در
کتابخانه
بازدید : 1647867تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Collapse تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر بحث از نظر تاریخی باشد، اشكال به همین صورت حل می شود. ولی البته مسئله ی تضاد میان واقعیت و ارزش مسئله ای است كه اساساً در سطح فلسفه قابل طرح كردن است، یعنی در سطح كل جهان نه در سطح تاریخ. در سطح تاریخ به همین مقدار قضیه حل می شود. در سطح فلسفه، مسائلی هست كه طبق آن مسائل به یك اعتبار همان «الخیر فیما وقع» را در جمیع حوادث باید گفت. چون مسئله ی «نظام احسن» كه در هستی می گویند معنایش عالیترین نظام ممكن است. وقتی می گویند «عالیترین نظام ممكن» بنابراین واقعیتی كه نبایستنی باشد و با اینكه نبایستنی بوده است مع ذلك باز وقوع پیدا كرده است، با اصل نظام احسن و با اصل «اَلَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ» [1]جور در نمی آید. جواب این اشكال چیست؟ این البته مطلبی است كه به مسائل فلسفه مربوط می شود نه به اینجا. همین قدر اجمالاً گفتم برای اینكه توجه به این مسئله داشته باشید. ولی از نظر مسئله ی تكامل تاریخ قضیه به همین شكل قابل حل است، چون واقعاً هم همین جور است. منتها اینجا باید ما این مسئله ی «باید» ها را تحلیل كنیم كه اصلاً این «باید» ها از كجا پیدا می شوند؟ اینكه ذهن ما در مقابل «هست» ها «باید» ها خلق می كند، این بایدها از كجا پیدا شده است؟ با تحلیل این بایدها آن مشكلات هم در جای خودش حل می شود كه حال آن یك مسئله ی كلی و مسئله ی دیگری است.
اینكه تكامل را در مجموع باید حساب كنیم و در كلیه ی ابعاد باید ملاحظه كنیم، بدین معنی است كه مجموع اجتماعات بشری از اول تا بدین وضع در ابعاد مختلف رو به تكامل بوده است.

ولی این چطور می شود؟ ممكن است انسان وقتی كه جامعه های قبلی را با جامعه های فعلی مقایسه می كند متوجه شود كه جامعه های قبلی نسبتاً بهتر از این جامعه ها بوده اند، چون در مجموع باید حساب كرد. حال ما در محیطی هستیم كه از آن بدبختیهایی كه در محیطهای دیگر هست خبری نیست. در نتیجه ممكن است خیلی خوشبینانه قضاوت كنیم و بگوییم بله، وقتی كه این جامعه را با جامعه های مثلاً هزارسال پیش مقایسه می كنیم می بینیم تكامل یافته است. ولی ممكن است انسان در جامعه ی دیگری باشد، مثلاً در ویتنام باشد و مقایسه كند؛ می بیند كه خیر، نه تنها تكامل نیافته،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 237
بلكه رو به انحطاط رفته كه این همه بدبختی و فلاكت و ظلم و ستم و آوارگی پدید آمده است.
- خلاصه قبول كردن این مطلب مشكل است.
استاد: نه، مشكل نیست. یك حرف خوبی در همان مسائل خیر و شر در فلسفه دارند كه هر شری زاینده ی یك سلسله خیرهاست؛ یعنی اگر ما شر را در همان حال خودش در نظر بگیریم یك حكم دارد و اگر به اعتبار زایندگی اش در نظر بگیریم یعنی آثار و نتایجش را هم به حساب بیاوریم- و به قول این كتاب آینده اش را هم جزو حسابش بیاوریم- حكم دیگری پیدا می كند. اینها هم متوجه این مطلب هستند. در اینجا مؤلف كتابتاریخ چیست؟ تعبیری دارد، می گوید: تمام شكستها ثمربخش اند، و نیز تعبیر شیرینی دارد می گوید: تاریخ قائل به دیركرد عمل است. این خیلی تعبیر خوبی است؛ مثل دیركردی كه بانكها می گیرند یعنی سود می گیرند، بدین معنی كه بانك طلبش را كه امروز باید بگیرد، اگر طرف نداد و مدتی تأخیر انداخت، بعد از آن مدت می گیرد با سود بیشتر.

می گوید: تاریخ قائل به دیركرد عمل است؛ یعنی اگر جامعه ای درجا بزند، عقب بماند، منحط بشود، ناراحتی بكشد، همین سبب می شود كه بعد تاریخ آنچه را كه طلب داشته با سودش بگیرد.
ما بحثمان در این نبود كه بیاییم تأیید كنیم كه تاریخ متكامل هست یا نیست. بحثی كه ما كردیم به خاطر این بود كه اصلاً فرض تكامل داشت دچار اشكال می شد. معنی آن مسئله این بود كه اصلاً نمی شود قائل به تكامل شویم، چون اگر بخواهیم قائل به تكامل شویم باید ارزشهای به وجود نیامده را نفی كنیم یا به تعبیر دیگر باید معیارها فقط روی موفقیتها باشد [2]؛ یعنی هر جا كه دو حریف مقابل یكدیگر قرار گرفته اند، آن كه موفق شده است بگوییم «باید» و «خوب» هم همان بود. مثلاً اگر حضرت امیر با معاویه طرف بشود و معاویه پیروز بشود، چون موفقیت ملاك است زیرا واقعیت ملاك است و ما بایدِ جدا از موفقیت نداریم [پس «باید» و «خوب» هم همان پیروزی معاویه است. ] ما می خواستیم كه این اشكال كلی را به این صورت حل كنیم. آن بحثی هم كه بعد دارد تحت عنوان «افق رو به گسترش» در واقع دنباله ی همین بحث است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 238
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 239

[1] سجده/7.
[2] اگر معیار روی موفقیتها باشد باید ارزشها را نفی كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است