در
کتابخانه
بازدید : 425240تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Collapse بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بازیافتن خود علاوه بر این دو جهت، یك شرط دیگر هم دارد و آن شناختن و بازیافتن علت و خالق و موجد خود است؛ یعنی محال است كه انسان بتواند خود را جدا از علت و آفریننده ی خود به درستی درك كند و بشناسد. علت واقعی هر موجود مقدم بر وجود اوست، از خودش به خودش نزدیكتر است.

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ. » [1].

«وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ یَحُولُ بَیْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ. » [2].

عرفای اسلامی روی این مطلب تكیه ی فراوان دارند كه معرفة النفس و معرفة اللّه از یكدیگر جدا نیست؛ شهود كردن نفس آنچنانكه هست- كه به تعبیر قرآن «دم الهی» است- ملازم است با شهود ذات حق. عرفا حكما را در مسائل معرفة النفس سخت تخطئه می كنند و گفته های آنها را كافی نمی دانند.

یكی از سؤالات منظوم كه از خراسان برای شیخ محمود شبستری آمد و او پاسخ آنها را به نظم گفت و گلشن راز از آنها به وجود آمد، در همین زمینه است. سؤال كننده می پرسد:

كه باشم من؟ مرا از من خبر كن
چه معنی دارد اندر خود سفر كن؟
او در پاسخ به تفصیل بحث می كند و از آن جمله می گوید:

همه یك نور دان، اشباح و ارواح
گه از آیینه پیدا، گه ز مصباح
تو گویی لفظ «من» در هر عبارت
به سوی روح می باشد اشارت
من و تو برتر از جان و تن آمد
كه این هر دو ز اجزای من آمد
بروای خواجه خود را نیك بشناس
كه نبود فربهی مانند آماس [3]
یكی ره برتر از كون و مكان شو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 579
نظر به اینكه توضیح این مطلب نیازمند به بحث زیادی است و از سطح این مقاله بیرون است، ما از ورود در آن خودداری می كنیم. اجمالاً همین قدر می گوییم كه خود را شهود كردن هرگز از شهود خالق جدا نیست و این است معنی جمله ی معروف رسول اكرم كه مكرر به همین مضمون از علی علیه السلام نیز رسیده است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ» [4].

و این است معنی سخن علی علیه السلام در نهج البلاغه كه وقتی كه از آن حضرت سؤال كردند: «هَلْ رَاَیْتَ رَبَّكَ؟ » آیا پروردگار خود را دیده ای؟ در پاسخ فرمود: «أَفَأَعْبُدُ ما لا أری » آیا چیزی را كه نمی بینم عبادت می كنم؟ آنگاه چنین توضیح داد:

لا تَراهُ الْعُیونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِیانِ وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلوبُ بِحَقایِقِ الْایمانِ [5].

او هرگز با چشم دیده نمی شود ولی دلها با ایمانهای واقعی شهودی او را درك می كنند.

نكته ی بسیار جالبی كه از تعبیرات قرآن كریم استفاده می شود این است كه انسان آنگاه خود را دارد و از دست نداده كه خدا را داشته باشد؛ آنگاه خود را به یاد دارد و فراموش نكرده كه از خدا غافل نباشد و خدا را فراموش نكند. خدا را فراموش كردن ملازم است با خودفراموشی:

«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اَللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ. » [6].

مولوی در دنبال قسمت اول اشعاری كه نقل كردیم می گوید:

گر میان مشك تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
مشك را بر تن مزن، بر جان بمال
مشك چبود؟ نام پاك ذوالجلال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 580
حافظ می گوید:

«حضوری» گرهمی خواهی ازاو «غایب» مشوحافظ
متی ماتلق من تهوی دع الدنیاواهملها
از اینجا معلوم می شود كه چرا یاد خدا مایه ی حیات قلب است، مایه ی روشنایی دل است، مایه ی آرامش روح است، موجب صفا و رقت و خشوع و بهجت ضمیر آدمی است، باعث بیداری و آگاهی و هوشیاری انسان است. و چه زیبا و عمیق فرموده علی علیه السلام در نهج البلاغه:

اِنَّ اللّهَ تَعالی جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ، وَ ما بَرِحَ لِلّهِ عَزَّتْ الائُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فی اَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِكَرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقولِهِمْ [7].

خدای متعال یاد خود را مایه ی صفا و جلای دلها قرار داده است. با یاد خدا دلها پس از سنگینی شنوا و پس از كوری بینا و پس از سركشی نرم و ملایم می گردد. همواره چنین بوده كه در فاصله ها خداوند بندگانی (ذاكر) داشته كه در اندیشه هاشان با آنان نجوا می كند و در عقلهایشان با آنان سخن می گوید.
[1] . ق/16.
[2] . انفال/24.
[3] . در این بیت به جمله ی معروفی از محیی الدین عربی اشاره كرده كه می گوید: «هركس گمان كند با آنچه حكما گفته اند به معرفة النفس نایل شده است فقد استسمن ذا ورم و نفخ فی غیر ضرم» .
[4] . بحارالانوار ، ج /61ص 99.
[5] . نهج البلاغه ، خطبه ی 178. [به جای «لاتراه» «لاتدركه» آمده است. ]
[6] . حشر/19.
[7] . نهج البلاغه ، خطبه ی 213.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است