در
کتابخانه
بازدید : 327769تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Collapse ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی از مسائل هست كه ما بحق ارزش آن مسائل را درك كرده ایم. چون ارزشش را یعنی سطحش را درك كرده ایم، قهراً آن را در سطح خودش می شناسیم.

مثلاً امر افتاء و فتوا دادن؛ خوشبختانه تا حد زیادی، لااقل نود و پنج درصد جامعه ی ما می شناسند كه افتاء كاری است سنگین و در سطح بسیار بسیار بالا. نه افرادی زود جرأت می كنند كه چنین ادعایی كنند و نه اگر افراد خوش اشتهایی این ادعا را كردند، جامعه زود می پذیرد. جامعه این را احساس كرده كه سطح این كار بالاست. ولی مسأله ی دعوت مردم به سوی حق، مسأله ی تبلیغ مردم، مسأله ی ارشاد و هدایت مردم، مسأله ی حركت دادن مردم به سوی خدا كه سخن، سخن حركت دادن است [سطح آن شناخته نشده است. ] گفت:

در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای كاروانند
وز ایشان سیّد ما گشته سالار
همو اول همو آخِر در این كار
جمال جانفزایش شمع جمع است
مقام دلگشایش جمع جمع است
روان از پیش و دلها جمله از پی
گرفته دست جانها دامن وی
حركت دادن بشر است، آنهم به كجا؟ به سوی آخور؟ نه. خیلی مكتبها هستند كه بشر را حركت می دهند، خوب هم حركت می دهند، اما به سوی چه؟ به سوی آخور، به سوی منافعش؛ كمی مقام مقدستر هم بگوییم: به سوی حقوقشان كه بالأخره منافعشان در حقوقشان است، و تا اینجا ما هم موافقیم. پیغمبرها هم مردم را به سوی احقاق حقوقشان سوق می دهند. جزء برنامه ی پیغمبران یكی این حركت دادن است، ولی این، آن حركت كوچكی است كه پیغمبران می دهند كه محروم را سوق می دهند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 141
به سوی اینكه ای محروم! برو حق خودت را استیفا كن، ای مظلوم! برو حق خودت را از ظالم بگیر. این هم جزء حركتهایی است كه انبیاء دارند ولی كوچكترین حركتهاست چون حركتی است كه منافع و میل طبیعی انسان هم آن را تأیید می كند.

«رنجبران متحد شوید، حق خودتان را از زورگویان بگیرید» . در این مسیر حركت دادن، البته كاری است، نمی خواهم بگویم كار كوچكی است اما در برنامه ی انبیاء این آن كار كوچك انبیاست كه انجام داده اند و از دیگران هم بهتر انجام داده اند. آن حركت بزرگی كه انبیاء می دهند، حركتی است كه انسان را از منزل نفس به سوی حق سوق می دهند. گفت:

صلای باده زد پیر خرابات
بده ساقی كه فی التأخیر آفات
سكوت راه عشق از خود رهایی است
نه طیّ منزل و قطع مسافات
بشر را از خودی رهاندن و به حق رساندن، یعنی بشر را از درون خودش علیه خودش برانگیختن. نه تنها شمای مظلوم را علیه منِ ظالم برانگیزد، منِ ظالم را هم احیاناً و در خیلی موارد علیه خودم برانگیزد كه اسمش می شود توبه، بازگشت، حركت دادن انسانها از خودی و از نفس پرستی به سوی حقیقت پرستی. كار مشكل این است. هر كس در این كار با انبیاء رقابت كرد، آن وقت می توانیم برایش حساب باز كنیم. فلان رهبر انقلابی مردم را در جهت منافعشان حركت داده است ولو به نام احقاق حقوقشان؛ به نام هم نمی گوییم، واقعاً برای به دست آوردن حقوقشان، تعبیر مقدس هم می كنیم؛ كار بزرگی است اما كار كوچك انبیاست. كار انبیاء كه رقیب ندارد و هر داعی الی اللّه و هر مبلّغ و رساننده ی پیام خدا باید آن را تعقیب كند، به دنبال پیغمبر و علی برود و كاری مشكل است این است: حركت دادن انسانها از خودی، خودخواهی، نفس پرستی و نفع پرستی، به سوی حق پرستی و حقیقت پرستی. این است كه كار، بسیار كار دشواری است.

گفتیم ما ارزش بعضی از كارها را، بعضی از شؤون را در سطح خودش تا حدی درك كرده ایم و بجا درك كرده ایم و باید هم همین طور درك كنیم، اما باید اعتراف كنیم كه ارزش بعضی از كارها را در سطح خودش درك نكرده ایم. امشب تصادفی رخ داد كه برنامه ی من آموزش از سیره ی نبوی در امر تبلیغ و دعوت باشد و خطیب دانشمند جناب آقای فلسفی هم- كه بحق باید گفت در صدر این فن قرار گرفته اند و خدمات بسیار بسیار بزرگ به این شهر و به این كشور كرده اند- در مجلس ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 142
حضور داشته باشند. عرض كردم امری است تصادفی. مقصودم این است كه من چنین فكری نكرده بودم و اینچنین شد و خوب شد. ارزش اینها و ارزش كسانی را كه در این سطح خون جگرها خورده اند تا توانسته اند به صورت یك داعی و یك خطیب لایق- ممكن است بگویید مقام اسلام خیلی بالاتر است، لایق نسبی هم بگوییم كافی است- درآیند باید دانست. گفت:

یَرَی النّاسُ دُهْناً فِی الزُّجاجَةِ صافیاً
وَ لَمْ یَدْرِ ما یَجْری عَلی رَأْسِ سِمْسِمِ
یعنی مردم روغن صاف شده ی كنجد را در یك شیشه می بینند اما نمی دانند به سر آن دانه ی كنجد بیچاره چه آمد كه حالا آنها روغن صاف شده اش را می بینند. تبلیغ صاف شده و پاك و پاكیزه اش را مردم می بینند ولی نمی دانند چه بر سر آن بیچاره آمده است كه امروز آنها دارند روغن صافش را مشاهده می كنند.

به هر حال قرآن این مطلب را در سطحی بسیار بسیار بالا برده، چرا؟ خدا می توانست فقط به پیغمبر بگوید: «إِنّا سَنُلْقِی عَلَیْكَ قَوْلاً ثَقِیلاً» یا «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» . ولی همه ی اینها برای امت، آموزش است. چرا خدا این حقیقت را با پیغمبر خودش بازگو می كند و در اختیار همه ی امت می گذارد؟ خیلی مسائل بین خدا و پیغمبر هست ولی چون مربوط به كار عموم نیست، خدا می داند و پیغمبر، و برای غیر طرح نشده. وقتی كه مسأله ای طرح می شود علامت این است كه باید آن را آموخت.

كار دعوت است، كار تبیلغ است، كار آسانی نیست. پس ما از قرآن می آموزیم كه اولین شرط در امر دعوت و پیام رسانی شرح صدر است، دل وسیع، ظرفیت وسیع به اندازه ی دنیا.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است