در
کتابخانه
بازدید : 425216تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Collapse بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از جمله بحثهای نهج البلاغه بحثهایی است درباره ی اینكه خداوند هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن. البته این بحث مانند سایر مباحث مقتبس از قرآن مجید است و فعلاً ما در مقام استناد به قرآن مجید نیستیم. خداوند اول است نه اولیت زمانی تا با آخریت او مغایر باشد، و ظاهر است نه به معنی اینكه محسوس به حواس است تا با باطن بودن او دو معنی و دو جهت مختلف باشد. اولیت او عین آخریت، و ظاهریت او عین باطنیت اوست.

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حالٌ حالاً فَیَكونَ اَوَّلاً قَبْلَ اَنْ یَكونَ اخِراً وَ یَكونَ ظاهِراً قَبْلَ اَنْ یَكونَ باطِناً. . . وَكُلُّ ظاهِرٍ غَیْرُهُ غَیْرُ باطِنٍ وَكُلُّ باطنٍ غَیْرُهُ غَیْرُ ظاهرٍ [1].

سپاس خدای را كه هیچ حال و صفتی از او بر حال و صفتی دیگر تقدم ندارد تا اولیت او مقدم بر آخریتش و ظاهریت او مقدم بر باطنیتش بوده باشد. . . هر پیدایی جز او فقط پیداست و دیگر پنهان نیست و هر پنهانی جز او فقط پنهان است و دیگر پیدا نیست. اوست كه در عین اینكه پیداست پنهان است و در عین اینكه پنهان است پیداست.

لاتُصْحِبُهُ الْاَوْقاتُ وَ لاتَرْفِدُهُ الْاَدَواتُ، سَبَقَ الْاَوْقاتَ كَوْنُهُ وَالْعَدَمَ وُجودُهُ وَالْاِبْتِداءَ اَزَلُهُ [2].

زمانها او را همراهی نمی كنند (در مرتبه ی ذات او زمان وجود ندارد) و اسباب و ابزارها او را كمك نمی كنند. هستی او بر زمانها، و وجود او بر نیستی، و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 401
ازلیت او بر هر آغازی تقدم دارد.

تقدم ذات حق بر زمان و بر هر نیستی و بر هر آغاز و ابتدایی، یكی از لطیفترین اندیشه های حكمت الهی است و معنی ازلیت حق فقط این نیست كه او همیشه بوده است؛ شك نیست كه همیشه بوده است، اما همیشه بودن یعنی زمانی نبوده كه او نبوده است. ازلیت حق فوق همیشه بودن است، زیرا «همیشه بودن» مستلزم فرض زمان است؛ ذات حق علاوه بر اینكه با همه ی زمانها بوده است، بر همه چیز حتی بر زمان تقدم دارد و این است معنی «ازلیت» او. از اینجا معلوم می شود كه تقدم او نوعی دیگر غیر از تقدم زمانی است.

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الدّالِّ عَلی وُجودِهِ بِخَلْقِهِ وَ بِمُحْدَثِ خَلْقِهِ عَلی اَزَلِیَّتِهِ وَ بِاشْتِباهِهِمْ عَلی اَنْ لاشِبْهَ لَهُ لاتَسْتَلِمُهُ الْمَشاعِرُ وَ لاتَحْجُبُهُ السَّواتِرُ [3].

سپاس خدای را كه آفرینش دلیل بر هستی او، و حدوث مخلوقاتش دلیل بر ازلیت او، و مانندداشتن مخلوقاتش دلیل بر بیمانندی اوست. از حواس پنهان است و دست حواس به دامن كبریایی اش نمی رسد، و در عین حال هویداست و هیچ چیزی نمی تواند مانع و حاجب و پرده ی وجودش شود.

یعنی او هم پیداست و هم پنهان است؛ او در ذات خود پیداست اما از حواس انسان پنهان است. پنهانی او از حواس انسان از ناحیه ی محدودیت حواس است نه از ناحیه ی ذات او.

در جای خود ثابت شده است كه وجود مساوی با ظهور است، و هرچه وجودْ كاملتر و قویتر باشد ظاهرتر است و بر عكس هرچه ضعیفتر و با عدم مخلوطتر باشد از خود و از غیر پنهانتر است.

برای هر چیز دو نوع وجود است: «وجود فی نفسه» و «وجود برای ما» . وجود هر چیزی برای ما، وابسته است به ساختمان قوای ادراكی ما و به شرایط خاصی كه باید باشد. و از این رو ظهور نیز بر دو قسم است: ظهور فی نفسه و ظهور برای ما.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 402
حواس ما به حكم محدودیتی كه دارد فقط قادر است موجودات مقید و محدود و دارای مثل و ضد را در خود منعكس كند. حواس ما از آن جهت رنگها و شكلها و آوازها و غیر اینها را درك می كنند كه به مكان و زمان محدود می شوند؛ در یك جا هستند و در جایی دیگر نیستند، در یك زمان هستند و در زمانی دیگر نیستند، مثلاً اگر روشنی همیشه و همه جا به طور یكنواخت می بود قابل احساس نبود، اگر یك آواز به طور مداوم و یكنواخت شنیده شود هرگز شنیده نمی شود.

ذات حق كه صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مكان و زمان او را محدود نمی كند، نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان كمال ظهورش كه ناشی از كمال وجودش است سبب خفای او از حواس ماست. جهت ظهور و جهت بطون در ذات او یكی است؛ او از آن جهت پنهان است كه در نهایت پیدایی است. او از شدت ظهور در خفاست.

یا مَنْ هُوَاخْتَفی لِفَرْطِ نورِه
اَلظّاهِرُ الْباطِنُ فی ظُهورِه [4]
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهان ز چشم جهانی ز بس كه پیدایی

[1] خطبه ی 64.
[2] خطبه ی 228.
[3] خطبه ی 152.
[4] منظومه ی حاج ملاهادی سبزواری، ابتدای بخش حكمت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است