در
کتابخانه
بازدید : 425182تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Collapse بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تعلیمات مقدس اسلام اولین تأثیری كه گذاشت روی اندیشه ها و تفكرات گروندگان بود؛ نه تنها تعلیمات جدیدی در زمینه ی جهان و انسان و اجتماع آورد بلكه طرزتفكر و نحوه ی اندیشیدنها را عوض كرد. اهمیت این قسمت كمتر از اهمیت قسمت اول نیست.

هر معلمی معلومات تازه ای به شاگردان خود می دهد و هر مكتبی اطلاعات جدیدی در اختیار پیروان خود می گذارد، اما تنها برخی از معلمان و برخی از مكتبهاست كه منطق جدیدی به شاگردان و پیروان خود می دهند و طرز تفكر آنان را تغییر داده، نحوه ی اندیشیدنشان را دگرگون می سازند.

این مطلب نیازمند توضیح است. چگونه است كه منطقها عوض می شود، طرز تفكر و نحوه ی اندیشیدنها دگرگون می گردد؟ .

انسان، چه در مسائل علمی و چه در مسائل اجتماعی، از آن جهت كه یك موجود متفكر است استدلال می كند و در استدلالهای خود خواه ناخواه بر برخی اصول و مبادی تكیه می نماید و با تكیه به همان اصول و مبادی است كه استنتاج می نماید و قضاوت می كند.

تفاوت منطقها و طرز تفكرها در همان اصول و مبادی اوّلی است كه در استدلالها و استنتاجها به كار می رود؛ در این است كه چه نوع اصول و مبادیی نقطه ی اتكا و پایه ی استدلال و استنتاج قرار گرفته باشد. اینجاست كه تفكرات و استنتاجات متفاوت می گردد.

در مسائل علمی تقریباً طرزتفكرها در هر زمانی میان آشنایان با روح علمی زمان یكسان است. اگر اختلافی هست، میان تفكرات عصرهای مختلف است. ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 435
در مسائل اجتماعی حتی مردمان همزمان نیز همسان و همشكل نیستند، و این خود رازی دارد كه اكنون مجال بحث در آن نیست.

بشر در برخورد با مسائل اجتماعی و اخلاقی خواه ناخواه به نوعی ارزیابی می پردازد؛ در ارزیابی خود برای آن مسائل درجات و مراتب یعنی ارزشهای مختلف قائل می شود و بر اساس همین درجه بندی ها و طبقه بندی هاست كه نوع اصول و مبادیی كه به كار می برد، با آنچه دیگری ارزیابی می كند متفاوت می شود و در نتیجه طرز تفكرها مختلف می گردد.

مثلاً عفاف، خصوصاً برای زن، یك مسأله ی اجتماعی است. آیا همه ی مردم در ارزیابی خود در باره ی این موضوع یك نوع فكر می كنند؟ البته نه، بی نهایت اختلاف است؛ برخی از مردم ارزش این موضوع را به حد صفر رسانده اند، پس این موضوع در اندیشه و تفكرات آنان هیچ نقش مؤثری ندارد؛ و بعضی بی نهایت ارزش قائلند و با نفی این ارزش برای حیات و زندگی ارزش قائل نیستند.

اسلام كه طرزتفكرها را عوض كرد به این معنی است كه ارزشها را بالا و پایین آورد؛ ارزشهایی كه در حد صفر بود (مانند تقوا) در درجه ی اعلی قرار داد و بهای فوق العاده سنگین برای آنها تعیین كرد، و ارزشهای خیلی بالا از قبیل خون و نژاد و غیر آن را پایین آورده تا سرحد صفر رساند.

عدالت یكی از مسائلی است كه به وسیله ی اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت. اسلام به عدالت، تنها توصیه نكرد و یا تنها به اجرای آن قناعت نكرد بلكه عمده این است كه ارزش آن را بالا برد. بهتر است این مطلب را از زبان علی علیه السلام در نهج البلاغه بشنویم.

فرد باهوش و نكته سنجی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام سؤال می كند:

اَلْعَدْلُ اَفْضَلُ اَمِ الْجودُ؟ .

آیا عدالت شریفتر و بالاتر است یا بخشندگی؟ .

مورد سؤال دو خصیصه ی انسانی است. بشر همواره از ستم گریزان بوده است و همواره احسان و نیكی دیگری را كه بدون چشمداشت پاداش انجام می داده، مورد تحسین و ستایش قرار داده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 436
پاسخ پرسش بالا خیلی آسان به نظر می رسد: جود و بخشندگی از عدالت بالاتر است، زیرا عدالت رعایت حقوق دیگران و تجاوز نكردن به حدود و حقوق آنهاست، اما جود این است كه آدمی با دست خود حقوق مسلّم خود را نثار غیر می كند. آن كه عدالت می كند به حقوق دیگران تجاوز نمی كند و یا حافظ حقوق دیگران است از تجاوز و متجاوزان، و اما آن كه جود می كند فداكاری می نماید و حق مسلّم خود را به دیگری تفویض می كند، پس جود بالاتر است.

