در
کتابخانه
بازدید : 1647804تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Collapse بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال ما می خواهیم ببینیم نقطه ی مقابل این نظریه چیست، یا به عبارت دیگر می خواهیم ببینیم نظریه ی خودمان در اینجا چه از آب درمی آید. گفتیم نظریه ی ما نظریه ی فطرت است و نظریه ی خاصی است. در ذیل آیه ی «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَیْها» [1]آقای طباطبایی یك بحث خیلی خوبی كرده اند ولی متأسفانه مختصر بحث كرده اند، یعنی اگر با توجه به این مسائل بحث می شد [جامعتر بود. ] اصول بحث خیلی عالی است، اگر بیشتر رویش كار می كردند و تشریح می كردند خیلی بهتر از آب درمی آمد، ولی اصل مطلب بحثی بسیار عالی است. ایشان راجع به اینكه دین فطری است (نه راجع به اینكه خصوص توحید فطری است، آن را در جای دیگر بحث كرده اند، چون اینجا دارد: لِلدِّینِ حَنِیفاً) یك بحثی تحت این عنوان طرح كرده اند كه در طبیعت به طور كلی هر موجودی كه استعداد یك كمالی و یك تكاملی را دارد مجهز است به جهازاتی كه با آن جهازات بتواند مسیر خودش را طی بكند، و از یك نوع هدایت [2]طبیعی و ذاتی در درون خودش برخوردار است به سوی مقصدی كه برای آن مقصد آفریده شده است. به عبارت دیگر و به اصطلاحی كه امروز زیست شناسها آورده اند: تكاملِ هدایت شده. به طور كلی اصلاً تكامل همیشه هدایت شده است. قرآن در آیات متعددی روی این مطلب تكیه دارد كه خدا هر موجودی را كه آفریده است از خلقتش- یعنی از چیزهایی كه به او از نظر وجودی باید بدهد و امكان آن و استعدادِ داشتنش را دارد- به او داده است و او را در همان مسیر خودش هدایت كرده است. اینجا دو مطلب است: یكی اینكه خداوند به هر موجودی آنچه را كه لیاقت و امكان و شایستگی آن را دارد داده است؛ یعنی آن نظامی كه در درونش دارد. دیگر اینكه آن را برای آینده اش هدایت كرده است. رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی [3]. دو مطلب است: أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ یك مطلب است، ثُمَّ هَدی مطلب دیگری است. سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّكَ اَلْأَعْلَی. `اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّی. `وَ اَلَّذِی قَدَّرَ فَهَدی [4]. یا آیه یثُمَّ اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ [5]. ایشان به این آیات استدلال می كنند.
انسان در عالم خودش از یك نوع هدایتهای متناسب با ساختمان خودش بهره مند است. آیه ی «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها. `فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [6]نوعِ هدایتی كه انسان شده است درآنچه كه برای او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 460
لازم و ضروری است بیان می كند: فجور را به او اعلام كرده و تقوا را به او شناسانده است.
انسان یك موجود اجتماعی است نه یك موجود انفرادی، قهراً باید به اصولی مجهز باشد كه با آن اصول، زندگی اجتماعی اش هم یك زندگی هدایت شده باشد. ایشان می گویند برای اینكه زندگی فردی و زندگی اجتماعی اش هردو از هدایت كافی بهره مند باشند، انسان به حسب فطرت خودش به دو دسته معارف احتیاج دارد: یك سلسله معارف اوّلی و ابتدایی كه وجود جهان را درك كند و بتواند راجع به وجود جهان استدلال نماید، كه اینها می شود اصول جهان بینی. یك سلسله اصول و معارف دیگر كه اینها را همیشه ایشان به نام «اصول اعتباری» می نامند راجع به اینكه باید چه كرد و نباید چه كرد. قسمت اول كه جهان بینی است این است كه جهان چنین است، جهان چنان است، انسان ادراك می كند جهان را آنچنان كه هست. و قسمت دوم، اصولی است راجع به اینكه باید چنین كرد و باید چنان كرد. باز مجهز است به یك جهازی از این بایدها.
مجهز بودن انسان به این اصول فطری اهتدائی و هدایتی كه او را به آینده اش پیوند می دهد، انسان را، هم مرتبط می كند به زمان حاضر كه دنیا را آنچنان كه هست می بیند، و هم مرتبط می كند به آینده ی خودش كه همان هدایت به آینده است كه به سوی آینده ی خودش حركت می كند. این اجمالی بود از آن بحث.
حال روی اصول فطری، تكامل انسان یك تكامل هدایت شده است نه این طور كه اینها می گویند یك تكامل كوركورانه ی جبری، یعنی بدون اینكه انسان به سوی آینده هدایت بشود و بدون اینكه با آن جهازاتی كه مجهز به آنهاست خودش گام بردارد و برود، یك قوه ی مادی جبری، خواسته یا ناخواسته و بلكه ناخواسته، به زور و جبر و كوركورانه او را به سویی می كشاند كه نتیجه اش تكامل است؛ آن طور كه اینها دارند تكامل را توجیه می كنند.
پس ببینید، از این حرفی كه اینها در باب تكامل ابزار تولید می زنند [نتیجه گرفته می شود] [7]كه ما تكامل تاریخ انسان را در واقع در غیاب انسان توجیه می كنیم. حالا بعد اینها دائماً ادعا می كنند كه ماركس گفته است تاریخ انسان به دست انسان ساخته می شود. البته این را در مقابل نظر كسانی كه می گویند تاریخ انسان را فقط محیط جغرافیایی می سازد یا تاریخ انسان را شخصیتها می سازند نه توده ی انسانها، می شود یك حرفی در نظر گرفت كه نه، آن كه شما می گویید نیست، خود انسانها دخیل اند، انسان است و فكرش. اما وقتی كه خود فكر یك انعطاف ساده و تابعی باشد از یك متغیر دیگر (به قول خود اینها) كه تكامل ابزار است نقش انسان نقش درجه ی دوم می شود؛ یعنی ناچار باید ابزار تولید را به عنوان یك ماده ی متكامل (نه ماده ای كه به دست انسان تكامل پیدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 461
می كند) بدانیم كه خود به خود این ماده دارد تكامل پیدا می كند، ولی تكامل آن خود به خود منجر به تكامل انسان در ذوق و هنر و در دین و مذهب و در فكر و علم و فلسفه و در همه چیز می شود.
- مذهب، سیاست، حقوق، هنر، آداب و امثال آن همه محصول وضع اقتصادی و چگونگی تولید می باشند.
استاد: آنها در باب علم و فلسفه هم [این حرف را] می گویند اگرچه اینجا اسمش را نیاورده.

[1] روم/30.
[2] روی اصل هدایت تكیه شده است.
[3] طه/50.
[4] اعلی /1- 3.
[5] عبس/20.
[6] شمس/7 و 8.
[7] [افتادگی از نوار است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است