در
کتابخانه
بازدید : 1648007تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Collapse جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه ی جدیدی پیدا شده است كه در ابتدا خیلی عجیب به نظر می آید. این نظریه را به دوركهیم معروف نسبت می دهند و از او نقل می كنند. او گفته است كه جامعه یك مركّب حقیقی است. (و حتی دیدم كه به همین تركیبهای شیمیایی و طبیعی مثال زده. ) آنها كه شما می بینید مستقل از همدیگرند تن ها و جسمها هستند. انسان كه به تنش انسان نیست، انسان به شخصیت خودش انسان است. بحث روی «من» انسانهاست نه روی «تن» انسانها. شك ندارد كه اگر تن انسانها را در نظر بگیرید هرگز تن انسانها با همدیگر مثل اكسیژن و ئیدروژن كه با هم تركیب می شوند در جامعه تركیب نمی شوند، ولی اگر «من» انسانها و روح انسانها را در نظر بگیرید مركّب است؛ یعنی این «من» ی كه الآن من دارم، اگر من در جامعه نبودم این «من» این «من» نبود، «منِ» انفرادی من چیز دیگری بود. ولی در اثر تأثیری كه از جامعه پذیرفته ام (تلقینات، تعلیمات، تربیتها) و به نوبه ی خودم اثر روی دیگران گذاشته ام، من امروز یك «من» ی پیدا كرده ام. این «منِ» حاضر من نتیجه ی یك رابطه ی متقابل میان من و سایر افراد جامعه است؛ یعنی اگر بخواهیم نظر به این «من» و این شخصیت بكنیم، این «من» و شخصیت یك امر مجزا از دیگران نیست.
آنگاه می گویند فرهنگ بشری ملاك وحدت بشریت است و چون هر قومی یك فرهنگ مخصوص به خود دارد پس هر قومی یك روح اجتماعی مخصوص به خود دارد. و فرهنگ مشترك یك قوم یعنی اینكه مثلاً من و شما و اینهایی كه اینجا هستیم معتقدات مشتركی داریم، تعلیمات مشتركی داریم، احساسات مشتركی داریم كه روح ما را یكجور ساخته است. این امر در واقع به منزله ی روح آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه ای روح آن جامعه است و افراد به منزله ی اعضای این اندام هستند و لهذا آمدند این جور ادعا كردند (حتی تعبیر را از آن بالاتر بردند) ، نگفتند آیا فرد جامعه را می سازد یا جامعه فرد را می سازد؟ گفتند آیا فرد حقیقی است و جامعه انتزاعی و اعتباری، یا جامعه حقیقی است و فرد انتزاعی؟ اینها حتی انتخاب می كنند كه جامعه حقیقی است و فرد انتزاعی. روی این حساب از جنبه ی منش، از جنبه ی «من» و شخصیت- نه از جنبه ی زیستی- همه ی مسائلی را كه قبلاً در حوزه ی روان شناسی می دانستند داخل حوزه ی جامعه شناسی كردند. زیرا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 132
روان شناسی، افراد را از دید فردی می دید؛ یعنی چنین فرض می كرد كه انسانها در طبیعت با چنین غرایز و تمایلاتی به وجود می آیند: من روانی علیحده دارم، شما روانی علیحده دارید، او روانی علیحده دارد، روانها مثل تن ها از همدیگر جدا هستند و این روانها هستند كه دارای چنین خصلت و چنان خصلت می باشند. ولی روی این حساب اصلاً روانها همه ساخته شده ی جامعه است و جنبه ی فردیش جنبه ی انتزاعی است. مسائل روانی را از دید اجتماعی یعنی آن وحدت اجتماعی می بینند نه از دید روح انفرادی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است