در
کتابخانه
بازدید : 1648159تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Collapse پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یا مسئله ی عبادت. مسئله ی اخذ اجرت بر عبادات، خودش مسئله ای است در فقه. آیا بر عبادات می شود اجرت گرفت یا نه؟ مسئله ی مهمی هم هست. البته در عبادات واجب، آنهایی كه برای انسان واجب عینی است، شك ندارد كه نمی شود؛ آدم پول بگیرد كه نماز خودش را بخواند! مرحوم آقا شیخ علی اكبر واعظ یك وقتی در جایی نشسته بود، یك آقایی بود كه می رفت جایی نماز می خواند، آن مسجد وابسته به یك موقوفه ای بود، گفتند آنجا مثلاً ماهی صدتومان به امام می دهند.

گفت: «پس نماز خودش را می خواند ماهی صد تومان هم می گیرد! » حال انسان كه نمی تواند فریضه ی خودش را انجام بدهد [و پول بگیرد؛ ] در این بحثی نیست. ولی چیزی كه برای انسان فریضه ی عینی نیست و عبادت هم نیست چطور؟ اینجا بحثهایی است: در واجبات كفایی عبادی آیا می شود اجرت گرفت یا نه؟ مثل تجهیز میت، غسل دادن میت، كه هم عبادی است هم واجب كفایی. در واجبات كفایی غیرعبادی چطور؟ در آنجا شاید شكی نباشد [كه نمی شود اجرت گرفت. ] و لهذا در مسئله ی طبابت این بحث هست كه آیا پزشك برای مداوا می تواند پول بگیرد یا نه؟ این شبهه ای است كه خیلی از فقها اجازه نمی دهند كه پزشك برای مداوا كردن و نسخه دادن پول بگیرد و قدما وقتی می خواستند پول بگیرند، به عنوان حق القدم [می گرفتند، ] می گفتند بر من مداوا كردن مریض واجب است ولی عیادت كردن از مریض بر من واجب نیست. اگر او آمد اینجا من مداوایش می كنم ولی من بلند شوم بروم آنجا نه.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 443
اما در آنچه كه بر انسان واجب نباشد، نه واجب عینی نه واجب كفایی، مثل عبادات استیجاری چطور؟ مسئله ی خیلی غامض مهمی است كه در مكاسب محرمه مطرح است و اغلب اشكال می كنند. منتها ریشه ی اشكال چیست؟ بعضی اشكالشان از این جهت بوده كه پول گرفتن با قصد قربت سازگار نیست. خودش یك مطلبی است، ولی بعضی خواسته اند بگویند نه، در عین حال قابل این مطلب هست. یك چیز دیگر كه علت اساسی تر است این است كه اساساً كاری نظیر عبادت بالاتر است از حد فروش، یعنی اسلام این كارها را برتر می داند از فروختن، یعنی شرافتِ این [كار] اجازه نمی دهد كه فروخته بشود، نه از باب اینكه قصد قربت برای آن عمل كننده متنجّز می شود یا نمی شود، كه نظیر این را ما در اعیان داریم، مانند بیع مصحف. اگر فروختن قرآن اشكال دارد، قرآن هم مثل همه ی كالاهای دیگر زحمت برده است، یك كسی زحمت كشیده قرآنی نوشته است، چرا نتواند [اجرت ] بگیرد؟ نه، از جنبه ی اینكه قرآن است، نفس آن كالا یعنی آن موضوعی كه می خواهد خرید و فروش بشود، به واسطه ی اینكه آیات قرآن است كه در اینجا نوشته شده است، بالاتر است از اینكه خرید و فروش بشود، باید از غیر طریق خرید و فروش در اختیار مردم قرار بگیرد و لهذا هیچ وقت قدمای ما نمی گفتند قرآن خریدم، می گفتند قرآن هدیه كردم، یعنی اگر قرآن می گرفت و پول می داد، نه به عنوان خرید و فروش بود؛ او قرآن را هدیه می كرد، این هم پولی به او هدیه می كرد. اشكال شرعی می كردند كه قرآن خرید و فروش شود.
