در
کتابخانه
بازدید : 327703تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Collapse پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مرحوم حاج میرزا حسین نوری (اعلی اللّه مقامه) از بزرگان محدثین شیعه است و از وفات ایشان در حدود هفتاد و دو سال بیشتر نمی گذرد، چون وفات ایشان در سال 1321 هجری قمری بوده است. مرحوم ابوی ما (قدَّسَ اللّه سِرَّه) كه در سال 21 برای تحصیل به نجف مشرف می شوند، می فرمودند در این سال- كه اولِ طلبگی شان بوده است- ما یك بار دیدیم كه مرحوم حاجی منبر رفت- و ایشان منبر هم می رفتند؛ محدث بزرگواری بوده است- و یادم هست كه این آیه را عنوان كرد: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْ ءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِكَ غَداً. `إِلاّ أَنْ یَشاءَ اَللّهُ» [1]. بعد هم طولی نكشید كه ایشان مریض شدند و از دنیا رفتند. استادِ مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رضوان اللّه علیه) بوده؛ و مرحوم حاج میرزا حسین نوری واقعاً محدث متبحری است. كتاب كوچكی به فارسی نوشته به نام «لؤلؤ و مرجان» راجع به دستور برای اهل منبر و انتقاد از بعضی اهل منبر كه شرایط تبلیغ دین را رعایت نمی كنند (من این كتاب را از اول تا آخر خواندم، فوق العاده تحت تأثیر آن قرار گرفتم و مكرر در مكرر از این كتاب ترویج و تبلیغ كرده ام. ) ایشان فكر كرده كه بعضی از اهل منبر دو چیز را رعایت نمی كنند: یكی راستگویی را، آنهم به بهانه ی اینكه هدف ما مقدس است و برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 131
هدف مقدس این امر اهمیتی ندارد؛ اگر حدیث ضعیف هم خواندیم خواندیم.

[گذشته از دعوت به ایمان ] هدف دیگر ما گریاندن برای امام حسین است كه آن هم هدف مقدس است، آن هم دعوت به ایمان است و مسأله ی ایمان مطرح است. ایشان نیمی از كتابش را اختصاص داده است به بحث راست و دروغ و اینكه به هیچ وجه اسلام اجازه نمی دهد ما برای تبلیغ دین حتی به روایات ضعیف متوسل بشویم تا چه رسد به چیزی كه می دانیم دروغ است. نیم دیگر كتاب خودش را به مسأله ی اخلاص اختصاص داده است كه در تبلیغ دین و در ابكاء و گریاندن [برای ] امام حسین علیه السلام خلوص نیت شرط است- كه جزء مباحثی كه می خواستم در سیره ی پیغمبر اكرم عرض كنم همین مسأله است- و بعد مسأله ی اجر و اجرت را طرح كرده است. ایشان در آن كتاب روی همین مطلب اصرار فراوان دارد. امروز این قضیه به یادم افتاد كه همین مطلبی كه من تحت عنوان استخدام وسیله ذكر كردم، ایشان با عنوان دیگری ذكر می كند و گاهی هم یك تكه های خوشمزه و شیرین نقل می كند. از جمله می گوید كه یك عالمی از هندوستان برای من نامه نوشته است كه در اینجا افرادی می آیند خیلی حرفهای دروغ می گویند و حدیثهای ضعیف و باطل می خوانند؛ شما كه در مركز هستید كاری كنند، كتابی بنویسید تا جلوی اینها را بگیرند. من در جواب نوشتم كه این دروغها در همین مركز جعل می شود نه در جای دیگر. بعد ایشان راجع به این مطلب می گوید ببینید كار به كجا رسیده است كه یك عالم یزدی برای من نقل كرد كه سفری از یزد از راه كویر برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به مشهد مشرّف می شدم. مصادف شدیم با ایام محرم. یك شب دیدم كه شب عاشوراست و ما به یك دهی رسیده ایم. متأثر شدم كه این ایام عاشورا ما به مشهد یا لااقل به یك شهری كه در آن عزاداری ای بشود نرسیدیم. گفتیم بالأخره ده هم هرچه باشد لابد یك مراسمی در آن هست. پرسیدیم، معلوم شد یك تكیه ای مثلاً هست و آنجا مردم اقامه ی عزاداری می كنند. رفتیم دیدیم یك بابا روضه خوان دهاتی در آنجا رفت منبر.

