در
کتابخانه
بازدید : 327717تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Collapse  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما یك اصل داریم به نام اصل قدرت، و یك اصل دیگر داریم به نام اصل اعمال زور. اصل قدرت یعنی اصل توانا بودن؛ توانا بودن برای اینكه دشمن طمع نكند، نه توانا بودن برای تو سر دشمن زدن. تصریح قرآن است:

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ اَلْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اَللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ. » [1].

اصل اقتدار، اصل مقتدر بودن، اصل نیرومند بودن در حدی كه دشمن بترسد از اینكه تهاجم كند. همه ی مفسرین گفته اند مقصود از «تُرْهِبونَ» این است كه دشمن به خودش اجازه ی تهاجم ندهد.

حال این اصل آیا یك اصل مطلق است یا یك اصل نسبی؟ آیا اسلام این اصل را در یك زمان خاص معتبر می داند یا در همه ی زمانها؟ در همه ی زمانها. مادام كه دشمن وجود دارد اصل قدرت هم هست. ولی یك اصل دیگر داریم به نام اصل اعمال قدرت. اعمال قدرت غیر از خود قدرت و توانایی، و به معنی اعمال زور است. آیا اسلام اعمال زور را جایز می داند و روا می دارد یا نه؟ پیغمبر اكرم در سیره ی خودش اعمال زور هم می كرده یا نمی كرده است؟ می كرده، ولی به طور نسبی. یعنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 83
در یك مواردی اعمال زور را اجازه می داد، آنجایی كه هیچ راه دیگری باقی نمانده بود. به تعبیر معروف، می گویند: «آخِرُ الدَّواءِ الْكَیُّ» . به عنوان آخرالدواء اجازه می داد. حال تعبیری از امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

علی جمله ای درباره ی پیغمبر اكرم دارد كه در نهج البلاغه است و سیره ی پیغمبر را در یك قسمت بیان می كند. می فرماید: «طبیبٌ» پیغمبر پزشكی بود برای مردم. البته معلوم است كه مقصود پزشك بدن نیست كه مثلاً برای مردم نسخه ی گل گاوزبان می داد، بلكه مقصود پزشك روان و پزشك اجتماع است. «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ» . در اولین تشبیه كه او را به طبیب تشبیه می كند، می خواهد بگوید روش پیغمبر روش یك طبیب معالج با بیماران خودش بود. یك طبیب معالج با بیمار چگونه رفتار می كند؟ از جمله خصوصیات طبیب معالج نسبت به بیمار، ترحم به حال بیمار است كما اینكه خود علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

وَ اِنَّما یَنْبَغی لِاَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنوعِ اِلَیْهِمْ فِی السَّلامَةِ اَنْ یَرْحَموا اَهْلَ الذُّنوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ [2].

اشخاصی كه خدا به آنها توفیق داده كه پاك مانده اند، باید به بیماران معصیت ترحم كنند.

گنهكاران لایق ترحم اند. یعنی چه؟ آیا چون لایق ترحم اند پس چیزی به آنها نگوییم؟ یا نه، اگر مریض لایق ترحم است یعنی فحشش نده و بی تفاوت هم نباش، معالجه اش كن. پیغمبر اكرم روشش روش یك طبیب معالج بود. ولی می فرماید:

طبیب هم با طبیب فرق می كند. ما طبیب ثابت داریم و طبیب سیّار. یك طبیب، محكمه ای باز كرده، تابلویش را هم نصب كرده و در مطب خودش نشسته، هركس آمد به او مراجعه كرد كه مرا معالجه كن، به او نسخه می دهد، كسی مراجعه نكرد به او كاری ندارد. ولی یك طبیب، طبیب سیّار است، قانع نیست به اینكه مریضها به او مراجعه كنند، او به مریضها مراجعه می كند و سراغ آنها می رود. پیغمبر سراغ مریضهای اخلاقی و معنوی می رفت. در تمام دوران زندگی اش كارش این بود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 84
مسافرتش به طائف برای چه بود؟ اساساً در مسجد الحرام كه سراغ این و آن می رفت، قرآن می خواند، این را جلب می كرد، آن را دعوت می كرد برای چه بود؟ در ایام ماههای حرام كه مصونیتی پیدا می كرد و قبایل عرب می آمدند برای اینكه اعمال حج را به همان ترتیب بت پرستانه ی خودشان انجام بدهند، وقتی در عرفات و منی و بالخصوص در عرفات جمع می شدند، پیغمبر از فرصت استفاده می كرد و به میان آنها می رفت. ابولهب هم از پشت سر می آمد و هی می گفت: حرف این را گوش نكنید، پسر برادر خودم است، من می دانم كه این دروغگوست- العیاذباللّه- این دیوانه است، این چنین است، این چنان است. ولی او به كار خود ادامه می داد. این برای چه بود؟ می فرماید: پیغمبر روشش روش طبیب بود ولی طبیب سیّار نه طبیب ثابت كه فقط بنشیند كه هركس آمد از ما پرسید ما جواب می دهیم، هركس نپرسید دیگر ما مسؤولیتی نداریم. نه، او مسؤولیت خودش را بالاتر از این حرفها می دانست. در روایات ما هست كه عیسای مسیح علیه السلام را دیدند كه از خانه ی یك زن بد كاره بیرون آمد. مریدها تعجب كردند: یا روح اللّه! تو اینجا چكار می كردی؟ گفت:

طبیب به خانه ی مریض می رود. خیلی حرف است! .

«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اَحْكَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحْمی مَواسِمَهُ. » [3].

نسبیت متدها و سیره ها را علی علیه السلام این گونه ذكر می كند. آیا پیغمبر با مردم با نرمش رفتار می كرد یا با خشونت؟ با ملاطفت و مهربانی عمل می كرد یا با خشونت و اعمال زور؟ علی می گوید: هر دو، ولی جای هر كدام را می شناخت. هم مرهم داشت هم میسم. این تعبیر خود امیرالمؤمنین است: در یك دستش مرهم بود و در دست دیگرش میسم. وقتی می خواهند زخمی را با یك دوا نرم نرم معالجه كنند، روی آن مرهم می گذارند. میسم یعنی آلت جرّاحی، آلت داغ كردن. در یك دست مرهم داشت، در دست دیگر میسم. آنجا كه با مرهم می شد معالجه كند معالجه می كرد ولی جاهایی كه مرهم كارگر نبود، دیگر سكوت نمی كرد كه بسیار خوب، حال كه مرهممان كارگر نیست پس بگذاریم به حال خودش باشد. اگر یك عضو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 85
فاسد را دیگر با مرهم نمی شود معالجه كرد، باید داغش كرد و با این وسیله معالجه نمود، با جرّاحی باید قطعش كرد، برید و دور انداخت. پس در جایی اعمال زور، درجای دیگر نرمش و ملاطفت. هر كدام را در جای خودش به كار می برد. پس اصل قدرت یك مطلب است، اصل اعمال زور مطلب دیگر. در اسلام این اصل هست:

جامعه ی اسلامی باید قویترین جامعه های دنیا باشد كه دشمن نتواند به منابعش، به سرمایه هایش، به سرزمینهایش، به مردمش و به فرهنگش طمع ببندد. این دیگر اصل نسبی نیست، اصل مطلق است. ولی اعمال قدرت، یك اصل نسبی است؛ در یك جا باید این كار را كرد، در جای دیگر نه.
[1] انفال/60.
[2] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 140، ص 428.
[3] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 107، ص 321.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است