در
کتابخانه
بازدید : 1648231تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد یك مرحله ی بالاتری هم پیش آمد و آن همان پراگماتیزم ویلیام جیمز بود. ویلیام جیمز آمد یك حرفی زد، نگفت كه عمل معیار حقیقت است، او به فایده چسبید، گفت اصلاً حقیقت داشتن یعنی اثر عملی داشتن، فایده داشتن؛ حقیقت را تعریف كرد به این كه در عمل آثار خوب و مفید داشته باشد. دیگران می گفتند كه یك چیز دو گونه ارزش می تواند داشته باشد، یكی ارزش نظری، یعنی اینكه حقیقت باشد، مطابق با واقع باشد؛ دیگر ارزش عملی، كه در عمل هم برای ما مفید واقع شود. این دو ارزش جدا از یكدیگر بود، منتها در باب رابطه ی میان این دو ارزش سخن بود كه آیا هر چه ارزش نظری دارد ارزش عملی دارد؟ یا نه، ممكن است بین ایندو عموم و خصوص من وجه یا مطلق باشد: هرچه ارزش عملی دارد ارزش نظری دارد ولی نه این است كه هرچه ارزش نظری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 421
دارد ارزش عملی دارد؛ ممكن است یك مسئله ای ارزش نظری داشته باشد، [مثل این كه ] در دورترین كهكشانها چه خبر است، ولی برای ما هیچ ارزش عملی نداشته باشد. یا بین ایندو حتی عموم و خصوص من وجه است و بعضی امور، هم ارزش نظری دارد هم ارزش عملی؛ بعضی امور ارزش نظری دارد ارزش عملی ندارد، مثل همین مثالی كه گفتیم؛ بعضی امور ارزش عملی دارد و ارزش نظری ندارد، یعنی انسان گاهی با یك حرف پوچ نتیجه های خوب و مفید ممكن است بگیرد. این خودش یك مسئله ای است كه قابل بحث است كه آیا می شود از یك سخن پوچ نتیجه های مفید را احیاناً گرفت یا نه؟ نمی خواهم بگویم این حرف درست است، ولی مسئله ای است قابل طرح، به این زودیها هم نمی شود. . . [1]مسئله ی دروغ مصلحت آمیز و راست فتنه انگیز همین است. یك «راست» ارزش نظری دارد ولی از نظر عملی ارزش منفی دارد، و در یك جا دروغ هیچ ارزش نظری ندارد و ممكن است ارزش عملی داشته باشد. البته به این سادگی نمی شود از این مسئله گذشت. حالا طرح كردیم، نه اینكه خیال كنید ما این مطلب را تأیید می كنیم كه [نسبت میان ایندو] حتماً عموم و خصوص من وجه است و می شود برای این قضیه از دروغ استفاده كرد ولو اینكه هدف صددرصد حقیقت باشد؛ چون این بحث را امروز به شكلهای مختلفی كرده اند. بعضی از مصریها این مطلب را طرح كرده اند. البته به این بیانی كه من می گویم نگفته اند، چیز دیگری گفته اند كه من به این بیان می گویم:
یكی از آن مواردی كه ارزش نظری ندارد و ارزش عملی دارد افسانه های پندآموز است. كلیله و دمنهچه ارزش نظری دارد؟ شیر به روباه چنین گفت و بعد خرگوش به روباه چنین گفت، بعد چنین و چنان كردند؛ یك داستانی كه سراسرش پوچ و بی معنی است ولی سراسرش هم پند و اندرز است. اغلب داستانهایی كه سعدی آورده، حتی همانهایی كه به نام انسانها گفته است، ارزش تاریخی كه ندارد، از نظر تاریخی بی ارزش است ولی از نظر عملی با ارزش. [همین طور] داستانهایی كه مولوی آورده. البته منشأ بیشتر قریب به اتفاق اینها پیدا شده، یعنی اختراع خود مولوی نبوده، یك ریشه ای دارد، ولی بسیاری از اینها ریشه هایش افسانه های گذشته است كه خود مولوی هم احیاناً می داند افسانه بوده، و بعضی موارد هم اگر ریشه ی تاریخی یا افسانه ای قبل از مولوی دارد، مولوی خودش قضیه را پرورش داده، بعد نتیجه اش را گرفته است. او می گوید تو به نتیجه نگاه كن، «خُذِالْغایاتِ وَ اتْرُكِ الْمَبادی» . او كاری ندارد كه حالا این قصه از نظر تاریخی واقعاً راست است یا راست نیست؛ او بیشتر، نظرش به آن نتیجه ی عملی است كه می خواهد بگیرد.
حتی بعضی از مصریها پا را بالاتر گذاشته اند، گفته اند قرآن هم در قصص خودش این راه را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 422
طی كرده است، یعنی گفته اند قرآن هم صددرصد اعتبار قضایای خودش را امضا نمی كند، چون خودش می گوید: «فَاقْصُصِ اَلْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ» [2]یا می گوید: «تِلْكَ اَلْأَمْثالُ» [3]، به صورت امثال ذكر می كند. لزومی ندارد كه مثلاً قصه ی هابیل و قابیل یك واقعیت تاریخی باشد كه بگوییم چون قرآن است و قرآن وحی الهی است و صادق القول است پس قصه ی هابیل و قابیل یك قصه ی تاریخی است، یك واقعه ای است كه در عالم واقع شده است. یا حتی قصه ی آدم، قصه ی نوح و. . . تمام اینها داستانهایی است كه ارزش عملی دارد؛ یعنی قرآن تكیه اش بر ارزش عملی قضایاست نه بر ارزش نظری قضایا.
