در
کتابخانه
بازدید : 1648183تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Collapse مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مادیگرایی تاریخی كه به منزله ی بررسی تاریخ از دیدگاه اقتصادی است، همچنین بررسی اقتصاد است از دیدگاه تاریخی. در واقع بیان این موضوع كه روابط اقتصادی تعیین كننده ی وضع تمدن است كافی نیست، باید شرح داد كه تحول این روابط اقتصادی به چه ترتیب است [1].
در اول بخش دوم گفتیم مادیگرایی تاریخی یا ماتریالیسم تاریخی یك برداشت اقتصادی از تاریخ و یك برداشت تاریخی از اقتصاد است. «برداشتی اقتصادی از تاریخ است» معنایش این است كه ماهیت واقعی تاریخ، اقتصادی است. همان مفهوم «زیربنا» كه می گویند این است. تاریخ جریان زندگی بشر است. این جریان زندگی بشر یك ماهیتی دارد و یك جلوه ها و آثاری. ماهیت تاریخ بشر چه ماهیتی است؟ آیا ماهیت اخلاقی است، ماهیت فكری و عقلانی است یا ماهیت اقتصادی؟ و حتی به طور كلی بگوییم ماهیت فرهنگی است و یا ماهیت اقتصادی؟ فرض كنید كسی بگوید ماهیت فرهنگی است، یعنی این جریان و این تحولات درواقع یك فرهنگ است كه جریان پیدا كرده و تحول پیدا كرده تا به اینجا رسیده، كه قهراً آن وقت بشر یعنی همان وجود فرهنگی، و جامعه ی بشر ماهیت فرهنگی دارد؛ این فرهنگ كوچك از ابتدا تدریجاً رشد كرده تا به این حد رسیده، یعنی اگر ما جامعه ی بشری را تشبیه كنیم به یك موجود زنده ی متحول متكامل كه از بدو تولد همین طور در حال رشد بوده تا زمان ما، ماهیت این موجود زنده را چه ماهیتی بدانیم؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 399
بگوییم جامعه ی بشری، این جاندار یك فرهنگ زنده است، یك سلول فرهنگی به وجود آمد و رشد كرد تا به اینجا رسید، یا یك سلولی كه ماهیت اقتصادی دارد؟ این مكتب می گوید این سلول، این واقعیت ماهیت اقتصادی دارد و هرچه غیر اقتصاد هست آثار و جَلَوات و توابع و طفیلیهای اقتصاد است؛ نظیر آن حرفی كه حكما در باب جوهر و عرض می گویند كه هر عرضی قائم به جوهر است و هر جوهری دارای یك سلسله اعراض است. پس این كتاب كه ما داریم جوهری است دارای یك سلسله اعراض. جوهر اصل است و اعراض فرع و طفیلی. اعراض هر جوهری در واقع جلوه ها و تجلیات آن جوهر است. البته وجود عرض غیر از وجود جوهر است ولی وجود عرض وجود تَبَعی و وجود تطفّلی است و به اصطلاح حكما وجود ناعت است.
درباره ی ماهیت جامعه ی بشری قهراً چنین مسئله ای مطرح است. ماهیت جامعه، ماهیت اصلی و ذاتی و ماهیت جوهری این حقیقت چیست؟ از نظر مكتب ماركس اقتصاد است؛ امور دیگر هست، همه چیز دیگر در آن هست، علم هست، ذوق هست، هنر هست، اخلاق هست، دین هست، قضاوت هست، قانون هست، همه ی اینها هست ولی همه ی اینها به منزله ی اعراض این جوهرند، تابع و طفیلی این جوهرند. آن اصل است. اگر فرض كنیم كه آن ثابت است [بقیه نیز ثابت خواهند بود؛ ] چنانكه حكما می گویند اگر جوهر ثابت باشد عرضش هم ثابت است، اگر جوهر متغیر باشد عرضش هم متغیر است، یعنی عرض در ثبات و تغیر تابع جوهر است؛ و قهراً هر جامعه شناسی هر جور [در این مسئله ] نظر بدهد چیزی را ناچار جوهر می داند. از نظر ماركس جوهر و ماهیت اصلی سرگذشت جامعه ی بشری همان اقتصاد است و امور دیگر هرچه هست آثار و عوارض و توابع و طفیلیهای اقتصادند. آن كه ماهیت این حقیقت و جوهر آن را تشكیل می دهد اقتصاد است.

این، معنای برداشت اقتصادی [از] تاریخ یا بررسی اقتصادی تاریخ است. گفتیم [مادیگرایی تاریخی ] در عین حال برداشتی تاریخی از اقتصاد است. معنایش این است كه خود اقتصاد وجود تاریخی دارد. تاریخ، وجود اقتصادی دارد و اقتصاد وجود تاریخی. اقتصاد وجود تاریخی دارد یعنی چه؟ یك شی ء اگر ساكن باشد یك وجود ثابت و منجمد دارد كه در همه ی زمانها یكسان است، ولی اگر متغیر باشد سرگذشت دارد. سرگذشت داشتن این است كه وضعش در زمان پیش با وضعش در زمان بعد متفاوت است. چیزی اگر به یك حال یكنواخت بماند تاریخ و سرگذشت ندارد چون حالتش یكنواخت است، ولی اگر حالتش یكنواخت نباشد، در طول زمان حالات مختلف پی در پی پیدا كند و بلكه اصلاً خودش به یك معنا یك نوع حركت ذاتی داشته باشد و همان ماهیت خودش عوض شود یعنی از نوعی به نوع دیگر تغییر كند، مثل حركت جوهری كه فلاسفه قائل هستند، این وجود را ما می گوییم «وجود تاریخی» . پس در این مكتب، تاریخ ماهیت اقتصادی دارد و اقتصاد وجود تاریخی. (نمی گوییم ماهیت تاریخی، كه اگر آن را هم بگوییم غلط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 400
نیست. ) این است كه می گوییم [مادیگرایی تاریخی یا ماتریالیسم تاریخی ] در آنِ واحد برداشتی اقتصادی است از تاریخ و برداشتی تاریخی است از اقتصاد.

[1] ماركس و ماركسیسم، ص 34.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است