در
کتابخانه
بازدید : 1647828تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Collapse دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand اجتماعی یا انفرادی بودن انسان اجتماعی یا انفرادی بودن انسان
Expand تكامل اجتماعی انسان تكامل اجتماعی انسان
Expand زندگی اشتراكی زندگی اشتراكی
Expand انتقال به دوره ی برده داری (1) انتقال به دوره ی برده داری (1)
Expand انتقال به دوره ی برده داری (2) انتقال به دوره ی برده داری (2)
Expand دوره ی برده داری دوره ی برده داری
Expand پیدایش دولت پیدایش دولت
Collapse پیدایش مذهب پیدایش مذهب
Expand انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم انتقال از دوره ی بردگی به دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اینجا هم گاهی صریحاً به همین صورت مطلب را بیان می كنند كه مذهب هم مولود زندگی طبقاتی جامعه است و در واقع ناشی از مالكیت خصوصی است و مذهب را هم همان طبقه ای اختراع كرده كه دولت را اختراع كرده است. دولت را اختراع كرده است برای اینكه با زور جلو طغیان طبقه ی بهره ده را بگیرد و مذهب را اختراع كرده است برای اینكه حركتهای آنها را از درون خنثی كند و خود آنها را با مفاهیم خودش از درون قانع كند، كه آن مفاهیم هم از جنبه های مختلف تأثیری در این وضع داشته است، یكی از جنبه ی وعده های دنیای دیگر، وعده های اخروی كه قهراً افراد بگویند كه حالا اگر در اینجا محرومیتی نصیب ما هست در دنیای دیگر جبران خواهد شد.

دوم: مذهب مسئله ی قضا و قدر را در میان می آورد و اینكه هرچه كه در عالم وجود پیدا می كند شدنی است و قبلاً مقدّر شده است و چیزی كه مقدّر شده است تغییرپذیر نیست، پس امكان تغییر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 637
در كار نیست، پس قهراً آن طبقه ی محروم را مأیوس می كند از اینكه بتواند كاری انجام بدهد.

می گوید كه اگر مقدّر باشد كه چنین كاری بشود خود به خود خواهد شد و اگر مقدّر نباشد نخواهد شد.
جنبه ی سوم اینكه مذهب معتقد به عدل الهی است و می گوید چون هرچه كه در عالم صورت می گیرد به امر و اراده ی خدا صورت می گیرد و خداوند متعال عادل است پس اساساً وضع موجود وضع عادلانه است؛ عدالت همین است كه هست، دیگر ظلمی وجود ندارد. آنچه كه هست همین است [و تغییرپذیر نیست، ] نه فقط از جنبه ی اینكه باید باشد و چاره ای نداریم كه این ظلم را عوض كنیم بلكه اساساً این ظلم نیست عین عدل است.
پس فكر عالم آخرت (جنبه ی اول) تأثیرش به این شكل است كه اگرچه آنچه كه هست برخی عدل است و برخی ظلم و احیاناً می شود تغییر بدهیم ولی حالا چیزی كه عوض دارد گله ندارد، وقتی كه این قابل جبران در جای دیگر است چه ضرورتی دارد كه ما اینجا خودمان را به زحمت بیندازیم. فكر قضا و قدر به بشر می گوید كه اساساً اینها تغییرپذیر نیست، پس تلاش بیهوده نكن.

فكر عدل الهی یك درجه بالاتر می رود و می گوید اصلاً آنچه كه هست عین عدل است.
پس این سه نوع فكر مختلف است كه مذهب می دهد. اینها قهراً ضد یكدیگر هم هست ولی خوب، اینها را همین طور مخلوط با همدیگر ذكر می كنند.
- می شود بفرمایید اینها چگونه ضد یكدیگر هستند؟
استاد: برای اینكه آن اولی را كه ما می گوییم این محرومیتها جبران می شود، پس معنایش این است كه یك عدم تعادلی اینجا وجود دارد، آنجاست كه تعادل برقرار می شود. پس ما قبول كردیم كه اینجا عدل نیست ولی آنچه كه عدل نیست اگر آنجا جبران نمی شد [ظلم بود] ولی چون در آنجا جبران می شود عدل برقرار می شود، یعنی دنیای دیگر ملاك عدل دنیاست، اینها دوتا كفه ی ترازو هستند كه اگر او نبود این ظلم بود. و اما این آخری می گوید اساساً عین عدل است. خوب، اگر عین عدل است دیگر جبران نمی خواهد، ظلمی صورت نگرفته كه جبران بخواهد. این تضاد و تناقض هم میان این حرفها هست.
- این را ممكن است توجیه كنند بگویند عین عدل است با توجه به آخرت.
استاد: نه، می گویند اصلاً این ظلم نیست، آنچه تو داری عین عدل است، آنچه هم او دارد عین عدل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 638
است. حرف خود آنها این است و به آن تصریح می كنند.
امر دیگر این است (البته اینها این جور از همدیگر نشكافته اند، ما داریم در واقع به نفع اینها می شكافیم، حتی می خواهیم مطلب را از طرف آنها بیشتر چرب كنیم) می گویند مسئله ی مذهب به طور كلی یك نوع سرگرمی برای انسان به وجود می آورد و سرگرمیها به طور كلی تخدیر است.

انسانها به حسب طبع اوّلی خودشان آنجا كه محرومیتهایی را متحمل می شوند در آنها غیظ و خشم و حس انتقامجویی پیدا می شود. حالت انسانها در آن وقت حالت دیگ آبی است كه زیرش آتش می كنند و آب بخار می شود و می خواهد حالت انفجار پیدا كند. معلوم است كه این دیگ اگر هیچ روزنه ای نداشته باشد كم كم منجر به انفجار می شود. ولی شما اگر بخواهید جلو انفجارش را بگیرید یك روزنه ی اطمینانی برایش درست می كنید كه لااقل مقداری از بخارها خارج شود. برای بشر هر نوع سرگرمی پیدا شود آن حس انتقامجویی اش مقداری فروكش می كند، یعنی باز رضایت برایش به وجود می آورد. حس انتقامجویی باید توأم با نارضایی باشد كه انسان از وضعی كه دارد ناراضی است تاب نمی آورد و دلگرمی به آن ندارد، این است كه منفجر می شود. ولی اگر به شكلی اسباب سرگرمی او را به وجود آوردید آنوقت قهراً این امر حكم یك روزنه ی اطمینان را پیدا می كند و آن حس انتقامجویی [كاهش می یابد. ] معانی و مفاهیم دینی یا عبادتهای دینی، سرگرمیهای دینی و مذهبی برای بشر، سبب می شود كه آن آلام مادی و جسمانی خودش را فراموش كند، با داشتن این لذتهایی كه به قول خود اینها یك نوع لذتهای خیالی است. بالاخره هرچه هست برای انسان نوعی لذت- ولو به قول اینها لذت دروغین- ایجاد می كند و این لذتهای دروغین، تسكینی برای آلام آنها شمرده می شود.
این یك منطق است كه طبق این منطق اصلاً مذهب مولود زندگی طبقاتی است و مخترَعِ طبقه ی مرفه و برای تثبیت وضع موجود و برای راضی نگه داشتن طبقه ی محروم و تسكین آنها و لگام به دهان آنها زدن است.
در بسیاری از جاها اینها عیناً با همین بیان ذكر می كنند، یعنی چون هر چیزی را با ماتریالیسم تاریخی توجیه می كنند و بالاخره باید به وضع اقتصادی برگردد و مذهب هم باید به اختلاف طبقاتی برگردد، مذهب به عنوان اختراع طبقه ی زبردست بیان می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است