فرق است میان ضرورت بالاختیار و ضرورت حاكم بر اختیار. اینكه بعضی خیال كرده اند اگر
اختیار بود ضرورت نیست و اگر ضرورت بود اختیار نیست، اشتباه است. فرق است میان
ضرورتهایی كه حاكم بر اختیار و سلب كننده ی اختیارند و ضرورتهای ناشی از اختیار. ضرورت
ناشی از اختیار قهراً جنبه ی علمی پیدا می كند؛ چون ضرورت است قطعیت و سنت پیدا می شود ولی
بدون آنكه حاكم بر اختیار باشد یعنی جبری ایجاد كند.
مثلاً الآن بین قم و تهران یك جاده بیشتر وجود ندارد و یك ترافیك مخصوص جریان دارد. در
حال احداث یك اتوبان میان قم و تهران هستند. انسان می گوید كه اگر روزی این اتوبان راه بیفتد
بدون شك اكثریت قریب به اتفاق اتومبیلهای سواری از آنجا می روند. قهوه خانه ها هم از حالا
حساب كار خودشان را كرده اند، بساطشان را از مسیر سابق جمع می كنند و به مسیر جدید
می آورند. اتوبان یعنی جاده ای كه قهراً اتومبیلها می توانند سرعت بیشتری داشته باشند و تصادف
هم در آنجا كمتر است، یعنی زودتر و بهتر به مقصد می رسند و خطر تصادفشان هم خیلی كم
می شود. عقل هر انسانی اقتضا می كند كه این را انتخاب كند. این به طور ضرورت صورت می گیرد
ولی این ضرورت ناشی از این است كه مردم عقل دارند، دیوانه نیستند و در انتخابهای خودشان
مصلحت را در نظر می گیرند. بنابراین چنین ضرورتی هست ولی آیا معنایش این است كه وقتی
اتوبان دایر شد مردم مجبورند از اتوبان بروند؟ هیچ كس مجبور نیست، ولی به دلیل اینكه دیوانه
نیست آن را انتخاب می كند. مثل هر كالای بهتر مرغوبتر ارزانتری كه در بازار بیاید. آیا انسان
شك می كند كه آن كالای گرانتر نامرغوبتر ورشكست می شود و این [كالای ارزانتر مرغوبتر بازار
را تسخیر می كند؟ انسان همیشه كار]
[1]آسانتر و كم خرج تر را انتخاب می كند، كاری كه وقت كمتری از او بگیرد. وقتی چنین چیزی باشد مردم قهراً آن را انتخاب می كنند.
مسئله ی انتخاب حق از نظر قرآن یك چنین چیزی است. چون حق یك امری است كه در
فطرت و سرشت انسانها هست پس اگر حق را مردم انتخاب می كنند به حكم سرشت حق جوی
خودشان انتخاب می كنند، نه اینكه یك قوه ی جابره ای می آید آنها را مجبور می كند. ولی آن آقایان
می گویند ابزار تولید اصلاً تشخیص را از انسان می گیرد، او برای تو تشخیص می سازد نه اینكه تو با
تشخیص خودت این گونه انتخاب می كنی. ما می گوییم عقل و تشخیص در ماورای این واقعیت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1043
وجود دارد ولی به حكم اینكه انسان همیشه بهتر را انتخاب می كند آن را انتخاب می كند. او
می گوید نه، ابزار تولید هرطور باشد تشخیص تو را همان طور می سازد، اصلاً تو از خودت
تشخیص نداری كه انتخاب كنی، او برایت انتخاب می كند، حتی تشخیص را هم او برای تو انتخاب
می كند.
