در
کتابخانه
بازدید : 1647788تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Expand اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Expand اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Collapse جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جمله یإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی [1]را به حسب احتمال اوّلی سه نوع می شود ترجمه و معنی كرد. یكی اینكه بگوییم آیه می گویدای مردم ما همه ی شما را از یك پدر و مادر یعنی از یك زوجْ انسان آفریدیم. مقصود این است كه همه ی نسبها به یك پدر و مادر منتهی می شود، كه آن وقت مقدمه ای است برای آن مسئله ی بعد كه تفاخر به نسب اصلاً بی اساس است. اگر انسانها در اجداد اوّلی به افراد متعددی می پیوستند جای این حرفها بود، ولی پدربزرگ و مادربزرگ همه یك نفر است، پس دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 826
جای این «من» «من» ها كه نژاد ما چنین نژاد شما چنین، نیست. این احتمال البته از همه قویتر است.
احتمال دوم كه [از نظر قوّت ] بعد از این احتمال و نزدیك به آن است ولی البته به این حد قوی نیست این است كه «إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی » یعنی همه ی شما را از مردی و زنی آفریدیم، یعنی كأنه می گوید كه هر انسانی جز این نیست كه یك مرد در وجودش دخالت داشته و یك زن. در این جهت همه علی السویه هستند. آیا كسی می تواند ادعا كند كه من از دیگری اشرفم، چرا؟ زیرا من به جای یك مادر ده تا مادر دارم، یا به جای یك پدر ده تا پدر دارم؛ تو یك پدر داری من ده تا پدر دارم؟ جای این حرفها نیست. هر كدامتان یك پدر و یك مادر كه بیشتر ندارید، پس چه فرقی میان شما هست؟ البته این احتمال از نظر معنا به قسمتهای بعد كه می خواهد نفی تفاخر كند می خورد كه انتساب به پدر [و مادر موجب تفاخر نیست. ]
آن اوّلی معنایش انتساب به جدّ اعلی است كه از جدّ اعلی همه تان به یك نفر منتهی می شوید پس [افتخار به ] انتساب به جدّ اعلی بی معنی است. دومی می گوید افتخار به انتساب به پدر و مادر [بی معنی است ] چون هر كسی یك پدر و یك مادر بیشتر ندارد؛ نظیر این حرف كه می گوییم این مال دنیا چه ارزشی دارد، آخرش هركسی، ثروتمند و درویش، یك كفن كه از این دنیا بیشتر نمی برد. اینجا هم می خواهد بگوید هر كسی كه به این دنیا آمده از یك پدر و مادر كه بیشتر به دنیا نیامده، این همه اسم پدر و مادرهایتان را چرا می برید؟
این دو احتمال را مفسرین داده اند. در درجه ی اول احتمال اول، در درجه ی دوم احتمال دوم.
یك احتمالی كه كمتر در كتب تفسیر دیده می شود و خیلی بعید هم هست، این است كه مِنْ در «مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی » مِن نَشویّه نباشد مِن بیانیّه باشد، یعنی این آیه نمی خواهد بگوید كه ما شما را از مردی و زنی آفریدیم، می گوید همه ی شما را ما آفریدیم چه مرد شما و چه زن شما؛ یعنی ای زنان و ای مردان! همه ی شما را ما آفریدیم. البته مطلب، مطلب درستی است ولی بعید است، از این جهت كه با مضمون این آیه خیلی تناسب ندارد. مثلاً اگر این شبهه در میان بود كه بگویند بعضی انسانها را خدا آفریده بعضی انسانها را خدا نیافریده بلكه ملائكه آفریده اند یا بگویند مردها را خدا آفریده زنها را خدا نیافریده، می گفتیم این آیه دارد آن را نفی می كند؛ در صورتی كه چنین فكری نبوده.

