در
کتابخانه
بازدید : 425193تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Collapse بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علی علیه السلام یگانه كسی است بعد از رسول خدا كه مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند.

ابن ابی الحدید از عبد الحمید كاتب- كه در فن نویسندگی ضرب المثل است [1]و در اوایل قرن دوم هجری می زیسته است- نقل می كند كه گفت: هفتاد خطبه از خطبه های علی علیه السلام را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشید كه جوشید.

علی الجندی نیز نقل می كند كه از عبد الحمید پرسیدند: چه چیز تو را به این پایه از بلاغت رساند؟ گفت: «حفظ كلام الاصلع» [2]از بركردن سخنان علی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 361
عبد الرحیم بن نباته ضرب المثل خطبای عرب است در دوره ی اسلامی. وی اعتراف می كند كه سرمایه ی فكری و ذوقی خود را از علی علیه السلام گرفته است. وی به نقل ابن ابی الحدید در مقدمه ی شرح نهج البلاغه می گوید:

«صد فصل از سخنان علی را حفظ كردم و به خاطر سپردم و همانها برای من گنجی پایان ناپذیر بود. » .

جاحظ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف- كه از نوابغ ادب است و در اوایل قرن سوم هجری می زیسته است و كتاب البیان و التبیین وی یكی از اركان چهارگانه ی ادب به شمار آمده است [3]- مكرر در كتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده ی خود را نسبت به سخنان علی علیه السلام اظهار می دارد.

از گفته های وی بر می آید كه در همان وقت سخنان فراوانی از علی علیه السلام در میان مردم پخش بوده است.

در جلد اول البیان و التبیین [4] رأی و عقیده ی كسانی را نقل می كند كه صمت و سكوت را ستایش و سخن زیاد را نكوهش كرده اند. جاحظ می گوید:

«سخن زیاد كه نكوهش شده است سخن بیهوده است نه سخن مفید و سودمند، وگرنه علی بن ابیطالب و عبد اللّه بن عباس نیز سخن فراوان داشته اند. » .

جاحظ در همان جلد اول [5]این جمله ی معروف را از علی علیه السلام نقل می كند: «قیمَةُ كُلِّ امْرِیٍ ما یُحْسِنُهُ» [6]. آنگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش می كند و می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 362
«در همه ی كتاب ما اگر جز این یك جمله نبود، كافی بلكه كفایت بود. بهترین سخن آن است كه كم آن، تو را از بسیارش بی نیاز كند و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلكه ظاهر و نمودار باشد. » .

آنگاه می گوید:

و كان اللّه عزّوجلّ قد البسه من الجلالة و غشّاه من نورالحكمة علی حسب نیّة صاحبه و تقوا قائله.

گویا خداوند جامه ای از جلالت و پرده ای از نور حكمت، متناسب با نیت پاك و تقوای گوینده اش، بر این جمله ی كوتاه پوشانیده است. . .

جاحظ در همین كتاب، آنجا كه می خواهد درباره ی سخنوری صعصعة بن صوحان [7]بحث كند می گوید:

«از هر دلیلی بالاتر برسخنوری او این است كه علی گاهی می نشست و از او می خواست سخنرانی كند. » .

سید رضی جمله ی معروفی در ستایش و توصیف سخنان مولی علیه السلام دارد.

می گوید:

61
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 363
كان امیرالمؤمنین علیه السلام مشرع الفصاحة و موردها و عنه اخذت قوانینها و علی امثلته حذا كل قائل خطیب و بكلامه استعان كل واعظ بلیغ و مع ذلك فقد سبق و قصروا، و تقدّم و تأخّروا. لأنّ كلامه علیه السلام الكلام الّذی علیه مسحة من العلم الالهی و فیه عبقة من الكلام النبوی.

امیرالمؤمنین آبشخور فصاحت و ریشه و زادگاه بلاغت است. اسرار مستور بلاغت از وجود او ظاهر گشت و قوانین آن از او اقتباس شد. هر گوینده ی سخنور از او دنباله روی كرد و هر واعظ سخندانی از سخن او مدد گرفت. درعین حال به او نرسیدند و از او عقب ماندند، بدان جهت كه بر كلام او نشانه ای از دانش خدایی و بویی از سخن نبوی موجود است.

ابن ابی الحدید از علمای معتزلی قرن هفتم هجری است. او ادیبی ماهر و شاعری چیره دست است و چنانكه می دانیم سخت شیفته ی كلام مولی است و مكرر در خلال كتاب خود شیفتگی خویش را ابراز می دارد. در مقدمه ی كتاب خویش می گوید:

«به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند. مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فراگرفته اند. . .