واقعاً هم اگر تنها با معیارهای اخلاقی و فردی بسنجیم، مطلب از این قرار است؛ یعنی جود بیش از عدالت معرف و نشانه ی كمال نفس و رقاء روح انسان است، اما. . .

ولی علی علیه السلام برعكس نظر بالا جواب می دهد. علی علیه السلام به دو دلیل می گوید عدل از جود بالاتر است؛ یكی اینكه:

اَلْعَدْلُ یَضَعُ الْاُمورَ مَواضِعَها وَ الْجودُ یُخْرِجُها مِنْ جَهَتِها.

عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد، اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد.

زیرا مفهوم عدالت این است كه استحقاقهای طبیعی و واقعی در نظر گرفته شود و به هركس مطابق آنچه به حسب كار و استعداد لیاقت دارد داده شود؛ اجتماع حكم ماشینی را پیدا می كند كه هر جزء آن در جای خودش قرار گرفته است. و اما جود درست است كه از نظر شخص جود كننده- كه مایملك مشروع خویش را به دیگری می بخشد- فوق العاده باارزش است، اما باید توجه داشت كه یك جریان غیر طبیعی است، مانند بدنی است كه عضوی از آن بدن بیمار است و سایر اعضا موقتاً برای اینكه آن عضو را نجات دهند فعالیت خویش را متوجه اصلاح وضع او می كنند. از نظر اجتماعی، چه بهتر كه اجتماع چنین اعضای بیماری را نداشته باشد تا توجه اعضای اجتماع به جای اینكه به طرف اصلاح و كمك به یك عضو خاص معطوف شود، به سوی تكامل عمومی اجتماع معطوف گردد.

دیگر اینكه:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 437
اَلْعَدْلُ سائِسٌ عامٌّ وَ الْجودُ عارِضٌ خاصٌّ.

عدالت قانونی است عام، و مدیر و مدبری است كلی و شامل كه همه ی اجتماع را در بر می گیرد، و بزرگراهی است كه همه باید از آن بروند، اما جود و بخشش یك حالت استثنائی و غیر كلی است كه نمی شود رویش حساب كرد.

اساساً جود اگر جنبه ی قانونی و عمومی پیدا كند و كلیت یابد، دیگر جود نیست.

علی علیه السلام آنگاه نتیجه گرفت:

فَالْعَدْلُ اَشْرَفُهُما وَ اَفْضَلُهُما [1].

پس از میان عدالت و جود، آن كه اشرف و افضل است عدالت است.

این گونه تفكر در باره ی انسان و مسائل انسانی، نوعی خاص از اندیشه است بر اساس ارزیابی خاصی. ریشه ی این ارزیابی اهمیت و اصالت اجتماع است. ریشه ی این ارزیابی این است كه اصول و مبادی اجتماعی بر اصول و مبادی اخلاقی تقدم دارد؛ آن یكی اصل است و این یكی فرع، آن یكی تنه است و این یكی شاخه، آن یكی ركن است و این یكی زینت و زیور.

از نظر علی علیه السلام آن اصلی كه می تواند تعادل اجتماع را حفظ كند و همه را راضی نگه دارد، به پیكر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن كسی كه به نفع او ستمگری می شود، راضی و آرام نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت بزرگراهی است عمومی كه همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشكلی عبور دهد، اما ظلم و جور كوره راهی است كه حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

می دانیم كه عثمان بن عفّان قسمتی از اموال عمومی مسلمین را در دوره ی خلافتش تیول خویشاوندان و نزدیكانش قرار داد. بعد از عثمان، علی علیه السلام زمام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 438
امور را به دست گرفت. از آن حضرت خواستند كه عطف به ماسبق نكند و كاری به گذشته نداشته باشد، كوشش خود را محدود كند به حوادثی كه از این به بعد در زمان خلافت خودش پیش می آید، اما او جواب می داد كه:

اَلْحَقُّ الْقَدیمُ لا یُبْطِلُهُ شَیْ ءٌ.

حق كهن به هیچ وجه باطل نمی شود.

فرمود به خدا قسم اگر با آن اموال برای خود زن گرفته باشند و یا كنیزكان خریده باشند، باز هم آن را به بیت المال بر می گردانم.

فَاِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ [2].

همانا در عدالت گنجایش خاصی است؛ عدالت می تواند همه را دربرگیرد و در خود جای دهد، و آن كس كه بیمار است اندامش آماس كرده در عدالت نمی گنجد، باید بداند كه جایگاه ظلم و جور تنگتر است.

یعنی عدالت چیزی است كه می توان به آن به عنوان یك مرز ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود، اما اگر این مرز شكسته و این ایمان گرفته شود و پای بشر به آن طرف مرز برسد دیگر حدی برای خود نمی شناسد؛ به هر حدی كه برسد به مقتضای طبیعت و شهوت سیری ناپذیر خود تشنه ی حد دیگر می گردد و بیشتر احساس نارضایی می نماید.
[1] . نهج البلاغه ، حكمت 429.
[2] از خطبه ی 15 نهج البلاغه .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است