در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك مسأله ی دیگر هم در كتاب «جهاد» مطرح است و آن مسأله ی صلح است كه در اصطلاح فقها آن را «هُدنه» یا «مهادنه» می گویند. مهادنه یعنی مصالحه، و هدنه یعنی صلح. معنی این صلح چیست؟ همان پیمان عدم تعرض، پیمان نجنگیدن و پیمان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 628
به اصطلاح امروز- همزیستی مسالمت آمیز با یكدیگر. اینجا هم من عبارت محقّق در شرایع را می خوانم: «اَلْمُهادَنَةُ وَ هِیَ الْمُعاقَدَةُ عَلی تَرْكِ الْحَرْبِ مُدَّةً مُعَیَّنَةً» .

می گوید: مهادنه یا صلح عبارت است از پیمان بر نجنگیدن و با سلم با یكدیگر زیستن اما به این شرط كه مدتش معین باشد. در فقه این مسأله مطرح است كه اگر طرف فی حد ذاته قابل جنگیدن است [یعنی ] مشرك است، می توان با او پیمان صلح بست ولی نمی توان پیمان صلح را برای یك مدت مجهول بست و گفت «عجالتاً» . نه، «عجالتاً» درست نیست؛ مدتش باید معین و مشخص باشد، مثلاً برای شش ماه، یك سال، ده سال یا بیشتر، چنانكه پیغمبر اكرم در حدیبیه برای مدت ده سال پیمان صلح بست. «وَ هِیَ جَایِزَةٌ اِذا تَضَمَّنَتْ مَصْلَحَةً لِلْمُسلِمینَ» . می گوید:

صلح جایز است اگر متضمن مصلحت مسلمین باشد [1]. اگر مسلمین مصلحت ببینند فعلاً صلح بكنند جایز است و حرام نیست. ولی عرض كردیم كه اگر در موردی است كه باید جنگید (مثلاً گفتیم یكی از موارد، آن است كه سرزمین مسلمین مورد حمله ی دشمن قرار بگیرد) این، یك واجبی است كه به هر حال باید این سرزمین را آزاد كرد و باید جنگید و آزاد كرد. حال اگر مصلحت ایجاب كند كه با همان دشمن اشغالگر یك صلحی را امضا كنند، امضا بكنند یا نكنند؟ می گوید اگر مصلحت ایجاب می كند، بكنند اما نه برای مدت نامحدود بلكه برای یك مدت معین، چون نمی تواند برای مدت نامحدود اشغال سرزمین مسلمین از طرف دشمن مصلحت باشد. اگر مصلحت باشد، معنایش ترك مخاصمه است برای مدت معین.

حال چطور می شود كه مصلحت مسلمین ایجاب كند صلح را؟ می گویند: «اِمّا لِقِلَّتِهمْ عَنِ المُقاوَمَةِ» [یا به خاطر اینكه ] اینها كمترند، یعنی قدرتشان كمتر است [2]؛ وقتی قدرت ندارند و جنگشان هم برای یك هدف معینی است، پس باید فعلاً صبر كنند تا مدتی كه كسب قدرت كنند. «اَوْ لِما یَحْصُلُ بِهِ الْاِسْتِظْهارُ» یا ترك مخاصمه می كنند برای اینكه در مدت ترك مخاصمه كسب نیرو كنند؛ یعنی نقشه ای است برای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 629
جلب یك پشتیبانی. «اَوْ لِرَجاءِ الدُّخولِ فِی الْاِسْلامِ مَعَ التَّرَبُّصِ» یا در این صلح امیدِ این باشد كه طرف وارد اسلام شود. این فرض در جایی است كه طرف كافر است؛ یعنی ما صلح می كنیم و این جور فكر می كنیم: در این مدت صلح طرف را از نظر روحی مغلوب خواهیم كرد همچنانكه در صلح حدیبیه همین طور بود، كه بعد عرض می كنم. «وَ مَتَی ارْتَفَعَتْ ذلِكَ وَ كانَ فِی الْمُسْلِمینَ قُوَّةٌ عَلَی الْخَصْمِ لَمْ یَجُزْ» هر وقت كه این جهات منتفی شد، ادامه دادن صلح جایز نیست.

این هم بحثی بود راجع به مسأله ی صلح و به اصطلاح «مهادنه» . دیدیم كه از نظر فقه اسلام صلح در یك شرایط خاصی جایز است، حال صلح چه به معنی این باشد كه یك قراردادی امضا شود و چه به معنی ترك جنگ باشد. چون اینجا دو مطلب داریم: یك وقت ما می گوییم «صلح» و معنایش این است كه یك قرارداد صلحی بسته شود. این، آن جایی است كه دو نیرو در مقابل یكدیگر قرار می گیرند و حاضر می شوند كه یك قرارداد صلحی را امضا كنند، آن طور كه پیغمبر كرد و حتی آن طور كه امام حسن كرد؛ و یك وقت می گوییم «صلح» و مقصود همان راه مسالمت و نجنگیدن است. گفته اند یك وقت ما می بینیم كه نمی توانیم مقاومت كنیم و خلاصه جنگیدن ما فایده ای ندارد، پس نمی جنگیم. صدر اسلام را این طور باید توجیه كرد.

در صدر اسلام مسلمین قلیل و اندك بودند و اگر می خواستند آن وقت بجنگند ریشه شان از بیخ كنده می شد و اصلاً اثری از خودشان و از كارشان باقی نمی ماند.

گفتیم ممكن است یا مصلحت این باشد كه در این خلالها پشتیبانها و پشتیبانیهایی جلب كنند، و یا مصلحت این باشد كه در این بینها تأثیر معنوی روی طرف بگذارند.

اینجا باید صلح حدیبیه ی پیغمبر اكرم را شرح بدهم كه برهمین مبناست، كما اینكه صلح امام حسن هم بیشتر از همین جا سرچشمه می گیرد.
[1] این طور نیست كه جنگ واجب است و صلح همیشه حرام. نه، صلح جایز است و بلكه شهید می گوید این «جایز» كه اینجا می گویند نه معنایش این است كه اگر هم نكردید نكردید؛ جایز است یعنی حرام نیست، كه در بعضی موارد واجب می شود.
[2] در قدیم قدرت بر اساس كمّیت محاسبه می شد، ولی امروز قدرت بر اساس عدد محاسبه نمی شود، بر اساسهای دیگر است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است