در
کتابخانه
بازدید : 1647879تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Collapse سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
البته این مسئله كه خاصیت ذاتی جامعه ی سرمایه داری بی انضباطی و آزادی است دیگر امروز مطرح نیست چون با تكامل جامعه ها و تسلط بیشتر دولتها بر كارها و اینكه برنامه ها را دولتها تنظیم می كنند و وزارتخانه های مختلف (وزارت تجارت، وزارت اقتصاد، حتی وزارت كشاورزی مستقل و وزارت صنایع مستقل) تشكیل می شود، اگر بخواهند (البته آن كشورهایی كه آدمهای حسابی دارند) می توانند كارهایشان را روی یك حساب و برنامه ریزی معین و مشخصی انجام بدهند بدون آنكه كشورْ سوسیالیستی باشد یعنی بدون آنكه مالكیت اختصاصی را از بین ببرند، بلكه با حفظ مالكیت اختصاصی- كه دولت فقط نقش راهنما را دارد- می توانند جلو این نوسانها و اختلاف قیمتها و این بی انضباطیها را بگیرند بدون اینكه ضرورتی باشد كه سوسیالیسم را در كار بیاورند.

الآن كشورهایی مثل آمریكا، همان كشورهای سرمایه داری خیلی بزرگ، تمام كارهایشان روی حساب است كه چه كالایی را چقدر و كجا تولید كنند، ما چقدر خودمان مصرف داریم و چقدر به خارج صادر می كنیم.
به این بیان باز هم ایراد گرفته اند، گفته اند مطلب این جور نیست كه ملاك ارزش فقط كار باشد.

كار ملاك ارزش هست اما اینكه بگوییم ملاك ارزش كار است، معنایش این است كه ملاك ارزش منحصر در كار است. اگر می گویید كار یكی از ملاكهای ارزش است حرف درستی است ولی چیزهای دیگری هم ممكن است ملاك ارزش باشد. اولاً چون مقصود شما از «كار» كار انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 707
است، می گوییم خیلی چیزها كار هست ولی كار طبیعت است كار انسان نیست، و بسیاری از چیزها یك نوع شركتِ میان انسان و طبیعت است بلكه در درجه ی اول طبیعت است در درجه ی دوم انسان. اما آنجایی كه اصلاً شی ء محصول كار طبیعت است مثل خیلی چیزها كه آماده برای استفاده - نه فقط ماده ی خامش بلكه همان ماده ی قابل استفاده اش- در خود طبیعت به وجود می آید، مانند میوه های جنگلی كه انسان فقط آن را می چیند و حیازت می كند نه اینكه تولید می كند بلكه در طبیعت تولید شده است. و مانند ماهی. این ماهیهای سفیدی كه از شمال می آورند و قیمت یك ماهی به سیصد تومان هم رسیده، اینها را كه انسان تولید نمی كند، ماهیها در دریا تولید می شوند انسان فقط آنها را حیازت می كند.
اما چیزهایی كه انسان تولید می كند: در بعضی چیزها واقعاً نقش تولید انسان خیلی زیاد است.

مثلاً اگر انسان یك پارچه ی پنبه ای را تهیه می كند، پنبه اش را می كارد و بعد آن را می ریسد و زحمتهای زیادی می كشد. انسان از سنگ یا آهن چیزی می سازد. در این موارد نقش انسان خیلی زیاد است. ولی در خیلی چیزها نقش اصلی مال طبیعت است، انسان فقط مراقب طبیعت است، مثل دامداری. اساس دامداری همین است. گوسفند را كه انسان تولید نمی كند، بلكه گوسفند به حكم قانون طبیعت تولید می شود. انسان مراقب گوسفند است، یعنی مراقب این است كه گرگ گوسفند را نخورد، برایش جا تهیه كند، او را به صحرا ببرد و بچراند و امثال اینها. در این موارد، باز نقش اوّلی مال انسان نیست. بنابراین نمی شود گفت كه ارزش این [مثلاً گوسفند] برابر است با ارزش كاری كه انسان روی او انجام داده؛ نه، كارهای بیشتری در اینجا هست [كه طبیعت انجام داده است. ]
ثالثاً بعضی چیزها ارزشش به ارزش خود ماده است نه كاری كه روی آن انجام شده، یعنی ماده ها استعداد و آمادگی شان برای پذیرش كار یكسان نیست، در خلقتْ یكسان به وجود نیامده اند. مثلاً انسان برای زینت خودش یا برای مبادله از نقره استفاده می كند، از طلا هم استفاده می كند، در قدیم از مس و احیاناً از آهن هم استفاده می كردند. كاری كه انسان روی اینها انجام می دهد احیاناً برابر است. ولی در عین حال طلا ارزش بیشتری دارد، حالا یا به دلیل كمیابی آن در طبیعت است یا به دلیل مرغوبیت آن است كه قشنگ تر و زیباتر است و فسادْ كمتر می پذیرد؛ آهن زنگ می زند طلا زنگ نمی زند. بنابراین یك شی ء ارزش بیشتری پیدا می كند به دلیل اینكه ماده ای كه كار انسان روی آن صورت گرفته، از آن ماده ی دیگر آمادگی و استعدادش برای منظور انسان بیشتر است. انسان مثلاً می خواهد ورقهای نازك فلزی یا سیمهای نازك فلزی بسازد، آیا همه ی این فلزها مثل همدیگر هستند؟ نه، شما می بینید از طلا برای برق سیمهای بسیار نازك و شاید از اینها خیلی نازكتر هم می توانند بسازند ولی از نقره یا از پولاد و یا از آهن نمی شود، یعنی ماده اش این قدر قابل نیست. بنابراین ماده ها هم فرق دارند از نظر اینكه به درد انسان می خورند و نیاز انسان را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 708
رفع می كنند.
بعلاوه مگر همه ی كارهای انسانها جنبه ی كمّی دارد؟ گاهی كارها جنبه ی كیفی دارد؛ یعنی كار را با كمّیت، با یك ساعت و دو ساعت نمی شود حساب كرد. حتی [كار] متوسط هم- كه ماركس خواسته از همه معدل گیری كند- مشكلی را حل نمی كند. گاهی یك چیز معلول ابتكار است نه كار.

