در
کتابخانه
بازدید : 1648227تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Collapse سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد ما می آییم سراغ مسئله ی دوم در نظام سرمایه داری، اینكه در اینجا دو طبقه به وجود می آید، طبقه ی بورژوا و طبقه ی پرولتاریا و این طبقه اساساً با آن طبقه [یعنی طبقه ی كارگر در گذشته ] از نظر ماهیت متفاوت است. ما به طبقه ی بورژوا فعلاً كاری نداریم، اول روی طبقه ی پرولتر [بحث می كنیم. ] می گویند كه خصوصیت این طبقه این است كه این طبقه در اینجا نیروی كار خودش را می فروشد، فروشنده ی نیروی كار خودش است. معنایش این است كه در گذشته ماهیت آن عملی كه انجام می گرفته فروش نیروی كار نبوده است ولی در سرمایه داری ماهیت كار پرولتری فروش نیروی كار است. اصلاً پرولتر یعنی آن كه از روی اجبار نیروی كار خودش را می فروشد. اینجاست كه باز باید ببینیم كه آیا فرقی هست میان كارگر كارخانه در عصر سرمایه داری و كارگرهای دوره ی قدیم كه عصر ماشین و سرمایه داری نبوده؟ بدیهی است كه در دوره ی قدیم هم لااقل به این شكل رایج بوده است كه مثلاً فردی چرخ نخریسی داشت، چرخ مال او بود، آن ماده ی خام هم مال او بود، پشم یا پنبه مال او بود، زنی را اجیر می كرد و به او می گفت تو بیا از صبح تا غروب این كار را برای ما بكن این قدر مزد به تو می دهیم. خلاصه مسئله ی كار كردن و مزد دادن از قدیم وجود داشته است. یا اینكه یك كسی یك زمین زراعتی داشت، بذر هم مال او بود، ابزار و از جمله حیوان هم مال او بود، بعد یك آدمی كه فقط كارگر و یك دهقانِ آزادی بود می آمد آنجا اجیر می شد مزدور اینها می شد. به او می گفتند بیا مثلاً یك ماه برایمان دیمه كاری كن ما روزی فلان مقدار به تو می دهیم. این كارها كه همیشه وجود داشته است. امروز هم همه ی صنعتهای ماشینی به شكل كارخانه های بزرگ كه لازمه اش اجتماع كارگرهاست نیست. اینها می گویند یكی از مشخِّصات دوره ی سرمایه داری این است كه دوره ی سرمایه داری به دلیل اینكه ماشین، زیاد تولید می كند صنایع كوچك را ورشكست می كند، وقتی صنایع كوچك ورشكست شدند كارگران آنجا هم مجبورند بیایند مزدور اینها بشوند و تبدیل به طبقه ی پرولتر بشوند، بعد طبقه ی پرولتر همه در اینجا اجتماع می كنند (بالاخره كارخانه به اینها نیاز دارد) . گویی كه خاصیت ماشین این است كه كارگرهای متفرق را در یك جا مجتمع كند، وقتی در یك جا مجتمع كرد نطفه ی مرگش هم در همین جا بسته می شود، به دلایلی كه بعد خواهیم گفت. یعنی همین جاست كه یك طبقه ای در مقابلش به وجود می آید كه همین طبقه بعدها سبب می شود كه اصلاً رژیم سرمایه داری واژگون بشود.
اولاً این قضیه در ماشینیسم كلیت ندارد برای اینكه در كشاورزی این گونه نیست. در كشاورزی، ماشین نه تنها خصلت اجتماع ندارد بلكه خصلت انفراد دارد؛ یعنی در مواردی ماشین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 682
خصلت انفرادی دارد نه خصلت اجتماعی، چطور؟ در كشاورزی قدیم (ما خودمان اهل دِه هستیم) این جور بود كه در قصبه ای مثل فریمان ما غیر از كشاورزهای آزادی كه در ایام سال فقط دیمه كاری می كردند 240 نفر در 24 قسمت (كه می گفتند 24 صحرا) كار می كردند و هر صحرایی یك سرسالار داشت و پنج سالار و پنج دهقان، و كارها میان آنها تقسیم می شد؛ یعنی 24 دستگاه بود و تمام این 24 دستگاه زیر نظارت یك فردی بود كه در اصطلاح آنجا به او داروغه می گفتند، و داروغه كسی بود كه از طرف ارباب تعیین می شد. آنوقت زمینها هر سال به شكل خاصی تقسیم می شد كه معلوم بود چه كسی در كجا باید زراعت كند. گاهی یك كارهای مشتركی بود، فرض كنید یك كاری بود كه باید شصت نفر در آنِ واحد كار كنند؛ آنوقت اینها بین خود تقسیم می كردند كه مثلاً یك نفر این شخص بدهد دو نفر آن شخص و. . . یك كار اجتماعی بود. كار كشاورزیِ ابزاری قدیم یك كار اجتماعی بود. در تمام آن منطقه كه من اطلاع دارم كارها همه به صورت اجتماعی بود. تا ماشین (تراكتور) به وجود آمد. اتفاقاً این تراكتورها یك نفسی شد برای اربابها یعنی برای كسی كه پول داشت یك تراكتور بخرد. اینها را از شر رعیت داری نجات داد. آنهایشان كه اهل كار و ابتكار بودند یك مقدار محدود زمین را به خودشان اختصاص دادند باقی دیگرِ زمینها را تقسیم كردند. بعد رفت یك یا چند تراكتور خرید و آنجا را با عمله ی كم زیر كشت برد، چون هر تراكتوری یك یا دو نفر بیشتر كارگر نمی خواهد. به اندازه ای كه آن 240 نفر زمین را تحت زراعت می آوردند این شخص با دو تا تراكتور و چهارتا آدم زیر زراعت می آورد. نه احتیاج به داروغه داشت نه احتیاج به دشتبان داشت نه احتیاج به سرسالار داشت و نه احتیاج به افراد دیگری؛ یعنی ماشین در اینجا هیچ خصلت اجتماعی ندارد و سبب نمی شود كه كارگرها بیایند جمع بشوند كه بعد خطری برای اربابها به وجود بیاورد.
پس بعضی از ماشینها این طور است. البته بعضی از ماشینها مثل كارخانه ی ذوب آهن آن طور است. تازه آن هم در سطح بالایش- این گونه كه از آمریكا و غیره نقل می كنند- در این جهت تعالی پیدا می كند كه ماشین كار را از دست كارگر بگیرد، تدریجاً بر توسعه ی ماشین افزوده و از عدد كارگر كاسته می شود كه این تئوری ماركس هم از این جهت دارد تضعیف می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است