در
کتابخانه
بازدید : 327715تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Collapse منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قبلاً گفتم كه بعضی افراد دارای منطق اند و بعضی نیستند. اینجا این مسأله طرح می شود- و مخصوصاً جوانان ممكن است توجه شان جلب به این مطلب شود- كه آیا یك انسان می تواند در عمل، در همه ی شرایط زمانی و مكانی یك منطق داشته باشد، یك منطق ثابت محكم كه از منطق خودش تجاوز نكند؟ ما در باره ی پیغمبر اكرم چنین حرفی می زنیم كه پیغمبر اكرم مردی بود كه در عمل سیره داشت، روش و اسلوب داشت، منطق داشت، و ما مسلمانان موظفیم كه سیره ی ایشان را بشناسیم، منطق عملی ایشان را كشف كنیم برای اینكه از آن منطق در عمل استفاده كنیم. حال آیا یك انسان می تواند از اول تا آخر عمر یك منطق داشته باشد كه آن منطق برای او اصل باشد و اصالت داشته باشد؟ یا اصلاً بشر نمی تواند یك منطق ثابت داشته باشد، یعنی انسان تابع شرایط زمانی و مكانی و تابع شرایط زندگی و مخصوصاً تابع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 61
موضع گیری طبقاتی است و در هر وضعی از شرایط اجتماعی و اقتصادی كه باشد جبراً از یك منطق بالخصوصی پیروی می كند؟ .

این یك مسأله ی مهمی است كه در دنیای امروز مطرح است. ماركسیسم بر این اساس است. ماركسیسم كه برای فكر و عقیده و ایمان اصالتی در مقابل شرایط اجتماعی و اقتصادی و مخصوصاً موقعیت طبقاتی قائل نیست می گوید: اساساً یك انسان نمی تواند در شرایط مختلف یك جور فكر كند و یك منطق را به كار ببرد، انسان در كاخ و در كوخ دو منطق دارد، در كاخ یك جور فكر می كند، در كوخ جور دیگری؛ كاخ یك جور به انسان منطق می دهد، كوخ جور دیگری. یك آدم محروم، یك آدمی كه همیشه در زیر ظلم و شكنجه و اختناق بوده است و انواع محرومیتها را چشیده و می چشد، خواه ناخواه یك جور فكر می كند یعنی وضع زندگی اش برای او یك جور فكر به وجود می آورد، اوست كه می گوید عدالت، اوست كه می گوید مساوات و برابری، اوست كه می گوید آزادی. واقعاً هم فكرش این است چون وضعش اقتضا می كند كه این طور فكر كند. همین آدم اگر وضعش تغییر كند، این آدمِ خاك نشین اگر كاخ نشین بشود و خاك كاخ بشود، شرایط خارجی برای او تغییر می كند و در این صورت فكرش هم عوض می شود و می گوید كه نه، این حرفها كه می گویند صحیح نیست، مصلحت هم طور دیگری اقتضا می كند؛ مساوات چندان حرف درستی نیست، كمی جلوی آزادیها را هم باید گرفت؛ و عدالت را هم جور دیگری تفسیر می كند. یعنی وضع زندگی كه خواه ناخواه تغییر كرد، منافع و مصالحش كه تغییر كرد، چون انسان نمی تواند از منافع و مصالح خودش دست بكشد [فكرش نیز تغییر می كند] . به حسب این مكتب، عقربه ی فكر بشر این طور ساخته شده كه آن مغناطیسش منافع خودش است؛ وقتی كه منافعش در جهت طبقه ی محروم است، این عقربه به نفع طبقه ی محروم می گردد، وقتی كه منافعش عوض شد و او آمد به طبقه ی مرفّه، عقربه ی فكر هم خواه ناخواه و جبراً در جهت طبقه ی مرفّه می چرخد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است