در
کتابخانه
بازدید : 425249تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Collapse بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی دیگر از مسائل توحیدی نهج البلاغه این است كه وحدت ذات اقدس احدیت وحدت عددی نیست، نوعی دیگر از وحدت است. وحدت عددی یعنی وحدت چیزی كه فرض تكرر وجود در او ممكن است. هرگاه ماهیتی از ماهیات و طبیعتی از طبایع را در نظر بگیریم كه وجود یافته است، عقلاً فرض اینكه آن ماهیت فرد دیگر پیدا كند و بار دیگر وجود یابد ممكن است. در این گونه موارد وحدت افراد آن ماهیت وحدت عددی است. این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت است؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 398
یكی است یعنی دوتا نیست و قهراً این نوع از وحدت با صفت «كمی» (قلّت) متصف می شود، یعنی آن یك فرد نسبت به نقطه ی مقابلش كه دو یا چند فرد است كم است.

ولی اگر وجود چیزی به نحوی باشد كه فرض تكرر در او ممكن نیست- نمی گوییم وجود فرد دیگر محال است بلكه می گوییم فرض تكرر و فرض فرد دیگر غیر آن فرد ممكن نیست، زیرا بی حد و بی نهایت است و هرچه را مثل او و دوم او فرض كنیم یا خود اوست و یا چیزی هست كه ثانی و دوم او نیست- در این گونه موارد وحدت عددی نیست؛ یعنی این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت نیست و معنی اینكه یكی است این نیست كه دو تا نیست، بلكه این است كه دوم برای او فرض نمی شود.

این مطلب را با یك تمثیل می توان روشن كرد: می دانیم كه دانشمندان جهان درباره ی تناهی یا عدم تناهی ابعاد عالم اختلاف نظر دارند. بعضی مدعی لاتناهی ابعاد جهان اند و می گویند عالم اجسام را حد و نهایتی نیست. بعضی دیگر معتقدند كه ابعاد جهان محدود است و از هر طرف كه برویم بالأخره به جایی خواهیم رسید كه پس از آن جایی نیست. مسأله ی دیگری نیز محل بحث است و آن اینكه آیا جهان جسمانی منحصر است به جهانی كه ما در آن زندگی می كنیم و یا یك و یا چند جهان دیگر نیز وجود دارد؟ .

بدیهی است كه فرض جهان جسمانی دیگر غیر از جهان ما فرع بر این است كه جهان جسمانی ما محدود و متناهی باشد. تنها در این صورت است كه می توان فرض كرد مثلاً دو جهان جسمانی و هر كدام محدود به ابعادی معین وجود داشته باشد. اما اگر فرض كنیم جهان جسمانی ما نامحدود است، فرض جهانی دیگر غیرممكن است زیرا هرچه را جهانی دیگر فرض كنیم خود همین جهان و یا جزئی از این جهان خواهد بود.

فرض وجودی دیگر مانند وجود ذات احدیت با توجه به اینكه ذات حق وجود محض و انّیّت صرف و واقعیت مطلقه است، نظیر فرض جهان جسمانی دیگر در كنار جهان جسمانی غیر متناهی است، یعنی فرضی غیر ممكن است.

در نهج البلاغه مكرر در این باره بحث شده است كه وحدت ذات حق وحدت عددی نیست و او با یكی بودن عددی توصیف نمی شود و تحت عدد درآمدن ذات حق ملازم است با محدودیت او:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 399
«اَلْاَحَدُ لابِتَأْویلِ عَدَدٍ» [1]او یك است ولی نه یك عددی.

«لایُشْمَلُ بِحَدٍّ وَلایُحْسَبُ بِعَدٍّ» [2]هیچ حد و اندازه ای او را دربر نمی گیرد و با شمارش به حساب نمی آید.

«مَنْ اَشارَ اِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» [3]هركس بدو اشاره كند او را محدود ساخته است و هركس او را محدود سازد او را تحت شمارش درآورده است.

«مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ اَبْطَلَ اَزَلَهُ» [4]هركس او را با صفتی (زائد بر ذات) توصیف كند او را محدود ساخته است و هركس او را محدود سازد او را شماره كرده است و هر كه او را شماره كند ازلیت و تقدم او را بر همه چیز از بین برده است.

«كُلُّ مُسَمًّی بِالْوَحْدَةِ غَیْرُهُ قَلیلٌ» [5]هر چیزی كه با وحدت نام برده شود كم است جز او كه با اینكه واحد است به كمی و قلّت موصوف نمی شود.

چقدر زیبا و عمیق و پرمعنی است این جمله! این جمله می گوید هرچه جز ذات حق اگر واحد است كم هم هست؛ یعنی چیزی است كه فرض فرد دیگر مثل او ممكن است، پس خود او وجود محدودی است و با اضافه شدن فرد دیگر بیشتر می شود. و اما ذات حق با اینكه واحد است به كمی و قلّت موصوف نمی شود زیرا وحدت او همان عظمت و شدت و لانهائی وجود و عدم تصور ثانی و مثل و مانند برای اوست.

این مسأله كه وحدت حق وحدت عددی نیست، از اندیشه های بكر و بسیار عالی اسلامی است؛ در هیچ مكتب فكری دیگر سابقه ندارد. خود فلاسفه ی اسلامی تدریجاً بر اثر تدبر در متون اصیل اسلامی بالخصوص كلمات علی علیه السلام به عمق این اندیشه پی بردند و آن را رسماً در فلسفه ی الهی وارد كردند. در كلمات قدما از حكمای اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی اثری از این اندیشه ی لطیف دیده نمی شود. حكمای متأخر كه این اندیشه را وارد فلسفه ی خود كردند، نام این نوع وحدت را «وحدت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 400
حقه ی حقیقیه» اصطلاح كردند.
[1] خطبه ی 152.
[2] خطبه ی 228.
[3] . خطبه ی 1.
[4] خطبه ی 152.
[5] خطبه ی 64.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است