در
کتابخانه
بازدید : 327750تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Collapse سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
من مكرر این مطلب را گفته ام: آنهایی كه به بهانه ی آزادی عقیده وارد بتخانه ها می شوند و یك كلمه حرف نمی زنند [در واقع احترام به اسارت می گذارند] . ملكه ی انگلستان به هندوستان رفت؛ به خاطر احترام به عقاید هندوها اگر خود هندوها از در بتخانه كفشها را می كندند او از سر كوچه كفشها را به احترام بتها كند [كه بگویند] عجب مردمی هستند! چقدر برای عقاید مردم احترام قائلند! آخر آن عقیده را كه فكر به انسان نمی دهد! آن عقیده انعقاد است، تقلید است، تلقین است یعنی زنجیری است كه وهم به دست و پای بشر بسته است. بشر را در این طور عقاید آزاد گذاشتن یعنی زنجیرهای اوهامی را كه خود بشر به دست و پای خودش بسته است به همان حال باقی گذاشتن. ولی این، احترام به اسارت است نه احترام به آزادی. احترام به آزادی این است كه با این عقاید- كه فكر نیست بلكه عقیده است یعنی صرفاً انعقاد است- مبارزه شود. عقیده ممكن است ناشی از تفكر باشد و ممكن است ناشی از تقلید یا وهم یا تلقین و یا هزاران چیز دیگر باشد. عقایدی كه ناشی از عقل و فكر نیست، صرفاً انعقاد روحی است یعنی بستگی و زنجیر روحی است. اسلام هرگز اجازه نمی دهد یك زنجیر به دست و پای كسی باشد ولو آن زنجیر را خودش با دست مبارك خودش بسته باشد.

پس مسأله ی آزادی عقیده به معنی اعم یك مطلب است، مسأله ی آزادی فكر و آزادی ایمان به معنی اینكه هر كسی باید ایمان خودش را از روی تحقیق و فكر به دست بیاورد مطلب دیگر. قرآن می جنگد برای اینكه موانع آزادیهای اجتماعی و فكری را از بین ببرد. می پرسند چرا مسلمین به فلان مملكت هجوم بردند؟ حتی در زمان خلفا- من كاری ندارم كه كارشان فی حد ذاته صحیح بوده یا صحیح نبوده است- مسلمین كه هجوم بردند، نرفتند به مردم بگویند باید مسلمان بشوید.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 186
حكومتهای جبّاری دست و پای مردم را به زنجیر بسته بودند؛ مسلمین با حكومتها جنگیدند، ملتها را آزاد كردند. ایندو را با همدیگر اشتباه می كنند. مسلمین اگر با ایران یا روم جنگیدند، با دولتهای جبّار می جنگیدند كه ملتهایی را آزاد كردند، و به همین دلیل ملتها با شوق و شعف مسلمین را پذیرفتند. چرا تاریخ می گوید وقتی كه سپاه مسلمین وارد می شد مردم با دسته های گل به استقبالشان می رفتند؟ چون آنها را فرشته ی نجات می دانستند. برخی اینها را با یكدیگر اشتباه می كنند كه «عجب! مسلمین به ایران حمله كردند. لابد وقتی به ایران حمله كردند به سراغ مردم رفتند و به آنها گفتند حتماً باید اسلام اختیار كنید» . آنها به مردم كاری نداشتند، با دولتهای جبّار كار داشتند. دولتها را خرد كردند، بعد مردمی را كه همین قدر شائبه ی توحید در آنها بود در ایمانشان آزاد گذاشتند كه اگر مسلمان بشوید عیناً مثل ما هستید و اگر مسلمان نشوید در شرایط دیگری با شما قرارداد می بندیم كه آن شرایط را «شرایط ذمّه» می گویند، و شرایط ذمّه ی مسلمین فوق العاده سهل و آسان و ساده بوده است.

پس اصل رفق، نرمی، ملایمت و پرهیز از خشونت و اكراه و اجبار راجع به خود ایمان (نه راجع به موانع اجتماعی و فكری ایمان كه آن حساب دیگری دارد) جزء اصول دعوت اسلامی است:

«لا إِكْراهَ فِی اَلدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقی . » [1].

خلاصه ی منطق قرآن این است كه در امر دین اجباری نیست، برای اینكه حقیقت روشن است؛ راه هدایت و رشد روشن، راه غیّ و ضلالت هم روشن، هركس می خواهد این راه را انتخاب كند و هركس می خواهد آن راه را.