ابتكار بستگی به ساختمان مغز انسان و استعداد طبیعی انسان دارد. فرض كنید كه یك سرمایه دار كارگر به كارخانه ی خودش می آورد یا یك نفر آدم معمولی یك نوكر یا كلفت و یا راننده می آورد.

هوش اینها برای او ارزش دارد. وقتی به یك نوكر باهوش و چالاك دستور می دهد، گفتن همان و تلقی كردن او همان، فوراً مثل برق می رود آن را انجام می دهد و می آید. و یكی دیگر، دو ساعت باید معطل بشود تا مطلب را به او بفهماند، آخرش هم وقتی برمی گردد یك كارش را عوضی انجام داده. اینها كه به كار مربوط نیست به ابتكار مربوط است. این هم همان كار را می كند آن هم همان كار را می كند. ولی این باهوش است. یا آن كارگر به دلیل اینكه با هوش است از یك علامت كوچكی كه در كارخانه پیدا می شود فوراً می فهمد كه یك خللی می خواهد پیدا بشود، زود به تكنیسین بالادستش اطلاع می دهد. ولی یك كارگر كودن چنین نیست و دیر می فهمد. بنابراین ارزش كارِ این بالا می رود. آنوقت به این كارگر مثلاً دو برابر آن كارگر دیگر مزد می دهند با اینكه مقدار كارشان یكی است بدون اینكه او نیرو و انرژی بیشتری مصرف كرده باشد، چون [ارزش كار] به مصرف كردن انرژی نیست.
بنابراین با این حسابها نمی شود اینچنین گفت كه قیمت كالا را فقط مقدار كاری كه روی آن انجام شده است تعیین می كند. چرا ماهی جنوب نصف قیمت ماهی شمال را دارد؟ آیا به كار انسان مربوط است؟ یعنی صید آن نصف این وقت گرفته و صید این دو برابر آن وقت گرفته است؟ یا نه، خودِ كاری كه در طبیعت روی این انجام شده، برای انسان گوشت لذیذتر و بهتر و مفیدتر با ویتامین بیشتر به وجود آورده و آن این طور نیست. پس به كار انسان مربوط نیست. البته كار انسان یكی از عاملهایی است كه در نوسان قیمتها تأثیر دارد ولی تنها عامل در این زمینه نیست.
اصل مطلب یعنی مسئله ی «ارزش اضافی» می ماند برای هفته ی آینده كه چرا اینها روی حساب خودشان می گویند سرمایه داری دزدی است.
- آیا می توان گفت كه استعدادهای انسانها مساوی است؟
استاد: قطعی است كه این طور نیست. ما در بچه های یك خانواده كه از یك پدر و مادر هستند و به یك نوع هم علاقه درباره ی اینها هست و اینها را به یك مدرسه و یك محیط هم می فرستند می بینیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 709
با همدیگر تفاوت دارند. مسئله ی اختلاف استعدادها را خیال نمی كنم بشود انكار كرد. البته در اینكه یك مقدارش اكتسابی است یعنی هر امر فطری قابل اضافه كردن هست، تردیدی نیست. مثلاً دو نفر یكی استعدادش كمتر است یكی بیشتر ولی آن كه استعدادش كمتر است بیشتر كار می كند و آن كه استعدادش بیشتر است كمتر كار می كند- كه خیلی از افرادی كه پراستعداد هستند كم كار از آب درمی آیند- بعد معلومات هر دو برابر می شود، برای اینكه او استعداد فطری اش زیاد است ولی كارْ كم كرده و اكتسابش كم است، و این اگر استعداد فطری اش كم است بیشتر كار كرده و خودش را به او رسانده است. یك آدم كم استعداد با كار زیاد، خودش را به پراستعدادها می رساند. ولی اختلاف استعدادها را نمی شود انكار كرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 710
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است