در
کتابخانه
بازدید : 1648301تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Collapse سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال این سوسیالیستهای علمی (به قول خودشان) برای سوسیالیسم یك پدر قائلند و یك مادر، و معتقدند جز از این پدر و مادر از چیز دیگری متولد نمی شود مثل هر موجود زنده ای كه معمولاً باید از یك پدر و مادر متولد شود. نطفه ی سوسیالیسم علمی این آقایان به حكم اینكه محرّك تاریخ را اقتصاد می دانند همان نهادهای اقتصادی و تكامل ابزار تولید است كه از آن جهت كه به انسان مربوط می شود یعنی جنبه های مادی زندگی انسان. [به عبارت دیگر اینها به منزله ی پدر سوسیالیسم است. ] در هر مرحله ای كه یك فرزندی از تاریخ متولد می شود یعنی یك دوره ی جدیدی متولد می شود، محركش همان نهادهای اقتصادی و مادی است ولی این محرك در یك شرایط معینی به این دوره ی خاص تاریخ منتهی می شود كه آن شرایط به منزله ی مادر اوست. از نظر اینها سوسیالیسم یك مولودی است كه از یك پدر به نام ماتریالیسم تاریخی در بطن یك مادر ناپاك و آلوده به نام كاپیتالیسم شكل می گیرد. جز از این دو ناپاك اصلاً قابل متولد شدن نیست. از رحم دیگری و از نطفه ی دیگری محال است به وجود بیاید. شما اگر بگویید كه سوسیالیسم مولود روح عدالتخواهی بشر است، می خواهید نطفه ی پاكی برایش پیدا كنید و بگویید از صلب طاهری پدید آمده است.

می گوید این، سوسیالیسم تخیلی است. سوسیالیسم جز اینكه حرامزاده باشد و جز از طریق حرامزادگی از راه دیگری اصلاً امكان وجود ندارد. فقط و فقط باید محركاتش را مادی محض و شرایطش را- كه به منزله ی مادر و بطن و رحمش است- همین كاپیتالیسم كه به قول اینها اوج ظلم و ستمگری و استثمار بشر است دانست. اصلاً جز از این از رحم دیگری قابل تولد نیست. حالا ما بعد بحث می كنیم كه این طور نیست، می شود كه از یك پدر و مادر پاكی هم متولد بشود و هیچ ضرورتی ندارد كه از یك چنین پدر و مادر ناپاك متولد بشود.
- آیا احساس ما بودن و احساس من بودن در انسان متضاد نیستند و امكان وجود دارند؟
استاد: ایندو با همدیگر منافات ندارد. انسان در میان همه ی موجودات دیگر دارای این مختص است كه در عین اینكه یك واحد است جمع واحدهاست. از قدیم این تعبیر را علمای اخلاق مثل شیخ بهایی به كار می بردند كه در درون هر انسانی یك فرشته وجود دارد و یك سگ وجود دارد و یك خوك. مقصودشان این است كه در انسان غرایز مختلف در آنِ واحد وجود دارد و لهذا انسان در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 735
عین وحدت، در درون خودش تضادی دارد. این تضاد در غیر انسان وجود ندارد یعنی در یك امر معدنی- مثلاً یك مركّب معدنی- تضاد درونی نیست، یعنی آن عناصر اگر در ابتدا هم با هم تضاد داشتند بعد كه به صورت مركّب درآمدند دیگر آن تضادشان در این مركّب حل شده است. ولی در انسان این گونه است كه در عین اینكه دارای یك وحدت واقعی هست، قسمتهای مختلف وجودش استقلالشان را بكلی از دست نداده اند، یعنی در درون انسان در آنِ واحد هم فرشته وجود دارد هم حیوان؛ حیوان نیز، هم حیوانی كه توجهش فقط به شكم است وجود دارد هم حیوانی كه توجه به درندگی دارد. بنابراین منافات ندارد كه دو كشش مختلف در انسان وجود دارد، یعنی هم كشش مایی در انسان وجود دارد هم كشش منی، كه آن را كششهای عالی می گویند و این را كششهای سِفلی. اینها را در زبانهای مختلف گفته اند. در حدیث است كه خداوند حیوان را آفرید از شهوت محض و فرشته را آفرید از عقل محض و انسان را آفرید از تركیبی از ایندو؛ تا هركسی كدام جنبه اش بر دیگری غلبه كند. مولوی می گوید:

همچو مجنون در تنازع با شتر
گه شتر چربید و گه مجنون حر
میل مجنون پس سوی لیلی روان
میل ناقه از پی طفلش دوان
تا آنجا كه می گوید:

میل جان اندر ترقی و شرف
میل تن در كسب اسباب و علف
كه این را گاهی تنازع جان و تن می گویند و گاهی تنازع عقل و نفس. پس اینها با همدیگر منافات ندارد. انسان از آن جهت كه دارای فطرت الهی یا انسانی است این كشش عالی واقعاً در او هست.

در آن كشش عالی خداپرستی هست، انساندوستی هست، محبت هست، كرم هست، احسان هست؛ همه ی ارزشهای متعالی انسانی بالقوه در انسان وجود دارد. و در عین حال به حكم اینكه یك طبیعت حیوانی است- كه حیوانی است كه انسان شده و آن طبیعت حیوانی هم در او هست- یك كششهای فردی و شخصی (شكم من، دامن من و. . . ) در او موجود است. این هر دو در آنِ واحد در او وجود دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 736
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است