در شأن نزول این آیه چند چیز نوشته اند كه نزدیك یكدیگر است و همه می تواند در آنِ واحد درست باشد. وقتی كه بنی النضیر كه هم پیمان مسلمین بودند خیانت كردند، پیغمبر اكرم دستور به جلای وطن داد كه باید از اینجا بیرون بروید.

عده ای از فرزندان مسلمین در میان آنها بودند كه یهودی بودند. حال چرا یهودی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 187
بودند؟ [قبل از ظهور اسلام ] یهودیها فرهنگ و ثقافت بالاتری از اعراب حجاز داشتند. اعراب حجاز مردمی بودند فوق العاده بی سواد و بی اطلاع. یهودیها كه اهل كتاب بودند، سواد و معلوما ت بیشتری داشتند و لهذا فكر خودشان را به آنها تحمیل می كردند. طوری بود كه حتی بت پرستان به اینها عقیده می ورزیدند. ابن عباس می گوید در میان زنان اهل مدینه گاهی اتفاق می افتاد بعضی زنها كه بچه دار نمی شدند نذر می كردند كه اگر بچه ای پیدا كنند او را به میان یهودیها بفرستند یهودی بشود. این اعتقاد را داشتند چون حس می كردند مذهب آنها از مذهب خودشان كه بت پرستی است بالاتر است. و گاهی بچه های شیرخوارشان را نزد یهودیها می فرستادند تا به آنها شیر بدهند. آن بچه هایی كه اینها نذر كرده بودند یهودی بشوند، بدیهی است یهودی می شدند و به میان یهودیها می رفتند. بچه هایی هم كه یهودیها به آنها شیر می دادند قهراً اخلاق یهودیها را می گرفتند، مادر و برادر و خواهر رضاعی پیدا می كردند و با آنها آشنا می شدند و برخی از آنها یهودی می شدند. به هر حال یك عده بچه یهودی كه پدر و مادرهایشان از انصار و از اوس و خزرج بودند وجود داشتند. وقتی كه قرار شد بنی النضیر بروند، مسلمین گفتند ما نمی گذاریم بچه هایمان بروند. عده ای از بچه ها كه به دین یهود بودند گفتند ما با همدینانمان می رویم. مسأله ای برای مسلمین شد. مسلمین گفتند ما هرگز نمی گذاریم اینها بچه هایمان را با خودشان ببرند و یهودی باقی بمانند، ولی خود بچه ها برخی گفتند ما می خواهیم با همدینانمان برویم. آمدند خدمت پیغمبر اكرم: یا رسول اللّه! ما نمی خواهیم بگذاریم بچه هایمان بروند. (آیه ظاهراً در آنجا نازل شد) . پیغمبر اكرم فرمود: اجباری در كار نیست. بچه های شما اگر دلشان می خواهد، اسلام اختیار كنند؛ اگر نمی خواهند، اختیار با خودشان؛ می خواهند بروند بروند، دین امر اجباری نیست (لا إِكْراهَ فِی اَلدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقی ) چون طبیعتِ ایمان اجبار و اكراه و خشونت را به هیچ شكل نمی پذیرد.

«فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ. `لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ. `إِلاّ مَنْ تَوَلّی وَ كَفَرَ `فَیُعَذِّبُهُ اَللّهُ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 188
اَلْعَذابَ اَلْأَكْبَرَ
. » [2] ای پیامبر! به مردم تذكر بده (قبلاً معنی تذكر را عرض كردم) ، مردم را از خواب غفلت بیدار كن، به مردم بیداری بده، به مردم آگاهی بده، مردم را از راه بیداری و آگاهی شان به سوی دین بخوان. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» تو شأنی غیر از مذكِّر بودن نداری، تو مصیطر نیستی، یعنی خدا تو را این طور قرار نداده كه به زور بخواهی كاری بكنی.

«إِلاّ مَنْ تَوَلّی وَ كَفَرَ» . آیا «إِلاّ مَنْ تَوَلّی وَ كَفَرَ» استثنای از «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» است یا استثنای از «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» ؟ در تفسیر المیزان می فرماید و دلایل ذكر می كند كه استثنای از «فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» است: تذكر بده «إِلاّ مَنْ تَوَلّی وَ كَفَرَ» مگر [به ] افرادی كه تو به آنها تذكر داده ای. با اینكه تذكر داده ای معذلك اعراض كرده اند و دیگر تذكر بعد از تذكر فایده ندارد. «فَیُعَذِّبُهُ اَللّهُ اَلْعَذابَ اَلْأَكْبَرَ» [پس خدا او را عذاب می كند، عذاب اكبر] كه عذاب جهنم است.
[1] بقره/256.
[2] غاشیه/21- 24.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است