ولی یك پدیده ی جدیدی در دنیا به وجود آمد و این پدیده در واقع باید گفت برخلاف آن فلسفه ای
بود كه گفته می شد. قبلاً رقابت یك خصلت ذاتی سرمایه داری شمرده می شد ولی بعد معلوم شد كه
قضیه این جور هم نیست، این سرمایه دارها اگرچه گرگهایی هستند كه دارند گوسفندها را می برند،
به موقعش هم می توانند حساب كار خودشان را بكنند یعنی وقتی كه می بینند رقابت به ضرر
همه شان است می آیند با همدیگر سازش می كنند و رقابت تبدیل به همكاری می شود، به این نحو
كه با خود می گویند حالا ما چرا این كار را بكنیم، چرا بیاییم با همدیگر رقابت كنیم و قیمتهایمان
را پایین بیاوریم كه هم پدر من دربیاید هم پدر تو؛ اصلاً با همدیگر می سازیم، یك شركتهایی دایر
می كنیم و یك توافقهایی می كنیم كه قیمت را تثبیت كنیم كه از یك حد معین كمتر نفروشیم. قهراً از
اینجا آن چیزی در دنیا به وجود آمد كه آن را «كارتل» نامیدند. كارتلها عبارت است از مؤسسات
یا شركتهای بزرگ تولیدكننده ی كالا (حالا اسمش را شركت بخواهند بگذارند یا چیز دیگری) كه در
عین حال كه هركدام برای خودشان شركتهای مستقلی هستند و سود و زیانشان به خودشان تعلق
دارد ولی مجبورند كه در محدوده ی یك قرارداد عمل كنند. آن محدوده ی قرارداد یكی این است كه از
نظر قیمت با یكدیگر رقابت نكنند یعنی قیمت گذاری را با توافق همدیگر انجام دهند. مثلاً سال به
سال بنشینند بگویند این كالا را- كه فرض كنید پارچه است- به چه قیمتی بفروشیم، و خودشان
تعیین قیمت كنند و از آن كمتر نفروشند كه سبب شكست دیگران بشود.
ممكن است اعضای یك كارتل فقط در همین حد توافق كرده باشند، و ممكن است یك مقدار
بیشتر به توافق برسند، میزان تولید را هم محدود كنند برای اینكه اگر میزان تولید محدود نباشد بسا
هست كه یك شركت نتواند به آن پیمان خودش وفادار بماند. وقتی كه قیمتها در یك حد معین
است و این شركت زیاد تولید كرده، مجبور خواهد شد كه مخفیانه و محرمانه برود به قیمت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 712
ارزانتری بفروشد و این امر اوضاع همه را بهم می ریزد. ناچار می آیند در متن قرارداد میزان تولید را
هم تعیین می كنند كه این كارخانه این قدر تولید كند، آن كارخانه آنقدر و. . .
و [توافق ] دیگر: برای اینكه باز رقابت را كم كنند و از میان ببرند بازارها را هم میان خودشان
تقسیم می كنند، چون اگر بازار هم تقسیم نشود و صِرف یك قراردادی [در كار باشد] كه روی كاغذ
آمده كه ما فلان كالا را از فلان قیمت كمتر نفروشیم اما همه ی آنها به یك بازار بروند [مجبورند
قیمت را پایین بیاورند. ] فرض كنید همه به ایران آمده اند و می خواهند جنس خودشان را بفروشند.
پس عرضه خیلی زیاد است و تقاضا كم. در این صورت جبراً باید قیمت را پایین بیاورند؛ یعنی آن
تعهد، كاغذ پاره ای بیشتر نخواهد بود. پس بهتر این است كه از اول مناطق دنیا را میان خودمان
تقسیم كنیم؛ و لابد این تقسیم برحسب میزان زوری است كه دارند.
با این سه كار (تبدیل كردن رقابت به همكاری و تثبیت قیمتها و تعیین و تحدید بازارها) آن
بحرانهایی را كه در انتظارشان هست از میان می برند و بر بحرانها غلبه می كنند.