در
کتابخانه
بازدید : 1647814تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Collapse سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این یك نكته ای است كه قطع نظر از حرفی كه اینها گفته اند، در محل خودش (در موضوع تكامل اجتماعی انسان) این مسئله مطرح است- كه ما خودمان هم در بعضی سخنرانیها مطرح كرده ایم- و آن این است: جامعه كه تكامل پیدا می كند، این تكامل را در قسمتهای مختلفی می شود در نظر گرفت: تكامل در علم و آگاهی و تكامل در فن و صنعت و در تسلط بر طبیعت كه اینها را یك نوع تكامل می گیریم. تكامل دیگر تكامل در جنبه های انسانی است، در انسانیت، در عواطف انسانی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 675
در گرایشهای انسانی؛ كه اینها همیشه با یكدیگر توازن ندارند یعنی چنین نیست كه اگر انسان از جنبه ی علمی پیشرفت داشته باشد لزوماً از این جنبه هم پیشرفت دارد یا ندارد.
سوم، تكامل جامعه در ساختمان خود است، یعنی جامعه و بلكه هر موجودی هرچه بسیطتر باشد، از نظر ارگانیسم وضع ساده تری دارد. در گیاهان هم این قضیه حكمفرماست، در حیوانات هم حكمفرماست، در صنایع هم حكمفرماست. مثلاً صنایع: اولین ماشین یا اولین بالنی كه در دنیا پیدا شده وضع خیلی ساده ای داشته، آن كه بعدتر پیدا شده توسعه ی بیشتری پیدا كرده یعنی كارها بیشتر در آن تقسیم شده به طوری كه ابعاض و اجزاء و دستگاههای بیشتر و متنوع تری پیدا كرده است.

جامعه هم همین جور است. جامعه ی ابتدایی یك جامعه ی بسیطی است كه وقتی سراغ مردم برویم بسا هست تنها به سه گروه قسمت بشوند: یك گروه مثلاً كشاورزند، گروه دیگر دامدارند و گروه سوم كاسب هستند. كسانی كه در دهات زندگی كرده اند مخصوصاً آن وقتهایی كه ما بچه بودیم (حالا وضع دهات هم بكلی فرق كرده) می دانند كه واقعاً مردمِ یك قصبه ای كه در حدود هزار خانوار داشت (مثل فریمان ما) از این سه چهار گروه خارج نبودند: عده ای از مردم كشاورز بودند، عده ی دیگر گوسفنددار بودند، یك عده هم دكاندار بودند كه می دانید دكاندار دهاتی همه كاره است، هم عطار است هم بقال است هم رزّاز است و هم بزّاز، همه ی اینها را در آنِ واحد دارد (احیاناً فقط قصاب جدا بود) . یك گروه دیگری هم بودند كه به منزله ی گروه فرهنگی شمرده می شدند، آنهایی كه مكتب دار بودند، مكتبهایی در سطوح مختلف، و آنهایی كه روحانی بودند. اگر بشود طبقه ی دیگر هم برشمرد، همان طبقه ی ارباب و مالك و مستأجر است. بیش از این دیگر نبود. نیازهای مردم هم غالباً در خود محل تأمین می شد چون نیازها هم بسیط و ساده بود. كمتر چیزی بود كه احتیاج باشد از مشهد بیاورند. آنچه كه از مشهد می آوردند- كه تازه این هم جدید بوده، در پنجاه سال پیش از آن این هم نبوده- سوخت بود چون «لامپا» آمده بود و الاّ قبلش سوخت را هم مردم از خودشان و از همان روغن مَنداب تهیه می كردند. قند و چای را هم- كه هنوز صد سال نیست كه به ایران آمده- از مشهد می آوردند در صورتی كه قبلاً قند و چای نبوده و تنقّل مردم به همان چیزهایی بوده كه خودشان تولید می كردند. شبهای زمستان كه دور همدیگر جمع می شدند كشمش مثلاً می آوردند تنقّل می كردند یا گاهی انار می آوردند و با انار از یكدیگر پذیرایی می كردند.

وسائل تدخین هم باز جدید است، قدیمترها كه اینها هم نبوده، مردم نه قلیان می كشیدند نه چپق و نه سیگار، كم كم اینها در میان مردم پیدا شده. مركوبی كه در [میان ] مردم بود؛ آن زمان ماشین نبود، مردم از همان اسب و الاغ خودشان استفاده می كردند. وسائل پوشش، لباسهایی كه مردم می پوشیدند، مردها و حتی زنها، اكثر چیزهایی بود كه خودشان می بافتند. كم كم این چیزهای جدید پیدا شده بود و یك جنس بزّازی می آوردند، آنهایی كه به اصطلاح دستشان به دهانشان می رسید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 676
از آن پارچه هایی كه از شهر آورده بودند استفاده می كردند. به هرحال یك جامعه ی بسیط بود.
جامعه هرچه كه توسعه پیدا می كند تقسیم كار و تنوع بیشتر می شود، در قسمتهای مختلف، مثلاً در علوم. یك زمانی بود كه یك بوعلی سینا كافی بود كه بر همه ی علوم زمان خودش احاطه داشته باشد. اما امروز علوم اینقدر تقسیم شده كه فردی كه در یك رشته كار می كند اصلاً از موضوع رشته های دیگر كاملاً بی اطلاع است و نمی داند آنجا به اصطلاح سر كی را می تراشند. او فكرش با این علم ساخته می شود و این با علم دیگری، كه این با علم او آشنا نیست و او با علم این آشنا نیست. او وارد یك صنعت می شود، این وارد صنعت دیگری می شود. اصلاً صنعتِ این با صنعتِ او بكلی متغایر است. این از كار او هیچ سر در نمی آورد، او از كار این هیچ سر در نمی آورد. شغلهای دیگر: در تهرانِ صد سال پیش، همه ی مشاغل چند تا مغازه بوده. حالا شما می بینید فروشندگیهای مختلف و چندین نوع مغازه پیدا شده كه بسیاری از اینها اصلاً نمی دانند آن دیگری فروشنده ی چیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است