در
کتابخانه
بازدید : 327765تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
هر حادثه ای در جهان طبیعت (خواه طبیعت بیجان یا طبیعت جاندار) جنبشی می آفریند و موجی گرداگرد خویش به وجود می آورد. بلكه هر حادثه ای خود موجی و جنبشی است كه بر سطح این اقیانوس بیكران نمودار می گردد.

این اقیانوس كه ما آن را با نامهای جهان، طبیعت، گیتی و غیره می خوانیم و از طول و عرض و عمق آن فقط خدا آگاه است، همواره از درون خویش امواجی برون می فكند و جنبشهایی تولید می كند. آنچه بر ما از این اقیانوس نمودار می شود و در حیطه ی حواس ما قرار می گیرد و عقل ما در جستجوی كُنه و ماهیت آنها برمی آید- از نظری- همین امواج و چین و شكن هاست كه آنها را «حادثه» می خوانیم و نامهای مختلف بر آنها می نهیم و در جستجوی معرفت آنها برمی آییم. اگر این امواج و چین و شكن ها و به عبارت دیگر اگر این «تعیّنات» نمی بود راهی برای معرفت نبود، زیرا نشانی نبود بلكه طبیعت و جهانی در كار نبود. چه، جدایی طبیعت از جنبش و تموّج امكان پذیر نیست.

همین نشانه ها و علامتها و پیچ و خم ها و نشیب و فرازهاست كه به حواس ما امكان عكسبرداری از اشیاء می دهد و آن عكس و تصویرها به دست قاضی عقل سپرده می شود.

از این رو، هر چیزی در طبیعت تا هست متموّج است و در جنبش و تكاپوست،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 32
و تا متموّج است و در تكاپوست هست. بی موجی و بی جنبشی مساوی نیستی است:

ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم
آه نه معلوم شد هیچ كه من چیستم
موجِ ز خود رفته ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم، گر نروم نیستم
امواج طبق خاصیت ذاتی خود، به محض پیدایش رو به وسعت و گسترش می نهند؛ متوالیاً بر وسعت دایره ی خویش می افزایند و فاصله ی محیط و مركز را بیشتر می كنند. و از طرف دیگر، به هر نسبت كه بر وسعت دایره ی خود می افزایند، از قوت و شدت طول آنها كاسته می شود؛ تدریجاً ضعیف و ضعیفتر می گردند و طولشان كم و كمتر می شود تا آنكه به نیستی و نابودی- لااقل از نظر ما- می گرایند و به دنیای عدم می پیوندند.

برخورد امواج با یكدیگر سبب خنثی شدن موج ضعیفتر می گردد. امواج قویتر جلو توسعه ی امواج ضعیفتر را می گیرند و آنها را به دیار نیستی می فرستند. از این رو، برخورد با موانع و عوامل قویتر عامل دیگری است برای نابود شدن امواج و حوادث و پدیده های جهان. حكما این نوع از نیستی و نابودی را كه در اثر برخورد با موانع است «موت اخترامی» و نوع اول را كه از پایان یافتن نیروی بقا ناشی می شود «موت طبیعی» می نامند.

«هُوَ اَلَّذِی. . . *ثُمَّ قَضی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ. » [1].

محیط اجتماع بشری با مجموع حوادث بزرگ و كوچك، سودمند یا زیان آوری كه در آن رخ می دهد، خود دریایی است پر از موج و جنبش و توفان و لرزش. امواج این دریا نیز به تدریج رو به وسعت می نهند و در برخورد با هم، یكدیگر را مغلوب می نمایند. اما برخی از امواج این دریای عظیم بر خلاف سایر امواج- كه هرچه بر وسعتشان افزوده می شود از قدرت و قوتشان كاسته می شود و رو به نابودی می روند- به موازات وسعت دایره، بر قوت و قدرت و طول آنها افزوده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 33
می شود و توان مقابله ی آنها با امواج مخالف فزونی می گیرد؛ گویی از نوعی خاصیت حیاتی بهره مندند و نیروی مرموز «نموّ» و رشد در آنها نهفته است.

آری، برخی از امواج اجتماعی زنده اند. امواج زنده همانهاست كه از جوهر حیات سرچشمه می گیرد؛ مسیرشان مسیر حیات و جهتشان رُقاء و تكامل است.

پاره ای از نهضتهای فكری، علمی، اخلاقی و هنری از آن جهت جاوید می مانند كه خود زنده اند و از نیروی مرموز حیات بهره مندند.