- در مورد ضرورت ناشی از انتخاب انسان آیا نمی شود گفت ممكن است باطل آنقدر از نظر
تبلیغات قدرت پیدا كند كه مثلاً در آن مثال اتوبان، آن كه منافعی در آن جاده ی قدیم دارد آنقدر
تبلیغات كند كه كسی از آن اتوبان نرود؟ استاد: احسنت. ممكن است این كار بشود ولی برای یك مدت موقت نه برای همیشه. این مسئله ای
كه می گویند همگان را برای همیشه نمی شود فریفت، همین است و حرف درستی است؛ یعنی یك
نفر را برای یك عمر می شود فریفت، همگان را هم برای یك مدت موقت می شود فریفت، ولی
همگان را برای همیشه نمی شود فریفت. فرض كنید سیگار سرطانزا باشد. ممكن است آن
سرمایه دارهایی كه از سیگار استفاده می برند كه اگر الآن این مطلب اعلام شود اینها ورشكست
می شوند، برای مدتی مثلاً به آن پزشكان پول بدهند یا به دولتها رشوه بدهند و نگذارند مردم
متوجه شوند. اما آنها خودشان هم می دانند كه این كار برای همیشه میسر نیست. مدتی [وضعیت را
به همان حال ] نگه می دارند كه دست و پایشان را جمع كنند بعد دنبال كار و رشته ی دیگری را
بگیرند، آنوقت اگر اعلام شد مانعی ندارد. نمی شود برای همیشه همگان را فریفت. این خودش
همان معنای نیروی حق است.
آیه ی دیگر. سوره ی مائده، آیه ی 54 كه از اینها هم شاید صریحتر است. می فرماید:
یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اَللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ
عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ
فَضْلُ اَللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ. مفسرین گفته اند «مَنْ» اینجا حالت جمع را دارد چون بعد می گوید:
یَأْتِی اَللّهُ بِقَوْمٍ . ای اهل
ایمان! هر گروهی از شما كه از دین خودش برگردد با خود خیال نكنند كه ما كه از دین برگشتیم
دیگر تمام شد. اگر از دین خود برگردید خدا گروه دیگری را در آینده خواهد آورد كه آن صفاتی را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1044
كه الآن از شما می خواهند آنها خواهند داشت.
یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ آنها خدا را دوست بدارند و برای
خدا و دوستی خدا كار كنند و قهراً خدا هم آنها را دوست بدارد.
أَذِلَّةٍ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی اَلْكافِرِینَ
(همان
أَشِدّاءُ عَلَی اَلْكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ است) . مؤمنین نسبت به یكدیگر همه رام و بی تعرض، ولی در
مقابل كافران، عزیز و قوی.
یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ در راه خدا مجاهدت می كنند.
وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ
لائِمٍ ملامت هیچ ملامت كننده ای را هم در راه خدا پروا نداشته باشند.
ذلِكَ فَضْلُ اَللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ
وَ اَللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ. پس این اراده ی الهی است كه باید چنین چیزی بشود.
این درست ضد این حرفی است كه می گوییم این یك امر استثنایی است كه اتفاقاً عده ای پیدا
شوند و یك حرف حقی بزنند، می آیند و بعد هم تمام می شود. می گوید اگر همه ی شما كافر شوید
مردم دیگری به جای شما خواهند آمد و این كار خواهد شد.
- به نظر می رسد كه از نظر تاكتیكی این آیات یك مقدار روحیه ی بی تفاوتی را اشاعه می دهد،
چون به این ترتیب هركس می گوید اگر من مسئولیتم را انجام ندهم كسی پیدا می شود كه انجام
بدهد. استاد: نه، آن كه می آید، مسئولیت خودش را انجام می دهد نه مسئولیت من را. آیه بیشتر به انسان
امیدواری می دهد، می گوید تو در مسیری قرار گرفته ای كه این مسیر به نتیجه ی نهایی می رسد، تو اگر
نكنی فقط خودت را فانی كرده ای و از بین برده ای. از این جهت، بلاتشبیه، با حرفهای كمونیستها
شبیه است. اینها در مورد حركت تاریخ كه تاریخ حركت جمعی دارد، می گویند هركسی كه به
تاریخ بپیوندد به خودش تحقق بخشیده، اگر از تاریخ دوری بجوید در زیر چرخهای قوی تاریخ له
شده است. پس قرآن نمی گوید كه تو می توانی بروی كنار راحت بنشینی، او كار خودش را دارد
می كند. می خواهد بگوید كه تو اگر به این بپیوندی- به همان تعبیر آنها- به خودت تحقق
بخشیده ای، این مسئولیت برای تو یك سعادت است، اگر این را از دست بدهی سعادت را از دست
داده ای، سعادت را كس دیگر به جای تو گرفته است.
[1] [افتادگی از نوار است. ]