در
کتابخانه
بازدید : 1647984تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Expand اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Collapse اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا می خواهیم ضمناً فرق میان این نظریه كه ایشان می گویند، با نظریه ی روح جمعی كه در عصر ما می گویند و قهرمانش جامعه شناس فرانسوی معروف دوركهیم است بیان كنیم. فعلاً دو فرق اساسی وجود دارد كه باید به این دو فرق توجه كنیم.
یك فرق این است كه مطابق نظریه ی دوركهیم افراد (یعنی شخصیت افراد نه شخص افراد) هیچ اند، اعتباریِ محض هستند. افراد به عنوان شخصها و تن ها همه موجودهای حقیقی و مستقل از یكدیگرند، اما افراد به عنوان شخصیتها، «من» ها هیچ استقلال و هویتی ندارند، مقداری هم اگر دارند محكوم شخصیت جامعه است. انسان از نظر زیست شناسی یك موجود مستقلی است، یك حیوانِ زیست شناسی به آن درجه ای كه زیست شناسی او را یك حیوان تكامل یافته می شناسد، در آن مقدارْ افراد در مقابل جامعه استقلال دارند. اما اگر از جنبه ی فردی مورد ملاحظه قرار بگیرد، جنبه های روان شناسی بیشتر به جنبه ی جامعه شناسی برمی گردد؛ یعنی، اینكه انسان برای خودش یك من و یك شخصیت مستقل در مقابل افراد دیگر فكر می كند اغلب اشتباه است. تمام آن «من» یا بیشترینِ آن «من» و شخصیت او را جامعه از بیرون به اوداده، این شخصیتش را جامعه در او متكوّن كرده، او فقط یك پذیرنده بوده، مثل یك صفحه ی سفیدی كه فقط آماده بوده است برای اینكه از بیرون نقشهایی بر روی آن ثبت بشود؛ حال چه نقشی ثبت بشود، هر نقشی ثبت شد. از نظر كاغذ سفید بی تفاوت است كه آن نقشی كه روی آن ثبت می شود چه نقشی باشد، چه خطی بنویسند، حروف فارسی و عربی بنویسند یا حروف لاتین، به زبان فارسی بنویسند یا زبان عربی یا یك زبان دیگر. این جهت برای كاغذ علی السویّه است.
پس نتیجه این می شود كه هرچه فرد دارد جامعه به او داده است. فرد خود هیچ ندارد و هیچ نداشته، با هیچ سرمایه ای نیامده وارد اجتماع بشود، فقط با سرمایه ی پذیرندگی یعنی قابلیت پذیرش وارد جامعه شده است.
لازمه ی این حرف جبر مطلق است برای اینكه فرد هرچه دارد به خودش مربوط نیست، به او این جور داده اند.

در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
از نظر این طرز تفكر، فرد در پسِ آینه ی جامعه طوطی صفت گذاشته شده است و آنچه استاد جامعه به او بگوید می گوید. از این نظر مانند یك نوار ضبط صوت است. نوار ضبط صوت فرقش با این فلز یا فرشی كه در اینجا هست این است كه آنها نمی گیرند و این فقط گیرنده است، ولی این گیرنده، دیگر از خودش اصالت و استقلالی ندارد، اگر شما آیه ی قرآن در مقابلش بخوانید آیه ی قرآن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 796
به شما پس می دهد، درس بدهید درس پس می دهد، غزل بخوانید غزل. هرچه كه در مقابل این واقع بشود او همان را پس می دهد، فرقش با اشیاء دیگر این است كه این فلز هرچه در مقابلش بگویید نمی تواند بگیرد و پس بدهد ولی این می تواند بگیرد و پس بدهد. اما دیگر بیش از این اصالتی ندارد، مثلاً نمی تواند آنچه را كه به آن داده می شود ادیت كند. فرض كنید من دارم صحبت می كنم، در حرفهای من كلمات زائد و جمله های ناقص زیاد پیدا می شود، او از خودش اصالت داشته باشد اصلاح كند، اگر من یك كلمه غلط می گویم آن غلط من را اصلاح كند، اگر جمله ای را ناقص می گویم آن جمله را تكمیل كند، اگر جمله ای را بی جهت مكرر می كنم آن مكرر را حذف كند. از خودش اصالتی ندارد.
این است كه [مطابق نظریه ی دوركهیم ] فرد در مقابل جامعه هویت و استقلال خودش را بكلی از دست می دهد؛ یعنی از اول ندارد، او فقط پذیرندگی و گیرندگی دارد. البته قهراً اینجا این سؤال پیش می آید كه پس خود این روح جامعه از كجا پیدا می شود؟ یك منشأیی می خواهد. افراد انسان كه فقط پذیرنده هستند و نه چیز دیگر، پس این روح از كجا پیدا می شود؟ بالاخره از یك مبدئی باید پیدا بشود. این سؤال قهراً جوابی ندارد. او هم جواب نداشته، می گوید تا آنجا كه تاریخ نشان می دهد بشر زندگی اجتماعی داشته. حتی قبل از آن هم كه بشر بشر بشود اجداد حیوانیش هم زندگی اجتماعی داشته اند، پس بشر با زندگی اجتماعی متولد شده، هیچ وقت منفرد نبوده كه بعد اجتماع پیدا كند كه بعد بگوییم روح اجتماعی از كجا پیدا می شود. این یك مسئله كه لازمه ی این نظریه جبر مطلق است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است