زنده ترین امواج اجتماعی، امواج و جنبشهای دینی است. پیوند این امواج و این نهضتها با جوهر حیات و فطرت زندگی از هر چیز دیگر اصیلتر است. در هیچ حركت و در هیچ موج دیگر این اندازه نیروی حیاتی و قدرت رشد و بالندگی وجود ندارد.

تاریخ اسلام، از این نظر سخت آموزنده و تكان دهنده است. اسلام در ابتدا به صورت یك موج بسیار كوچكی پدید آمد. آن روز كه حضرت محمدبن عبد اللّه صلی الله علیه و آله از كوه حرا به زیر آمد در حالی كه دنیای درونش دگرگون شده بود و با [دنیای ] غیب و ملكوت اتصال یافته و از فیوضات الهی لبریز شده بود و فریاد برآورد: «قولوا لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ تُفْلِحوا» این موج شروع شد؛ بر خلاف هزاران امواج پرسروصدا و پر دبدبه ی جهان، در روزهای اول از چهاردیوار خانه ای كه تنها سه تن:

محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه و علی علیه السلام را در بر می گرفت تجاوز نمی كرد. اندكی طول نكشید كه به سایر خانه های مكه سرایت كرد. پس از حدود ده سال به خارج مكه بالخصوص مدینه كشیده شد و در مدت كمی به سایر نقاط جزیرة العرب امتداد یافت و در كمتر از نیم قرن دامنه اش سراسر جهان متمدن آن روز را گرفت و آوایش به همه ی گوشها رسید.

این موج- همان طور كه خاصیت موجهای زنده است- به موازات اینكه رو به وسعت و گسترش نهاد، بر قوّت و قدرت و طول خویش افزود. هیچ دین، آیین، مسلك و نهضتی را نمی توان یافت كه در طول این چهارده قرن تحت تأثیر اسلام قرار نگرفته باشد، و هیچ نقطه ی متمدن را نمی توان پیدا كرد كه در آنجا اسلام نفوذ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 34
نكرده باشد. امروز نیز پس از چهارده قرن و در آغاز پانزدهمین قرن بعثت، بشر شاهد وسعت تدریجی و قوّت و قدرت روزافزون آن است.

تاریخ و آمار نشان می دهد كه این آیین پاك قرن به قرن پیشتر رفته و بر عدد پیروان خویش افزوده است و این پیشرفتْ تدریجی و طبیعی بوده است، و اگر سرزمینی را مانند اندلس به زور از زیر سایه ی پرچم مقدس و پر جلالش بیرون برده اند، سرزمینهای بزرگتر و پرجمعیت تری مانند اندونزی و چین و غیره به طوع و رغبت، افتخار پیروی اش را پذیرفته اند.

قرآن كریم خاصیت رشد و نمو جنبش اسلامی را چنین توصیف می كند:

«. . . و مَثَل آنها در انجیل مَثَل زراعتی است كه اول فقط سبزه ی نازكی از آن از زمین برمی دمد، پس خداوند او را نیرومند می سازد، آنگاه ستبر می گردد، پس روی تنه ی خویش می ایستد، رشد و نمو سریع و سبزی و خرّمی این زراعت موجب شگفتی همه ی كشاورزان می شود، تا خداوند كافران و بدخواهان را به خشم آرد. » [2] موج اسلامی در طول تاریخ چهارده قرنی خود با امواج مخالف سهمگین نژادی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی روبرو شده است. بگذریم از سدها و دیوارهایی كه مردم لجوج و متعصب و جاهل عرب صدر اسلام در جلو این موج مقدس كشیدند و یكی پس از دیگری درهم شكست. تاریخ اسلام، مخصوصاً در دویست ساله ی اول پر است از امواج مخالف مذهبی، نژادی و سیاسی كه هیچ كدام تاب مقاومت نیاورده، نیست و نابود شده اند و اكنون جز نامی از آنها در تاریخ نیست و تنها در این قرن، استعمارگران غربی- كه به هر ریسمان پوسیده ای علیه اسلام دست می یازند- در صدد بهره برداری از آنها افتاده اند.

از آنها بالاتر، نهضتها و موجهای فكری و فلسفی و علمی و بالأخره فرهنگی این چهارده قرن است. نهضتهای فرهنگی با كسی و چیزی سر عناد ندارند، اما هر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 35
مانع و سدی را از جلو خود برمی دارند و هر درخت كهنسالی را كه سر راه را بگیرد ریشه كن می كنند.

