در
کتابخانه
بازدید : 425093تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Collapse بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عنصر دیگر موعظه ای نهج البلاغه «زهد» است. در میان عناصر موعظه ای، شاید عنصر زهد بعد از عنصر تقوا بیش از همه تكرار شده باشد. زهد مرادف است با ترك دنیا. در نهج البلاغه به مذمت دنیا و دعوت به ترك آن زیاد برمی خوریم. به نظر می رسد مهمترین موضوع از موضوعات نهج البلاغه كه لازم است با توجه به همه ی جوانب كلمات امیرالمؤمنین تفسیر شود، همین موضوع است و با توجه به اینكه زهد و ترك دنیا در تعبیرات نهج البلاغه مرادف یكدیگرند، این موضوع از هر موضوع دیگر از موضوعات عناصر نهج البلاغه زیادتر در باره اش بحث شده است.

بحث خود را از كلمه ی «زهد» آغاز می كنیم:

«زهد» و «رغبت» اگر بدون متعلَّق ذكر شوند، نقطه ی مقابل یكدیگرند؛ «زهد» یعنی اعراض و بی میلی، در مقابل «رغبت» كه عبارت است از كشش و میل.

بی میلی دوگونه است: طبیعی و روحی. بی میلی طبیعی آن است كه طبع انسان نسبت به شیئی معین تمایلی نداشته باشد، آنچنان كه طبع بیمار میل و رغبتی به غذا و میوه و سایر مأكولات یا مشروبات مطبوع ندارد. بدیهی است كه این گونه بی میلی و اعراض ربطی به زهد به معنی مصطلح ندارد.

بی میلی روحی یا عقلی یا قلبی آن است كه اشیائی كه مورد تمایل و رغبت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 512
طبع است، از نظر اندیشه و آرزوی انسان- كه در جستجوی سعادت و كمال مطلوب است- هدف و مقصود نباشد؛ هدف و مقصود و نهایت آرزو و كمال مطلوب اموری باشد مافوق مشتهیات نفسانی دنیوی، خواه آن امور از مشتهیات نفسانی اخروی باشد و یا اساساً از نوع مشتهیات نفسانی نباشد بلكه از نوع فضائل اخلاقی باشد از قبیل عزت، شرافت، كرامت، آزادی و یا از نوع معارف معنوی و الهی باشد مانند ذكر خداوند، محبت خداوند، تقرب به ذات اقدس الهی.

پس زاهد یعنی كسی كه توجهش از مادیات دنیا به عنوان كمال مطلوب و بالاترین خواسته عبور كرده، متوجه چیز دیگر از نوع چیزهایی كه گفتیم معطوف شده است. بی رغبتی زاهد بی رغبتی در ناحیه ی اندیشه و آمال و ایده و آرزو است نه بی رغبتی در ناحیه ی طبیعت.

در نهج البلاغه در دو مورد «زهد» تعریف شده است. هر دو تعریف همان معنی را می رساند كه اشاره كردیم. در خطبه ی 80 می فرماید:

اَیُّهَاالنّاسُ! اَلزَّهادَةُ قِصَرُ الْاَمَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ الْوَرَعُ عِنْدَ الْمَحارِمِ.

ای مردم! زهد عبارت است از كوتاهی آرزو و سپاسگزاری هنگام نعمت و پارسایی نسبت به نبایستنیها.

در حكمت 439 می فرماید:

اَلزُّهْدُ كُلُّهُ بَیْنَ كَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْانِ قالَ اللّهُ سُبْحانَهُ: «لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحوا بِما اتاكُمْ» وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَی الْماضی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْاتی فَقَدْ اَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ.

زهد در دو جمله ی قرآن خلاصه شده است: «برای اینكه متأسف نشوید بر آنچه (از مادیات دنیا) از شما فوت می شود و شاد نگردید بر آنچه خدا به شما می دهد» ؛ هركس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست یافته است.

بدیهی است وقتی كه چیزی كمال مطلوب نبود و یا اساساً مطلوب اصلی نبود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 513
بلكه وسیله بود، مرغ آرزو در اطرافش پر و بال نمی زند و پر نمی گشاید و آمدن و رفتنش شادمانی یا اندوه ایجاد نمی كند.

اما باید دید كه آیا زهد و اعراض از دنیا كه در نهج البلاغه به پیروی از تعلیمات قرآن زیاد بر آن اصرار و تأكید شده است، صرفاً جنبه ی روحی و اخلاقی دارد و به عبارت دیگر زهد صرفاً یك كیفیت روحی است یا آنكه جنبه ی عملی هم همراه دارد؟ یعنی آیا زهد فقط اعراض روحی است یا توأم است با اعراض عملی؟ .

و بنا بر فرض دوم آیا اعراض عملی محدود است به اعراض از محرمات و بس كه در خطبه ی 80 به آن اشاره شده است و یا چیزی بیش از این است آنچنان كه زندگی عملی علی علیه السلام و پیش از ایشان زندگی عملی رسول اكرم صلی الله علیه و آله نشان می دهد؟ .

و بنا بر این فرض كه زهد محدود به محرمات نیست، شامل مباحات هم می شود، چه فلسفه ای دارد؟ زندگی زاهدانه و محدود و پشت پازدن به تنعمها چه اثر و خاصیتی می تواند داشته باشد؟ .

و آیا به طور مطلق باید عمل شود و یا صرفاً در شرایط معینی اجازه داده می شود؟ .

و اساساً آیا زهد در حد اعراض از مباحات، با سایر تعلیمات اسلامی سازگار است یا خیر؟ .

علاوه بر همه ی اینها، اساس زهد و اعراض از دنیا بر انتخاب كمال مطلوب هایی مافوق مادی است؛ آن كمال مطلوب ها از نظر اسلام چیست؟ مخصوصاً در نهج البلاغه چگونه بیان شده است؟ .

اینها مجموع سؤالاتی است كه در زمینه ی مسأله ی زهد و اعراض از دنیا، كوتاهی آرزو- كه در نهج البلاغه فراوان در باره ی آنها بحث شده- باید روشن شود.

در فصول آینده این سؤالات را مطرح و بدانها پاسخ می گوییم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است