آمده آنچنان كه باید معرفی نشده، و برعكس شخص دیگری حجمی پیدا كرده بیش از حجم واقعی خودش. اینها چیزهایی است كه یك مورخ باید بداند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 125
خیال نمی كنم این فصل بحث دیگری داشته باشد جز اینكه در واقع دعوت به این است كه مورخی كه امروز تاریخ می نویسد باید اجتهاد كند، به منقولات گذشته اعتماد نكند- به دلایلی كه گفتیم- و آنچه مورخان گذشته نوشته اند اثری است كه نتیجه ی تأثیر متقابل مورخ است در واقعیات و واقعیات در مورخ؛ نه همه ی آن، ذهنیات مورخ است كه با واقعیات ارتباط نداشته باشد و نه همه ی آن عین واقعیات است، بلكه نتیجه ی تأثیر واقعیات در مورخ و مورخ در واقعیات چیزی درآمده به صورت تاریخ، مثلاًناسخ التواریخیاتاریخ طبری.
- آیا امكان ندارد كه مورخی هم بوده كه طبق یك دید واقع بینانه وقایع را نوشته است؟
استاد: اتفاقاً در بحث بعد كه تحت عنوان «جامعه و فرد» دارد، همین بحث توضیح داده می شود. به عقیده ی ما چرا، كه در یكی از جلسات گذشته هم در این باره بحث كردیم، بعد نیز روی آن بحث می كنیم. نظر مذكور یك نوع نظری است كه اخیراً در اروپا پیدا شده و كمی هم بوی ماركسیستی می دهد. خود همین «اِی اچ كار» گویا بی علاقه به كمونیسم هم نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 126
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 127
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است