پس در پاسخ به این احتمال كه معنی آیه این باشد كه همه ی شما را چه مرد و چه زن ما آفریدیم، گفته شده كه در مقابلش یك فكری نبوده كه آن فكر نفی شده باشد.
احتمال چهارم- كه استفاده ی اصالت ملیتها روی احتمال چهارم است- این است كه «مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی » را به جای «ذَكَراً وَ اُنْثی » بگیریم، بگوییم آیه این را می گوید: ای مردم! ما شما را دوگونه آفریدیم: مرد و زن. اگر گفته بود: «اِنّا خَلَقْناكُمْ ذَكَراً وَ اُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ» ما شما را دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 827
جنس آفریدیم و ما شما را شَعب شَعب و قبیله قبیله قرار دادیم، یعنی ما این كار را كردیم [و] این بر اساس یك حكمتی است. مثلاً ما شما را دو جنس آفریدیم ولی این دو جنس بودن برای این نیست كه یك جنس به جنس دیگر افتخار كند، مرد بگوید من مرد آفریده شده ام پس اشرفم و زن بگوید چون زن آفریده شده ام اشرفم. این روی یك حكمت دیگری است كه چون توالد و تناسل باید واقع بشود و حكمت اقتضا كرده كه زندگی خانوادگی وجود داشته باشد شما را دو جنس آفریدیم.
این مطلبی است كه فی حد ذاته اگر به این عبارت گفته شده بود معنایش این بود اما فرض این است كه با این عبارت گفته نشده؛ آیه كه نگفته: اِنّا خَلَقْناكُمْ ذَكَراً وَ اُنْثی ، آیه می گوید: إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی . این نظیر حرفی می شود كه روضه خوانها گاهی بالای منبر می گویند. وقتی می خواهند یك روضه ای بخوانند و زبان حال بگویند، چون چیزی را از زبان حضرت اباعبد اللّه می گویند كه خود ایشان نگفته اند، می گویند كه «جا داشت كه حضرت بفرماید چنین» . یك منبری بالای منبر تا گفت «جا داشت كه بفرماید» آقایی نشسته بود گفت اگر جا داشت می گفت، پس وقتی نگفته معلوم می شود جا نداشته، فضولی نكن بیا پایین (خنده ی استاد و حضار) . چون خودشان نگفته اند جا نداشته كه بگویند و الاّ خودشان می گفتند، پس تو هم فضولی نكن. حالا آیه اگر این جور گفته بود معنایش این می شد. مثل این است كه بگوییم جا داشت كه آیه چنین بفرماید: «اِنّا خَلَقْناكُمْ ذَكَراً وَ اُنْثی » اما آیه كه این جور نگفته. آیه می گوید: إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی .
بعلاوه گفتیم كه این معنا با فلسفه ی تعالیم اسلامی اساساً جور در نمی آید یعنی اگر ما مطلب را به این شكل بپذیریم باید اسلام را آنچنان بپذیریم كه مسیحیتْ امروز دین را می پذیرد یعنی یك امری در حاشیه ی زندگی كه نه به اصول افكار و عقاید مردم كار دارد و نه به اصول منش و اخلاق و روحیه ی مردم و قهراً نه به اصول راه و رفتار مردم. آنوقت حریت فكر و عقیده هم همان معنایی می شود كه امروز فرنگیها می گویند كه خود دین هم می گوید هركسی هر فكری می خواهد داشته باشد همان خوب است، هركسی هر شخصیت اخلاقی می خواهد داشته باشد همان خوب است، هركسی هر راهی در زندگی می خواهد انتخاب كند همان خوب است، فقط مزاحم دیگران نباش.

الآن اغلب این فلسفه های اجتماعی [می گویند] تو هر فكری می خواهی داشته باش همان برای تو خوب است، هر شخصیت اخلاقی می خواهی داشته باش همان برایت خوب است، هر عملی هم می خواهی داشته باشی برایت خوب است، فقط یك قید بیشتر نداری؛ تو آزادی (واقعاً و طبیعتاً) در هر فكری، در هر خُلقی، در هر عملی مگر در آن چیزی كه آزادی دیگری را محدود كند. این را یك فكر خیلی مترقی حساب می كنند و می گویند اعلامیه ی حقوق بشر چنین گفته است، در صورتی كه یكی از چرندترین حرفهای دنیا همین حرف است. این معنایش بیهودگی انسان است، پوچ بودن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 828
انسان است، فطرت نداشتن انسان است، برنامه ی واقعی و تكوینی نداشتن انسان است. اصلاً معنایش انسان نبودن انسان است، معیار نداشتن انسان است، چون انسانیت به همان فكر و عقیده اش است، به آن خلق و خوی اش است، به آن راه و روشش است. اینكه «تو هرچه كه می خواهی باشی باش، فقط مزاحم دیگران نباش» یعنی انسانیت هیچ؛ هر كه هرچه شد و هرچه فكر كرد همان خوب است، هر كه هر جور بود و به اصطلاح هر بودنی داشت همان خوب است، هر راهی هم رفت همان خوب است، فقط مزاحم دیگران نباشد. چقدر فرق می كند [با نظریه ی فطرت! ]

[1] حجرات/13.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است