وقتی كه بالای منبر نشست، دیدم خادم مسجد رفت یك دامن سنگ آورد و ریخت در دامن این آقای مدّاح یا روضه خوان. من تعجب كردم كه این برای چیست؟ مقداری روضه خواند ولی كسی گریه نكرد. گفت چراغها را خاموش كنید. چراغها را خاموش كردند. تا چراغها را خاموش كردند، شروع كرد سنگ پراندن به سر این و آن. فریاد و جیغ و داد مردم بلند شد و بالأخره گریه كردند. بعد كه كار تمام شد، من
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 132
به او گفتم این چه كاری بود؟ این جنایت است و دیه دارد، چرا این كار را كردی؟ گفت: این مردم برای امام حسین جز از این راه گریه نمی كنند، به هر حال باید اشك مردم را جاری كرد، از هر وسیله شده باید استفاده كرد.

ایشان می گوید این مطلب غلط است، «از هر وسیله شده» یعنی چه؟ ! مگر امام حسین آن قدر مصائب جانسوز ندارد؟ ! اگر او دل دارد، اگر او محبت امام حسین را دارد، اگر واقعاً شیعه ی امام حسین است كه تو روضه ی راست هم بخوانی گریه می كند، و اگر دل ندارد، اگر محبت امام حسین را ندارد، اگر حسین را نمی شناسد، می خواهم صدسال هم گریه نكند. این چه وسیله ای است كه تو داری استخدام می كنی؟ ! .

پس این مطلبی كه عرض كردم كه برای حقیقت از هر وسیله ای نمی شود استفاده كرد منظورم ایمان است و منظور ایشان هم همین است؛ یعنی در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بی ایمانی به ایمان [از هر وسیله ای نمی شود استفاده كرد. ] دراینجا اصلاً باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مسأله ی اهم و مهم جایش جای دیگر است یعنی در مصالح اجتماعی و حتی در مورد عبادات شخصی و فردی مثل نماز خواندن و یا زمین غصبی و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یك ذره نباید انسان از حق و حقیقت [تجاوز كند] . انسان می خواهد حدیثی را نقل كند، بعد بگوید اگر این حدیث را این طور طرح كنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولی است، حق این حرفها را نداری. ایشان بعد آیاتی از قرآن ذكر می كنند كه خدا تضمین كرده است: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» [2]ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یاری می كنیم. ای پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر كردن با ما؛ ما تضمین می كنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجه ای كه خود می خواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم كه از هر وسیله كه شده است استفاده كنیم.

اتفاقاً اشتباه می كنیم، نتیجه ی معكوس می دهد. ما كه از نظر منابع فقیر نیستیم؛ بگذار آنهایی كه از نظر منابع فقیرند بروند جعل كنند. مقصودم این است كه ما چرا؟ ! ما اینقدر از نظر منابع غنی هستیم كه حتی احساس نیازش هم غلط است. می خواهی مردم را نسبت به امام حسین علیه السلام بگریانی، صحنه ی عاشورا آنقدر پر از حماسه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 133
هست، آنقدر پر از عاطفه هست، آنقدر پر از رقّت هست، آنقدر صحنه های باشكوه و جذّاب و دلسوز دارد كه اگر در قلب ما ذره ای از ایمان باشد كافی است كه نام حسین را بشنویم و اشك ما جاری بشود. «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَكْنونَةً فی قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ» [3]یك محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین هست. «اَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ» [4]من كشته ی اشكها هستم.

