در
کتابخانه
بازدید : 144793تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
سیاست «قرآن بر نیزه كردن» سیزده قرن است كه كم و بیش میان مسلمین رایج است. مخصوصاً هر وقت مقدس مآبان و متظاهران زیاد می شوند و تظاهر به تقوا و زهد بازار پیدا می كند، سیاست قرآن بر نیزه كردن از طرف استفاده چی ها رایج می گردد. درسهایی كه از اینجا باید آموخت:

الف. درس اول این است كه هر وقت جاهلها و نادانها و بی خبرها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند و مردم آنها را سمبل مسلمان عملی بدانند، وسیله ی خوبی به دست زیركهای منفعت پرست می افتد. این زیركها همواره آنها را آلت مقاصد خویش قرار می دهند و از وجود آنها سدی محكم جلو افكار مصلحان واقعی می سازند. بسیار دیده شده است كه عناصر ضد اسلامی رسماً از این وسیله استفاده كرده اند، یعنی نیروی خود اسلام را علیه اسلام به كار انداخته اند. استعمار غرب تجربه ی فراوانی در استفاده از این وسیله دارد و در موقع خود از تحریك كاذب احساسات مسلمین خصوصاً در زمینه ی ایجاد تفرقه میان مسلمین بهره گیری می نماید. چقدر شرم آور است كه مثلاً مسلمان دلسوخته ای درصدد بیرون راندن نفوذ خارجی برآید و همان مردمی كه او می خواهد آنها را نجات دهد با نام و عنوان دین و مذهب، سدی در مقابل او گردند. آری اگر توده ی مردم جاهل و بی خبر باشند، منافقان از سنگر خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 335
اسلام استفاده می نمایند. در ایران خودمان كه مردم افتخار دوستی و ولایت اهل بیت اطهار را دارند، منافقان از نام مقدس اهل بیت و از سنگر مقدس «ولاء اهل البیت» سنگری علیه قرآن و اسلام و اهل البیت به نفع یهود غاصب می سازند و این، شنیع ترین اقسام ظلم به اسلام و قرآن و پیغمبر اكرم و اهل بیت آن بزرگوار است. رسول اكرم فرمود:

اِنّی ما اَخافُ عَلی اُمَّتِیَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اَخافُ عَلَیْهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ [1].

من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خودم بیمناك نیستم. آنچه از آن بر امتم بیمناكم كج اندیشی است. آنچه فقر فكری بر امتم وارد می كند، فقر اقتصادی وارد نمی كند.

ب. درس دوم این است كه باید كوشش كنیم طرز استنباطمان از قرآن صحیح باشد. قرآن آنگاه راهنما و هادی است كه مورد تدبر صحیح واقع شود، عالمانه تفسیر شود، از راهنماییهای اهل قرآن- كه راسخین در علم قرآن اند- بهره گرفته شود. تا طرز استنباط ما از قرآن صحیح نباشد و تا راه و رسم استفاده از قرآن را نیاموزیم، از آن بهره مند نخواهیم گشت. سودجویان و یا نادانان گاهی قرآن را می خوانند و احتمال باطل را دنبال می كنند. همچنانكه از زبان نهج البلاغه شنیدید آنها كلمه ی حق را می گویند و از آن باطل را اراده می كنند. این، عمل به قرآن و احیای آن نیست بلكه اماته ی قرآن است. عمل به قرآن آنگاه است كه درك از آن دركی صحیح باشد.

قرآن همواره مسائل را به صورت كلی و اصولی طرح می كند ولی استنباط و تطبیق كلی بر جزئی بسته به فهم و درك صحیح ماست. مثلاً در قرآن ننوشته در جنگی كه در فلان روز بین علی و معاویه در می گیرد حق با علی است. در قرآن همین قدر آمده است كه:

وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 336
اَلْأُخْری فَقاتِلُوا اَلَّتِی تَبْغِی حَتّی تَفِی ءَ إِلی أَمْرِ اَللّهِ [2].

اگر دو گروه از مؤمنان كارزار كردند، آشتی دهید آنان را و اگر یكی بر دیگری سركشی و ستمگری كند، با آن كه ستمگر است نبرد كنید تا به سوی فرمان خدا برگردد.

این قرآن و طرز بیان قرآن. اما قرآن نمی گوید در فلان جنگ فلان كس حق است و دیگری باطل.

قرآن یكی یكی اسم نمی برد، نمی گوید بعد از چهل سال یا كمتر و یا بیشتر مردی به نام معاویه پیدا می شود و با علی جنگ می كند، شما به نفع علی وارد جنگ شوید.

و نباید هم وارد جزئیات بشود. قرآن نباید موضوعات را شماره كند و انگشت روی حق و باطل بگذارد. چنین چیزی ممكن نیست. قرآن آمده است تا جاودانه بماند.

پس باید اصول و كلیات را روشن كند تا در هر عصری باطلی رو در روی حق قرار می گیرد، مردم با معیار آن كلیات عمل كنند. این دیگر وظیفه ی خود مردم است كه با ارائه ی اصل «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِقْتَتَلُوا. . . » چشمشان را باز كنند و فرقه ی طاغی را از فرقه ی غیرطاغی تشخیص دهند و اگر واقعاً فرقه ی سركش دست از سركشی كشید بپذیرند و اما اگر دست نكشید و حیله كرد و برای اینكه خود را از شكست نجات دهد تا فرصت جدیدی برای حمله به دست آورد و دوباره سركشی كند به ذیل آیه كه می فرماید: «فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» متمسك شد، حیله ی او را نپذیرند.

تشخیص همه ی اینها با خود مردم است. قرآن می خواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی، مرد حق را از غیر مرد حق تمیز دهند. قرآن نیامده است كه برای همیشه با مردم مانند ولیّ صغیر با صغیر عمل كند، جزئیات زندگی آ نها را با قیمومیت شخصی انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه ی حسی تعیین نماید.

اساساً شناخت اشخاص و میزان صلاحیت آنها و حدود شایستگی و وابستگی آنها به اسلام و حقایق اسلامی، خود یك وظیفه است و غالباً ما از این وظیفه ی خطیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 337
غافلیم.

علی علیه السلام می فرمود:

. . . اَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی تَرَكَهُ [3]. .

هرگز حق را نخواهید شناخت و به راه راست پی نخواهید برد مگر آن كس كه راه راست را رها كرده بشناسید.

یعنی شناخت اصول و كلیات به تنهایی فایده ندارد تا تطبیق به مصداق و جزئی نشود، زیرا ممكن است با اشتباه درباره ی افراد و اشخاص و با نشناختن مورد، با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهای اسلامی بر ضد اسلام و حقیقت و به نفع باطل عمل كنید.

در قرآن، ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما باید دید مصداق آنها كدام است. ظلمی را حق، و حقی را ظلم تشخیص ندهیم و بعد به موجب همین كلیات و به حكم قرآن (به خیال خودمان) سر عدالت و حق را نبُریم.


[1] عوالی اللالی ، ج /4ص 39.
[2] حجرات/9.
[3] نهج البلاغه ، خطبه ی 147.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است