این بحثی كه به قول خودش درباره ی مسئله ی «اتحاد عاقل و معقول در تاریخ» در اینجا طرح كرده-
با اینكه بحث ما درباره ی تكامل و پیشرفت در تاریخ است- می خواهیم ببینیم به چه مناسبت مطرح
كرده است. بحثِ به قول او «اتحاد عاقل و معقول» را- كه مقصود این است كه در اینجا آنچه كه
مورد مطالعه قرار می گیرد با خود مطالعه كننده یكی است (در اصطلاح اینها) چون انسان خودِ انسان
را دارد مطالعه می كند، و به این معنا آن را اتحاد عاقل و معقول می نامد- از آن جهت مطرح می كند
كه اگر ما تاریخ را صرفاً یك امر عینی ندانیم (كما اینكه صرفاً یك امر ذهنی هم نمی دانیم) بلكه در
واقع عبارت از رابطه ای میان ذهن و عین بدانیم، توجیه تكامل اندكی دشوارتر و مشكلتر می شود
زیرا در این صورت به دست آوردن معیاری برای تكامل مشكل است.
من بحث را به صورت دیگری طرح می كنم. به نظر می رسد كه خود نویسنده هم در اینجا
سردرگم است.