اسلام در تاریخ چهارده قرنی خود نه تنها ضربه و صدمه ای از نهضتهای فرهنگی ندیده است، بلكه خود موجد نهضتهای عظیم فرهنگی شد؛ تمدن و فرهنگ را در خدمت خویش گرفت و رهبری كرد و به آنها جان و ایمان داد و قوی و پایدارشان ساخت.

اكنون نیز كه نیمه ی دوم قرن بیستم است و دوران جنگ ایدئولوژیها و عقاید است، اسلام رقیب سرسختی برای آنها به شمار می رود؛ آنها را یا به خدمت خود می گمارد و یا پیروزمندانه با آنها دست و پنجه نرم می كند. چه نشانی برای جاندار بودن و جاوید ماندن بهتر از این؟ ! .

اسلام از طرفی پیمان خویش را با عقل، سخت استوار كرده است؛ عقل را به عنوان یكی از اركان اصلی دین پذیرفته؛ بالاتر، پیامبر درونی اش خوانده است. از طرف دیگر، مُلك و ملكوت، دنیا و آخرت، جسم و روح، ظاهر و باطن، ماده و معنی را یكجا در نظر گرفته و همه جانبه نگریسته و از هر افراط و تفریطی دوری جسته است. از اینها گذشته، «برنامه ی كامل» خویش را به وسیله ی رهبری شایسته و مجریانی لایق به جهان عرضه كرده است.

از این رو عجیب نیست كه وقتی امروز در فاصله ی چهارده قرن تمام، كارنامه ی مشعشع این آیین پاك را مطالعه می كنیم آن را مملوّ از افتخارات می بینیم.

بگذریم از گروهی مغرض و جاهل كه به عللی- كه بر كسی پوشیده نیست- گاه بیگاه قضاوتهای مغرضانه درباره ی اسلام كرده اند. وجدان جهان، ترازوی عدل الهی است. حقیقت برای همیشه مكتوم نمی ماند. حقیقت، خود به تجربه نشان داده است كه در نهایت امر وجدان و انصاف دشمن را بر می انگیزد.

نیرومندترین و مجهزترین مخالفان اسلام در طول این چهارده قرن، مسیحیان بوده اند. هنگامی كه به تاریخچه ی داوری این رقیب نیرومند می نگریم می بینیم دوره به دوره به سوی انصاف گراییده است؛ و این خود از طرفی نشانه ی وجدان جهانی است و از طرف دیگر نشانه ی حقیقت اسلام است.

موجی چنان زنده كه فرهنگهای جهان را در خود جذب، و عقلهای نیرومند مفكّران و فلاسفه و دانشمندان را در پیشگاه خود خاضع، و انصاف دشمن را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 36
برانگیزد، و پیوسته در حال رشد و نمو باشد تا آنجا كه در حدود هفتصد میلیون [3] جمعیت بشری را در پیشگاه خود خاضع نماید، جز اینكه از صمیم «وحی» سرچشمه بگیرد و پیام خدای بشر برای بشر باشد و برای نجات بشر رسیده باشد چیز دیگری نمی تواند باشد. هرگز موجی كه از دِماغ یك بشر بر خیزد، نمی تواند این اندازه خاصیت و اثر داشته باشد.

راستی حیرت آور نیست كه مردی «اُمّی» و درس نخوانده از میان مردمی بی سواد (اُمّیّون) و در سرزمینی كه جز جهل و فساد و خودخواهی و خودپرستی اثری در آن نیست، بپا خیزد و نهضتی چنین مبارك و میمون و پرثمر ایجاد نماید؟ ! .

آری، «فَأَمَّا اَلزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ اَلنّاسَ فَیَمْكُثُ فِی اَلْأَرْضِ» [4]. صَدَقَ اللّهُ الْعَظیمُ.


[1] انعام/2 [او كسی است كه. . . سپس اجل و مدتی قرار داد، و مدتی معلوم نیز نزد خود دارد] .
[2] «. . . وَ مَثَلُهُمْ فِی اَلْإِنْجِیلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ اَلزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ اَلْكُفّارَ» . فتح/29.
[3] جـ مطابق آمار آن زمان. ج
[4] رعد/17 [اما كف پوچ و تباه شده از بین می رود و اما آنچه برای مردم سودمند است در زمین می ماند. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است