در
کتابخانه
بازدید : 327727تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Collapse  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی از اصول را ما می بینیم از پیغمبر تا امام عسكری همه آن را طرد كرده اند؛ می فهمیم كه اینها معیارهای قطعی و جزمی است كه در همه ی شرایط باید نفی بشود.

آنهایی كه می گویند اخلاق مطلقاً نسبی است، ما از آنها سؤال می كنیم: مثلاً یكی از معیارها كه افراد در سیره هاشان ممكن است به كار ببرند همان اصل غدر و خیانت است. اكثریت قریب به اتفاق سیاستمداران جهان از اصل غدر و خیانت برای مقصد و مقصود خودشان استفاده می كنند. بعضی تمام سیاستشان بر اساس غدر و خیانت است و بعضی لااقل جایی از آن استفاده می كنند؛ یعنی می گویند در سیاست، اخلاق معنی ندارد، باید آن را رها كرد. یك مرد سیاسی قول می دهد، پیمان می بندد، سوگند می خورد ولی تا وقتی پایبند به قول و پیمان و سوگند خودش هست كه منافعش اقتضا كند؛ همین قدر كه منافع در یك طرف قرار گرفت، پیمان در طرف دیگر، فوراً پیمانش را نقض می كند. چرچیل در آن كتابی كه در تاریخ جنگ بین الملل دوم نوشته است و یك وقت روزنامه های ایران منتشر می كردند و من مقداری از آن را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 79
خواندم، وقتی كه حمله ی متفقین به ایران را نقل می كند می گوید: «اگرچه ما با ایرانیها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین كاری می كردیم» . بعد خودش به خودش جواب می دهد، می گوید: «ولی این معیارها: پیمان و وفای به پیمان، در مقیاسهای كوچك درست است، دو نفر وقتی با همدیگر قول و قرار می گذارند درست است اما در سیاست، وقتی كه پای منافع یك ملت در میان می آید، این حرفها دیگر موهوم است. من نمی توانستم از منافع بریتانیای كبیر به عنوان اینكه این كار ضد اخلاق است چشم بپوشم كه ما با یك كشور دیگر پیمان بسته ایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیت است. این حرفها اساساً در مقیاسهای كلی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست» . این همان اصل غدر و خیانت است، اصلی كه معاویه در سیاستش مطلقاً از آن پیروی می كرد. آنچه كه علی علیه السلام را از سیاستمداران دیگر جهان- البته به استثنای امثال پیغمبر اكرم- متمایز می كند این است كه او از اصل غدر و خیانت در روش پیروی نمی كند ولو به قیمت اینكه آنچه دارد و حتی خلافت از دستش برود، چرا؟ چون می گوید اساساً من پاسدار این اصولم، فلسفه ی خلافت من پاسداری این اصول انسانی است، پاسداری صداقت است، پاسداری امانت است، پاسداری وفاست، پاسداری درستی است، و من خلیفه ام برای اینها، آن وقت چطور ممكن است كه من اینها را فدای خلافت كنم؟ ! نه تنها خودش چنین است، در فرمانی كه به مالك اشتر نوشته است نیز به این فلسفه تصریح می كند. به مالك اشتر می گوید: مالك! با هر كسی پیمان بستی ولو با كافر حربی، مبادا پیمان خودت را نقض كنی. مادامی كه آنها سر پیمان خودشان هستند، تو نیز باش. البته وقتی آنها نقض كردند دیگر پیمانی وجود ندارد. (قرآن هم می گوید: «فَمَا اِسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ» [1]. در مورد مشركین و بت پرست هاست كه با پیغمبر پیمان بسته بودند: مادامی كه آنها به عهد خودشان وفادار هستند، شما هم وفادار باشید و آن را نشكنید. اما اگر آنها شكستند، شما نیز بشكنید) . می فرماید: مالك! هرگز عهد و پیمانی را كه می بندی، با هر كه باشد، با دشمن خونی خودت، با كفار، با مشركین، با دشمنان اسلام، آن را نقض نكن. بعد تصریح می كند، می فرماید: برای اینكه اصلاً زندگی بشر بر اساس اینهاست؛ اگر اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 80
شكسته بشود و محترم شناخته نشود دیگر چیزی باقی نمی ماند [2]. متأسفم كه عین عبارات را حفظ نیستم والاّ به قدری علی این مطلب را زیبا بیان می كند كه دیگر از این بهتر نمی شود بیان كرد.