همین كافی است كه یك دهم بلكه یك بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری كرده اند، از سخنان هیچكدام از صحابه ی رسول اكرم - با آنكه فصحایی در میان آنها بوده است- نقل نكرده اند، و باز كافی است كه مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر كتب خویش ستایشگر اوست. » .

ابن ابی الحدید در جلد چهارم كتاب خود در شرح نامه ی امام به عبد اللّه بن عباس پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه و شهادت محمدبن ابی بكر، كه امام خبر این فاجعه را برای عبد اللّه به بصره می نویسد [8]، می گوید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 364
«فصاحت را ببین كه چگونه افسار خود را به دست این مرد داده و مهار خود را به او سپرده است. نظم عجیب الفاظ را تماشا كن؛ یكی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند، مانند چشمه ای كه خودبه خود و بدون زحمت از زمین بجوشد. سبحان اللّه! جوانی از عرب در شهری مانند مكه بزرگ می شود، با هیچ حكیمی برخورد نكرده است اما سخنانش در حكمت نظری بالادست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است؛ با اهل حكمت عملی معاشرت نكرده است اما از سقراط بالاتر رفته است؛ میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مكه تاجرپیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاعترین بشری از كار در آمد كه بر روی زمین راه رفته است. از خلیل بن احمد پرسیدند: علی علیه السلام شجاعتر است یا عنبسه و بسطام؟ گفت: «عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه كرد، علی مافوق افراد بشر است. » این مرد فصیحتر از سحبان بن وائل و قُسّ بن ساعده از كار در آمد و حال آنكه قریش كه قبیله ی او بودند افصح عرب نبودند؛ افصح عرب «جرهم» است هرچند زیركی زیادی ندارند. . . »
[1] وی كاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه ی اموی است. ایرانی الاصل و استاد ابن مقفّع دانشمند و نویسنده ی معروف است. درباره اش گفته اند: نویسندگی با عبد الحمید آغاز شد و با ابن العمید پایان یافت.

ابن العمید وزیر آل بویه بود.
[2] . اصلع یعنی كسی كه موی جلو سرش ریخته است. عبد الحمید با اینكه عملاً فضیلت و كمال مولی را اعتراف می كند، به حكم وابستگی اموی نام آن حضرت را با تعبیر طنزآمیزی می آورد.
[3] سه ركن دیگر عبارت است از: ادب الكاتب ابن قتیبه، الكامل مبرد، النوادر ابی علی قالی. مقدمه ی البیان و التبیین ، نقل از مقدمه ی ابن خلدون.
[4] ص 202.
[5] ص 83.
[6] ارزش هر كسی همان است كه می داند. نهج البلاغه ، حكمت 81.
[7] وی از اكابر اصحاب امیرالمؤمنین است و از خطبای معروف است. هنگامی كه مولی پس از عثمان خلیفه شد، خطاب به آن حضرت گفت: «زَیَّنْتَ الْخَلافَةَ وَ مازانَتْكَ وَ رَفَعْتَها وَ ما رَفَعَتْكَ وَ هِیَ اِلَیْكَ اَحْوَجُ مِنْكَ اِلَیْها» یعنی تو با قبول خلافت به آن زینت بخشیدی و جلال دادی اما خلافت تو را زینت نبخشید و جلال نداد، تو به خلافت رفعت دادی و مقامش را بالا بردی ولی خلافت به تو رفعت نداد و مقام تو را بالا نبرد، خلافت به تو نیازمندتر است از تو به خلافت.

صعصعه جزء افراد معدودی است كه در شب وفات امیرالمؤمنین در تشییع جنازه ی آن حضرت و مراسم تدفین او در دل تاریك شب شركت كرد. صعصعه پس از پایان تدفین، كنار قبر علی علیه السلام ایستاد، یك دست روی قلب متهیج و پر تپش خود گذاشت و با دستی دیگر مشتی از خاك برداشت و برسر خود ریخت و خطابه ای پرشور و پرهیجان در مجمع خاندان و یاران خاص علی علیه السلام ایراد كرد. مرحوم مجلسی در جلد نهم بحار باب شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام، آن خطابه ی عالی را نقل كرده است.
[8] . نامه با این جمله آغاز می شود: «اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَبی بَكْرٍ- رَحِمَهُ اللّهُ- قَدِ اسْتُشْهِدَ» .

نهج البلاغه ، نامه ی 35 از بخش نامه ها.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است