در قدیم یك حرفهایی را ما به عنوان شوخی و متلك تلقی می كردیم، حالا
می بینیم بعضی ها اصلاً برای اینها فلسفه درست كرده اند، می گویند اینها شوخی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 62
نیست بلكه جدی است. یك شوخی بود كه طلبه های مشهد می كردند، می گفتند
طلبه ای می گفته است: من همیشه به آن آقایی كه به من پول بدهد اقتدا می كنم و نماز
من صحیح است. هركس به من پول بدهد به همو اقتدا می كنم و نماز من قطعاً صحیح
است. می گفتند: اگر هركس به تو پول بدهد به او اقتدا می كنی، پس تو برای پول اقتدا
می كنی. می گفت: هركس كه به من پول ندهد چون به من پول نمی دهد عقیده ام این
می شود كه او فاسق است و آن وقت اگر من پشت سرش نماز بخوانم نمازم باطل
است. اما همان ساعتی كه به من پول بدهد، پول كه به دستم می آید می بینم عقیده ام
هم تغییر كرد، از همان ساعت عقیده ام این می شود كه آن آقا عادل است و آن وقت
كه نماز می خوانم نمازم هم درست است. چون عقیده ی من تابع پول من است؛ اگر پول
به من بدهد عقیده ام واقعاً این می شود كه او عادل است، و اگر ندهد عقیده ام واقعاً
این می شود كه او فاسق است. بنابراین من باید همیشه هركس كه به من پول ندهد
پشت سرش نماز نخوانم چون نمازم باطل است، و هر كه به من پول بدهد پشت
سرش نماز بخوانم و نمازم درست است.
ما این را همیشه به صورت یك شوخی تلقی می كردیم. حالا می بینیم نه، این
خودش كم و بیش یك فلسفه ای است در دنیا كه عقربه ی فكر بشر آنچنان ساخته شده
است كه نمی تواند در غیر جهت منافع و مصالح خودش فكر كند، جبر تاریخ است،
جبر اقتصاد است، و غیر از این برای او امكان ندارد.