همین طور اذان گفتن و حتی قضاوت. قاضی در مقابل قضاوت نمی تواند پول بگیرد، چون قضاوت ارزشش بالاتر از این است كه من این قدر پول می گیرم تا بگویم عدالت چنین حكم می كند، حق چنین است. بیان حق و عدالت در مقابل پول، پایین آوردن حد عدالت است و قهراً این مسئله حتی در باب تعلیم می آید؛ در تعلیم دین كه به طریق اولی می آید، بلكه در مطلق تعلیمات؛ و لهذا در باب قضاوت می گویند قاضی حق ندارد در مقابل قضاوت پول بگیرد ولی باید به طور گسترده از بیت المال تأمین شود، هرچه احتیاج دارد بیت المال به او بدهد؛ او را تأمین كند، ولی آنجا كه قضاوت می كند مسئله این نباشد كه این قدر پول می گیرم تا بگویم حق با زید است یا عمرو. قهراً این مسئله در تعلیم و تعلم هم هست. این یك باب بسیار وسیعی است. یك وقتی من درس فقهی در مدرسه مروی می گفتم. این باب آنجا برایم فتح شد، دیدم خیلی مسئله ی جالب و عجیبی است. تمام كارهایی كه نفس كار شرافت ذاتی دارد یا كالای به دست آمده دارای نوعی شرافت است كه اسلام اجازه نمی دهد [فروخته شود، اجرت یا قیمت ] همه ی اینها باید از بودجه های عمومی و از بیت المال [تأمین شود. ] قهراً یكی از آنها مسئله ی وعظ است، چون وعظ نوعی تعلیم دین است و اندرز دادن به دین است. اجرت گرفتن در قبال آن از نظر شرعی فوق العاده محل اشكال است؛ یعنی وعظ یك عملی است مقدس و شریف، آن شرافت و قداستش اجازه نمی دهد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 444
كه [همراه با اجرت باشد. ] من تو را نصیحت می كنم، اندرز می دهم، راجع به خدا بحث می كنم، راجع به آخرت بحث می كنم، حال [معنوی ] است، ولی این قدر پول می گیرم. اصلاً این خودش با آن تضاد دارد؛ و لهذا اثرش هم از سبیل گوینده بالاتر نمی رود (خنده ی استاد و حضار) .
پس ما خودمان در همه ی این زمینه ها چیزهایی داریم. اینها آمده اند گفته اند كه نه، اساساً یكمرتبه بگوییم كار به طور كلی را نمی توان فروخت. تقسیم نمی كنند، نمی گویند امر شریف را [نباید فروخت، ] كه آن امر شریف می خواهد كار باشد می خواهد كار نباشد؛ اخلاق را نمی شود فروخت، آزادی را نمی شود فروخت، امنیت را نمی شود فروخت، و یا علم را نمی شود فروخت، عبادت را نمی شود فروخت، قضاء را نمی شود فروخت، افتاء را نمی شود فروخت؛ امری است مسلّم؛ هیچ مفتی حق ندارد در مقابل افتاء خودش پول بگیرد و نمی گیرد. این الحمد للّه باقی مانده است. قضاوت هم تا اندازه ای باقی مانده، منتها شكل دیگری پیدا كرده است؛ و همه ی كارهای دیگر در این سطح باید همین طور باشد.
اینها آمده اند مسئله را برده اند در حد اینكه فقط كار به طور كلی جوهر انسانیت است، چون كار جوهر انسانیت است و انسان هرچه دارد از كار دارد، كار معیار شناخت است، كار خلاّق انسان است، پس كار نباید خرید و فروش شود. وقتی انسان كارش را می فروشد گویی خودش را فروخته یا گویی خدای خودش را فروخته، آفریننده ی خودش را فروخته است؛ و این یك جنبه ی اخلاقی است كه اینها كم و بیش می توانند به فلسفه ی اشتراكی بدهند و یا داده اند كه چرا باید زندگی بشر اشتراكی باشد، یعنی همه با همدیگر كار كنند به قدر استعداد و مصرف كنند به قدر نیاز؛ این حساب نباشد كه چه كسی كار بیشتری می كند پس منافع بیشتری ببرد، چه كسی كار كمتر می كند منافع كمتر ببرد؛ این بر اساس خرید و فروش كار است و خرید و فروش كار یعنی خرید و فروش انسان، چون كار جوهر انسانیت است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است