در
کتابخانه
بازدید : 1188127تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
Collapse فصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلافصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلا
Expand 1 چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را كشتند؟ 1 چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را كشتند؟
Expand 2 امام حسین علیه السلام و سایر مصلحین بزرگ كه قیام كردند2 امام حسین علیه السلام و سایر مصلحین بزرگ كه قیام كردند
Expand 3 منطق معمولی ذاكرین أبا عبد اللّه در شهادت و مظلومیت آن حضرت 3 منطق معمولی ذاكرین أبا عبد اللّه در شهادت و مظلومیت آن حضرت
Expand 4 امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه كرد- اثر قیام حسینی 4 امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه كرد- اثر قیام حسینی
Expand 5 موضوعات درباره ی قیام حسینی 5 موضوعات درباره ی قیام حسینی
Expand فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی» فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Expand فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام
فصل چهارم یادداشت «عنصر امر به معروف و نهی از منكر در نهضت حسینی»
Expand فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا» فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا»
Expand فصل ششم حماسه ی حسینی فصل ششم حماسه ی حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand فصل هشتم یادداشتهای متفرق فصل هشتم یادداشتهای متفرق
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تمام كسانی كه به بشریت خدمت كرده اند حقی بر بشریت دارند، از راه علم یا صنعت و هنر یا اكتشاف و اختراع و یا حكمت و فلسفه یا ادب و اخلاق و از هر راهی، ولی هیچ كس به اندازه ی شهدای راه حق بر بشریت حق ندارد و از همین جهت هم عكس العمل بشریت و ابراز عواطف بشر درباره ی آنها بیش از دیگران است، زیرا عدل و آزادی برای محیط اجتماعی بشر و برای روح بشر به منزله ی هواست برای تنفس ریه؛ بدون آن ادامه ی حیات ممكن نیست. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلمُلْكُ یَبْقی مَعَ الْكُفْرِ وَ لا یَبْقی مَعَ الظُّلْمِ» . .

عالم در علم خود و مكتشف در اكتشاف خود و مربی و معلم اخلاق در تعلیمات خود و حكیم و فیلسوف در حكمت و فلسفه ی خود مدیون و مرهون شهدا هستند و شهدا در كار خود مدیون كسی نیستند، زیرا شهدا بودند كه محیط آزاد به دیگران دادند تا آنها توانستند نبوغ خود را ظاهر كنند. شهدا شمع محفل بشریتند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن كردند [1]. «شاهدی گفت به شمعی كامشب- در و دیوار مزیّن كردم. . . » . «یا أَیُّهَا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 443
اَلنَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً. . . وَ سِراجاً مُنِیراً» [2]. تعبیر به «سراج» مبیّن محیط ظهور پیغمبر است. اگر مردم رشدی داشته باشند، محیط تاریك نیست و احتیاج به چراغ نیست.

در همچو وضعی یزید روی كار آمد. یزید به والی مدینه نوشت كه «خُذْ حُسَیْناً. . .

بِالْبَیْعَةِ اَخْذاً شَدیداً» . بنابراین جز با بیعت به چیزی راضی نمی شد. اما امام حسین یكی از سه كار را باید بكند: یا بیعت كند و تسلیم شود، یا آن طوری كه بعضی پیشنهاد كردند بیعت نكند و اگر لازم شد- و البته لازم هم می شد- خودش را به كناری بكشد، به دره ای یا دامنه ی كوهی پناه ببرد، مثل یاغیها كه مخلوطی از ترس و شجاعت است زندگی كند، و یا ایستادگی كند تا كشته شود. اول را اعوان و انصار امویها پیشنهاد می كردند مثل مروان، دوم را ابن حنفیّه و ابن عباس پیشنهاد كردند (روح پیشنهاد این دو نفر همین می شد بالنتیجه) ، و سوم راهی بود كه خودش انتخاب كرد. اما اول معنایش این بود كه حسین علیه السلام دین و آخرت خودش را به دنیای یزید بفروشد و كاری به كار مسلمین نداشته باشد؛ هرچه می شود بشود و با یزید سازش كند و از ترس بیعت كند برای حفظ جان خود، و آن همان بود كه فرمود: «یَأْبَی اللّهُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ اُنوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفوسٌ اَبِیَّةٌ» . این كار را نه خدا اجازه می داد و نه دین خدا و نه ایمان اقتضا می كرد و نه پستانی كه از آن پستان شیر خورده بود و نه روح عالی ای كه در میان سینه داشت.

اما راه دوم؛ درست است كه بیعت نكرده بود ولی موضوع تنها جنبه ی منفی نداشت كه بیعت نكند. او یك تكلیف مثبت برای خود قائل بود كه می فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ، مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللّهِ. . . » . علاوه بر همه ی اینها، روح بلند حسینی كجا و فرار در دشت و كوهها! او حاضر نشد در وقتی كه از مدینه به سوی مكه حركت می كرد شاهراه را بگذارد و از بیراهه برود. در جواب پیشنهاد بعضی همراهان فرمود: «لا وَ اللّهِ لا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 444
اُفارِقُهُ حَتّی یَقْضِیَ اللّهُ ما هوَ قاضٍ» [3]. او می فرمود: «لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اُقِرُّ اِقْرارَ الْعَبیدِ» . پدرش می گفت: «وَ اللّهِ لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَما وَ لَّیْتُ عَنْها وَ لَوْ اَمْكَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقابِها لَسارَعْتُ اِلَیْها» [4]. و اما راه سوم همان بود كه خودش انتخاب كرد.


[1] . در ورقه ی «شهید و شهادت» گفتیم كه هر شهادت بعد از خود نورانیت به وجود می آورد و آن را تشبیه كردیم به حالت فرد از نظر اینكه بعضی از خودگذشتگیها و بعضی اعمال مثبت فرد برای قلب او ایجاد صفا و نورانیت می كند. این مطلب سوژه ای بسیار عالی است كه می تواند بحث شود.
[2] . احزاب/45 و 46. خواند مزّمّل نبی را زین سبب. . .

هین قُمِ اللَّیْل كه شمعی ای همام
شمع دائم شب بود اندر قیام
بی فروغت روز روشن هم شب است
بی پناهت شیر اسیر اَرْنَب است
نی تو گفتی قائد اعمی به راه
صد ثواب و اجر یابد از اله
هر كه او چل گام كوری را كشد
گشت آمرزیده و یابد رَشَد
هین بكش تو زین جهان بی قرار
جوق كوران را قطار اندر قطار
[3] . [نه، به خدا سوگند از آن جدا نشوم تا خدا هرچه خواهد كند. ]
[4] . نهج البلاغه، نامه ی 45. [به خدا سوگند اگر عرب در جنگ با من پشت به پشت هم دهند، از آنان رو نگردانم و اگر فرصت دست دهد به سوی آن می شتابم. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است