اَمَّا اللَّیْلُ فَصافّونَ اَقْدامَهُمْ تالینَ لِاَجْزاءِ الْقُرْانِ یُرَتِّلونَهُ تَرْتیلاً، یُحَزِّنونَ بِهِ
اَنْفُسَهُمْ وَیَسْتَثیرونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمَ، فَاِذا مَرّوا بِایَةٍ فیها تَشْویقٌ رَكَنوا اِلَیْها
طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفوسُهُمْ اِلَیْها شَوْقاً وَظَنّوا اَنَّها نَصْبُ اَعْیُنِهِمْ، وَ اِذا مَرّوا بِایَةٍ
فیها تَخْویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسامِعَ قُلوبِهِمْ وَظَنّوا اَنَّ زَفیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهیقَها فی
اُصولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانونَ عَلی اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشوِنَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ
رُكَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، یَطْلُبونَ اِلَی اللّهِ تَعالی فی فَكاكِ رِقابِهِمْ، وَاَمَّا
النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ اَبْرارٌ اَتْقِیاءٌ
[1].
شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می كنند، آیات قرآن را با آرامی و
شمرده شمرده تلاوت می نمایند، با زمزمه ی آن آیات و دقت در معنی آنها
غمی عارفانه در دل خود ایجاد می كنند و دوای دردهای خویش را بدین
وسیله ظاهر می سازند، هرچه از زبان قرآن می شنوند مثل این است كه به
چشم می بینند، هر گاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند بدان طمع
می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد، چنین می نماید كه نصب العین
آنهاست، و چون به آیه ای از آیات قهر و غضب می رسند بدان گوش فرا
می دهند و مانند این است كه آهنگ بالا و پایین رفتن شعله های جهنم به
گوششان می رسد، كمرها را به عبادت خم كرده پیشانیها و كف دستها و
زانوها و سر انگشت پاها به خاك می سایند و از خداوند آزادی خویش را
می طلبند. همینها كه چنین شب زنده داری می كنند و تا این حد روحشان به
دنیای دیگر پیوسته است، روزها مردانی هستند اجتماعی، بردبار، دانا،
نیك و پارسا.