عده ای چنین فكری داشته اند، ولی البته فكر غلط و ناصحیحی است. آقای طباطبائی از چیزهایی كه خیلی با آن مبارزه می كند همین فكر است، كه هرگز چنین چیزی [نیست. قرآن ] «لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» [4]است. باطل و پوچ از هیچ راهی در قرآن نفوذ ندارد. غیر حقیقت غیرحقیقت است، پوچ پوچ است ولو اینكه شما آن را برای یك مقصد عالی بیاورید.
حتی بعضی از بزرگان مثل بوعلی این مسئله را طرح كرده اند كه اصلاً آیا می شود از یك امر پوچ نتیجه ی صحیح گرفت؟ یا نه، برای اینكه ما به یك نتیجه ی صحیح برسیم حتماً باید از یك راه صحیح برویم، یعنی اصل «خذالغایات و اتْرك المبادی» اصل صحیحی در این جور موارد نیست؛ خیر، «خذالغایات و خذ المبادی» به مقصودهای درست از راه درست برو. داستان آن مردی است كه حضرت صادق علیه السلام می شنیدند كه خیلی مرد خوبی است، خیلی مرد با تقوایی است، مردم خیلی مریدش شده اند و شهره شده است. روزی كمین كردند ببینند كارهای خوب او از چه قبیل است. دیدند از یك دكان نانوایی چند تا نان دزدید، از جای دیگر چیز دیگری دزدید، بعد رفت اینها را بین عده ی زیادی از فقرا تقسیم كرد. [آن شخص می گوید] من چون ناظر بودم رفتم گفتم این چه كاری بود تو كردی؟ حساب كرد، گفت درست است كه من با این كار گناهی مرتكب شدم ولی در عوض چندین ثواب كردم و آن ثوابها بر اینها مضاعف است.
این مسئله ای است كه در خیلی موارد قابل طرح است، ولی به هر حال به معنی این نیست كه هرچه ارزش عملی دارد باید ارزش نظری داشته باشد ولو به طور موقت. ممكن است یك امری ارزش عملی داشته باشد بدون اینكه ارزش نظری داشته باشد. اما همان طور كه عرض كردم- باز تكیه می كنم- اگر می گویم [ممكن است ارزش نظری داشته باشد، ] موقت است و اینها عاقبتهای خیلی بدی دارد، مثل افرادی كه می آیند خواب یا حدیث جعل می كنند در جهت اصلاح مردم؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 423
می گویند این خواب را ما می گوییم برای اینكه مردم را بیشتر [به صلاح ] سوق بدهیم. مثلاً یك آدم رباخوار می میرد، بعد شخصی با خود می گوید من اگر یك خوابی بیایم نقل كنم كه او را در خواب دیدم، چنین بود، چنین گفت و چنین پیغام داد، جلوی مردم را از رباخواری می گیرم. می آید این حرف را می زند. یا مثل آن مردی كه آنهمه احادیث جعل كرد در ثواب سوره های قرآن كه پیغمبر فرمود هركس فلان سوره را بخواند چه می شود، همه را هم از اُبیّ بن كعب نقل كرد. بعد به او گفتند كِی و كجا ابیّ بن كعب به تو گفت، چرا به كس دیگر نگفت؟ گفت حقیقتش این است كه من مردم را دیدم كه خیلی اشتغال پیدا كرده اند به شعر و. . . وقت خودشان را با این اباطیل می گذرانند. برای اینكه مردم را تشویق كرده باشم كه به جای این اباطیل قرآن بخوانند اینها را گفتم.
اینها كار صحیحی نیست؛ یعنی اگر كسی خیال كند از این راههای غلط و خطا به یك مقصد عالی می رسد، درست نیست. اگر گفته اند «دروغ مصلحت آمیز» یعنی دروغی كه جلوی یك مفسده را بگیرد؛ یعنی دو مسئله است: یك وقت كسی می خواهد با یك دروغ راه حق را دو قدم برود جلو؛ با دروغ و باطل در راه حق یك قدم هم نمی شود رفت جلو. یك وقت انسان می خواهد با یك فساد كوچكتری جلوی فساد بزرگتر را بگیرد، مثلاً جلوی یك قتل نفس را شما با یك دروغ می گیرید. این یك مسئله است. یك وقت شما می خواهید حقیقت را با دروغ پیش ببرید. حقیقت را با دروغ نباید و نمی شود پیش برد. مفاسدش صد درجه بدتر است. بعد كه یك كسی همین قدر بفهمد كه یك دروغی در اینجا تخلل پیدا كرده، دیگر ریشه ی حرفها از بین می رود.
غرض این است كه این مسئله ی «كار» و «عمل» در دنیای جدید در این حد مطرح شد كه اساساً كار معیار اندیشه است یعنی معیار علم است و معیار حقیقت است. اینها آمدند به شكل دیگری باز قضیه را مطرح كردند. اینجا من می بینم چندین مسئله تو در تو شده است كه اینها را باید از همدیگر تجزیه كنیم، ما خودمان جداجدا عرض می كنیم.

[1] [نوار چند ثانیه ای افتادگی دارد. ]
[2] اعراف/176.
[3] عنكبوت/43 و حشر/21.
[4] فصّلت/42.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است