شعری است به عربی از یكی از اصحاب امام صادق علیه السلام و خیلی عجیب است.

شاید در اوایل طلبگی ام در مشهد بود و هنوز به قم نرفته بودم كه آن را از كتاب نفثة المصدور محدث قمی حفظ كردم. ایشان می نویسند كه ابوهارون مكفوف- كه ظاهراً نابینا بوده است كه به او می گفته اند مكفوف- شاعری توانا بوده و گاهی مرثیه ی اباعبد اللّه می گفته است. او می گوید روزی رفتم خدمت امام صادق علیه السلام. فرمود: از آن شعرهایی كه در مرثیه ی جدّم گفته ای، برای ما بخوان. گفتم: اطاعت می كنم. فرمود:

زنها را هم بگویید بیایند پشت پرده تا آنها هم استفاده كنند. زنها هم از اندرون آمدند نزدیك، پشت پرده ی آن اتاق. شروع كرد به خواندن شعرهایی كه ظاهراً تازه هم گفته بود. ولی مضمون را شما ببینید، و اصلاً درس را ببینید! وقتی این شعرها را- با اینكه پنج مصراع بیشتر نیست- خواند ولوله ای در خانه ی امام صادق بلند شد. امام صادق همین جور اشك از چشمهایش می ریخت و شانه های مباركش حركت می كرد.

صدای ناله و گریه از خانه ی امام بلند شد كه بعد ظاهراً خود امام گفتند دیگر كافی است. اینهمه مرثیه هایی كه گفته شده است من نظیر این را یا ندیده ام و یا كم دیده ام.

می گوید:

اُمْرُرْ عَلی جَدَثِ الْحُسَیْنِ
فَقُلْ لِاَعْظُمِهِ الزَّكِیَّة
أ اَعْظُماً لازِلْتَ مِنْ
وَطْفاءَ ساكِبَةٍ رَوِیَّة
وَ اِذا مَرَرْتَ بِقَبْرِهِ
فَاَطِلْ بِهِ وَقْفَ الْمَطِیَّة
وَابْكِ الْمُطَهَّرَ لِلْمُطَهَّرِ
وَالْمُطَهَّرَةِ النَّقِیَّة
كَبُكاءِ مُعْوِلَةٍ اَتَتْ
یَوْماً لِواحِدِهَا الْمَنِیَّة [5]
مضمون شعرش این است، می گوید: ای رهگذر، ای باد صبا گذر كن به قبر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 134
حسین بن علی، پیام دوستانش را به او برسان، پیام عاشقانش را به او برسان. ای باد صبا پیام ما را به استخوانهای مقدس حسین برسان، بگوای استخوانها دائماً شما با اشك دوستان حسین سیراب هستید. این اشكها می ریزند و شما را سیراب می كنند.

اگر روزی شما را از آب منع كردند و اگر حسین را با لب تشنه شهید كردند، این شیعیان و دوستان دائماً اشك خودشان را نثار شما می كنند. ای باد صبا اگر گذشتی و گذر كردی، تنها به رساندن پیغام قناعت نكن؛ آنجا مركبت را نگه دار، خیلی هم نگه دار، بایست و مصائب حسین را یاد كن و اشك بریز و اشك بریز و اشك بریز، نه مثل یك آدم عادی بلكه مثل آن زنی كه یك فرزند بیشتر ندارد، چگونه در مرگ یك فرزند خودش اشك می ریزد، این جور اشك بریز، بگری برای آن پاك، فرزند پدر پاك، فرزند مادر پاك.

ولا حول و لا قوة الاّ باللّه العلی العظیم، و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین.
[1] كهف/23 و 24.
[2] مؤمن/51.
[3] لؤلؤ و مرجان ، ص 37.
[4] بحار جدید، ج /44ص 279 و 280.
[5] نفثة المصدور ، ص 46؛ الاغانی ، جلد اول، جزء هفتم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است