این چهار معنا را كه برای دین ذكر كردند، حق این بود كه در اینجا یك مسئله ی دیگر هم طرح
می كردند و آن مسئله این است كه آیا واقعاً اینها چهار معنی مختلف است یا در واقع یك معناست؟
اما دو معنی اول را- كه دین یكی به معنی فرمانروایی است و دیگری به معنی اطاعت كردن-
نمی شود دو معنی گرفت. در لغتها (زبانها) خیلی اوقات یك فعل، هم لازم به كار برده می شود هم
متعدی. این در واقع دو نحوه استعمال است. مثل لفظ شكستن در فارسی. شكستن در فارسی، هم
لازم استعمال می شود و هم متعدی. یك وقت می گوییم زید كاسه را شكست، به آن فاعل
(شكننده) نسبت می دهیم. و یك وقت می گوییم كاسه شكست، دیگر مفعول لازم ندارد. اینجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 966
نمی شود گفت كه در زبان فارسی شكستن دو معنا دارد، یكی شكاندن، شكنندگی؛ و دیگر قبول
كردن عمل شكنندگی. اینها دو وجهه ی استعمال است.
و اما دینِ به معنی شریعت و قانون. ما دیدیم كه در قرآن خود لفظ «دین» نه به معنی
فرمانروایی آمده است نه به معنی اطاعت؛ مشتقاتش چرا:
فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ [1]اَیْ غَیْرَ «مَقهورین» (چنین چیزی) كه اختیار با خودشان نیست. ولی لفظ دین (صیغه ی «دین» كه علی الظاهر
صفت مشبّهه است) به آن معانی نیامده. چرا به شریعت و قانون «دین» می گویند؟ چون «ما یَدینُ
بِهِ» است یعنی انسان وقتی می خواهد خدا را اطاعت كند به چه اطاعت می كند؟ آن مظهر اطاعتش
چیست؟ دستورهای خدا. می گوییم دین یعنی اطاعت كردن حق، اگر بگوییم «دانَ الْاِنْسانُ لِلّهِ»
یعنی انسان خدا را اطاعت كرد، در چه؟ (یك چیزی باید موضوع اطاعت باشد) : دستورهای خدا.
پس به شرع از آن جهت «دین» می گویند كه موضوعِ اطاعت انسان است.
بعد برویم سراغ اینكه چرا به جزا «دین» می گویند؟ آن هم به همین اعتبار است. وقتی كه یك
دستور به دنبال خودش پاداش و كیفر داشته باشد ملاك اطاعت دارد، و اگر پاداش و كیفر نداشته
باشد ملاك اطاعت ندارد. اگر به مجازات می گویند «دین» یعنی «ما بِسَبَبِهِ یَدینُ الْاِنْسانُ لِلّهِ» باز
همان است، منتها متعلَّقاتش حذف می شود.
بنابراین اصلاً دین همان معنای اطاعت و خضوع و تذلّل است، منتها گاهی به نفس اطاعت و
تذلّل گفته می شود، گاهی به موضوع اطاعت و تذلّل گفته می شود و گاهی به سبب اطاعت و تذلّل،
یعنی چیزی كه سبب می شود كه انسان در مقابل حق اطاعت و تذلّل كند و آن این است كه هركاری
كه برای حق انجام بدهد، چه خوب چه بد، نتیجه اش را در نزد او می گیرد.
بعد ایشان می خواهد بگوید كه قرآن یك تعبیر جامع هم دارد، كه روی این كمی باید فكر كرد
كه واقعاً چنین چیزی هست [یا نه. ] می گوید كه در بعضی تعبیرات قرآن، وقتی می گوید «دین»
یعنی مجموع این چهار امر: فرمانرواییهای خدا، اطاعتهای بنده، قانونها و شریعتها، و مجازاتها؛ یعنی
مجموع یك نظام. یك نظامی كه مشتمل بر فرمانروایی خداست و مشتمل بر اطاعت و خضوع و
عبودیت بنده است و مشتمل بر یك سلسله قوانین و مقررات است و مشتمل بر یك سلسله
مجازاتها، این مجموع یعنی دین. حالا ببینیم آیا واقعاً چنین چیزی هست كه گاهی اگر [در قرآن ]
دین گفته شده، همه ی اینها گفته شده است؟ آیا دین به معنی فرمانروایی خدا و اطاعت بنده و مجموع
مقرراتی كه از ناحیه ی خدا برای بندگان وضع شده و مجموع مجازاتهایی كه برای اطاعت و عصیانها
قرار داده شده، در قرآن به كار برده شده یا نه؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 967
می گویند بله. آیه ای در سوره ی توبه است، آیه ی معروف جِزیه ی اهل كتاب:
قاتِلُوا اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ
بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِبجنگید با این مردمی كه نه به اللّه ایمان دارند و نه به روز آخر و قیامت. یعنی
اینها هم كه اسمشان «مذهبی» است [به خدا و قیامت ایمان ندارند. ] مشركین، بدیهی است كه
مشرك و بت پرست بودند و به قیامت هم اعتقادی نداشتند و خدا را هم كه اعتقاد داشتند می گفتند
خدا را نباید عبادت كرد، بتها را باید عبادت كرد. اینها هم كه به ظاهر خودشان را متدین و پیرو
یك پیغمبر می دانند، در واقع هیچ حقیقتی در كارشان نیست، نه به خدا ایمان دارند و نه به یومِ آخر.
وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ و نه آنچه را كه خدا و رسولش تحریم می كنند آنها تحریم می كنند،
یعنی ابایی ندارند كه همه ی این تحریمات را بشكنند.
وَ لا یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ و به دین حق متدین
نیستند. آنها چه كسانی هستند؟
مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْكِتابَ [2]از مردمی كه كتاب به آنها داده شده، كه روی این مسئله در میان مفسرین بحث است كه آیا
مِنَ مِن بیانی است یا مِن تبعیضی. اگر مِن بیانی
باشد یعنی تمام اهل كتاب این جور هستند، اصلاً این اهل كتاب در واقع ایمان به خدا و ایمان به
یوم آخر ندارند. و اگر مِن تبعیضی باشد یعنی آن گروهی از اهل كتاب كه انتسابِ به یك كتاب
آسمانی دارند و خودشان را پیرو یك مذهب می دانند ولی در عمل نه به خدا اعتقاد دارند نه به یوم
آخر. مصداق بارزش اسرائیلی ها هستند. اینها الآن به حسب انتسابات دنیایی می گویند ما یهودی و
پیرو مذهب یهود هستیم، در صورتی كه اگر [واقعیت ] اینها را بشكافی اصلاً بوی مذهب در اینها
وجود ندارد، یعنی وقتی كه پای مسائل خصوصی شان به میان بیاید نه خدا را قبول دارند نه موسی
را و نه روز جزا را. اگر مِنْ مِن تبعیضی باشد معنای آیه این است: آن گروهی از اهل كتاب كه
خودشان را به یك كتاب آسمانی منتسب می دانند ولی نه به خدا ایمان دارند و نه به قیامت، اینها
مثل مشركین اند، با اینها هم بجنگید.
حال، آقای ابوالعلاء مودودی می خواهد بگوید كه آنجا كه قرآن می گوید:
قاتِلُوا اَلَّذِینَ لا
یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ «به اللّه ایمان ندارند» یعنی به یك قوّه ی فرمانروا بر عالم و به آن قدرت قاهره ی مسلط بر
عالم ایمان ندارند.
وَ لا بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِیعنی به جزا ایمان ندارند. پس دینِ به معنای تسلط و
فرمانروایی را قائل نیستند چون اعتقاد به اللّه یعنی اعتقاد به فرمانروایی یك ذات اینچنین. به دینِ به
معنای جزا هم اعتقاد ندارند.
اَللّهُ می شود معنای اول،
بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِمی شود معنای چهارم.
وَ لا یُحَرِّمُونَ
ما حَرَّمَ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ یعنی شریعت را قبول ندارند. وقتی گفت:
لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ به اللّه ایمان ندارند،
یعنی در مقابل اللّه خضوع ندارند. این، معنی دوم را بیان می كند. پس لفظ «اللّه» معنی اول را بیان
كرده، لفظ «ایمان» معنی دوم را بیان كرده، لفظ «
لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اَللّهُ وَ رَسُولُهُ » معنی سوم را بیان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 968
كرده و لفظ «
بِالْیَوْمِ اَلْآخِرِ» معنی چهارم را بیان كرده است.
بعد:
وَ لا یَدِینُونَ دِینَ اَلْحَقِّ اینها متدین به دین حق نیستند. می گوید این، تفسیر همه ی این
چهارتاست. پس در اینجا در واقع دین حق یعنی این چهارتا را داشتن. بنابراین اینجا كلمه ی «دین»
به یك معنی جامع به كار برده شده.