. . .
[1]مدعا مطرح شده و حالا ما باید ماهیت این مدعا را بشكافیم، ببینیم در مقابلش چه مدعای دیگری هست و می تواند باشد. در این مدعا به تعبیر خودشان قوه ی محركه ی تاریخ اقتصاد است،
روابط تولید است و به تعبیر دیگر وضع تولید. در این تعبیر، تحولاتی كه در جامعه ی بشری رخ
می دهد چه از نظر سیاسی، چه از نظر فكری و چه از نظر اخلاقی و چه از نظر هنری، تمام این
تحولات ریشه اش تحولاتی است كه در وضع تولید به وجود می آید و قهراً متناسب با آنهاست و یا
به تعبیر دیگر انعكاسی از آنهاست. درست مثل یك ساعت كه آن فنر است كه تدریجاً دارد حركت
می كند و همه ی چرخهای دیگر به تبع آن حركت می كنند، و لهذا [وضع تولید] را قوه ی محركه ی تاریخ
دانستند. اینها اصل به وجود آمدنش را نگفته اند كه آن وقتی كه شروع می شود چگونه شروع
می شود. ناچار در شروع هم چنین چیزی باید بگویند كه اصلاً نه فقط در جریان تحول، اینچنین
تحولی رخ می دهد بلكه اصل اولین فكری كه برای بشر در هر مسئله ای پیدا شده است تابع وضع
خاص اقتصادی اوست.
[1] [چند ثانیه ی اول نوار، صدا نامفهوم است. ]