حالا اینهایی كه می گویند اخلاق مطلقاً نسبی است، من از اینها می پرسم: آیا شما برای یك رهبر، اصل غدر و خیانت را هم نسبی می دانید؟ یعنی می گویید در یك جا باید خیانت كند، در جای دیگر خیانت نكند، در یك شرایط اصل غدر و خیانت درست است، در شرایط دیگر خلاف آن؟ یا نه، اصل غدر و خیانت مطلقاً محكوم است.

ب. اصل تجاوز.

اصل تجاوز چطور؟ یعنی از حد یك قدم جلوتر رفتن حتی با دشمن. آیا آنجا كه اسب ما می رود، با دشمن ولو مشرك، حالا كه او دشمن است و مشرك و ضد مسلك و عقیده ی ما، دیگر حدی در كار نیست؟ قرآن می گوید حد در كار است حتی در مورد مشرك. می گوید: «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ اَلَّذِینَ یُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا» [3]ای مسلمانان! با این كافران كه با شما می جنگند بجنگید ولی «وَ لا تَعْتَدُوا» . اینجا اساساً سخن از كافر است: باكفار و مشركین هم كه می جنگید حد را از دست ندهید. یعنی چه حد را از دست ندهید؟ این را در تفاسیر ذكر كرده اند، فقه هم بیان می كند: پیغمبر اكرم در وصایای خودشان همیشه در جنگها توصیه می كردند، علی علیه السلام نیز در جنگها توصیه می كرد- و در نهج البلاغه هست- كه وقتی دشمن افتاده و مجروح است و مثلاً دیگر دستی ندارد تا با تو بجنگد، به او كاری نداشته باشید. فلان پیرمرد در جنگ شركت نكرده، به او كاری نداشته باشید. به كودكانشان كاری نداشته باشید. آب را بر آنها نبندید. از این كارهایی كه امروز خیلی معمول است (مثل استفاده از گازهای سمی) نكنید. گازهای سمی در آن زمان نبوده ولی استفاده از آن نظیر این كارهای غیر انسانی و ضد انسانی و مثل این است كه آب را ببندند. اینها دیگر از حد تجاوز كردن است. حتی ببینید راجع به خصوص كفار قریش، قرآن چه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 81
دستور می دهد؟ اینها اَلَدُّ الخِصام پیغمبر و كسانی بودند كه نه تنها مشرك و بت پرست و دشمن بودند بلكه حدود بیست سال با پیغمبر جنگیده بودند و از هیچ كاری كه از آنها ساخته باشد كوتاهی نكرده بودند. عموی پیغمبر را همینها كشتند، عزیزان پیغمبر را اینها كشتند، در دوره ی مكه چقدر پیغمبر و اصحاب و عزیزان او را زجر دادند! دندان پیغمبر را همینها شكستند، پیشانی پیغمبر را همینها شكستند، و دیگر كاری نبود كه نكنند. ولی آن اواخر، دوره ی فتح مكه می رسد. سوره ی مائده آخرین سوره ای است كه بر پیغمبر نازل شده. بقایایی از دشمن باقی مانده ولی دیگر قدرت دست مسلمین است. در این سوره می فرماید:

«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا. . . وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی . » [4].

خلاصه ی مضمون این است: ای اهل ایمان! ما می دانیم دلهای شما از اینها پر از عقده و ناراحتی است، شما از اینها خیلی ناراحتی و رنج دیدید، ولی مبادا آن ناراحتیها سبب بشود كه حتی درباره ی این دشمنها از حد عدالت خارج بشوید.

این اصل چه اصلی است؟ [مطلق است یا نسبی؟ ] آیا می شود گفت كه از حد تجاوز كردن در یك مواردی جایز است؟ خیر، از حد تجاوز كردن در هیچ موردی جایز نیست. هر چیزی میزان و حد دارد، از آن حد نباید تجاوز كرد. حد تجاوز در جنگ چیست؟ می پرسم با دشمن برای چه می جنگی؟ یك وقت می گویی برای اینكه عقده های دلم را خالی كنم. آن، مال اسلام نیست. ولی یك وقت می گویی من با دشمن می جنگم تا خاری را از سر راه بشریت بردارم. خوب، خار را كه برداشتی دیگر كافی است. آن شاخه كه خار نیست، شاخه را برای چه می خواهی برداری؟ ! این، معنی حد است.
[1] توبه/7.
[2] نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1027، فرمان مالك اشتر.
[3] بقره/190.
[4] مائده/8.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است