در
کتابخانه
بازدید : 1188673تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
هركس دیگری، هر شخصیت تاریخی در شرایطی قرار بگیرد كه حسین بن علی علیه السلام در شب عاشورا قرار گرفت، یعنی در شرایطی كه تمام راههای قوّت و غلبه ی ظاهری بر دشمن بر او بسته باشد و قطعاً بداند كه خود و اصحابش به دست دشمن كشته می شوند، در چنین شرایطی زبان به شكایت باز می كند و این را تاریخ گواهی می دهد. جملاتی می گویند نظیر «تف بر این روزگار» ، «افسوس كه طبیعت با من مساعدت نكرد» . می گویند وقتی ناپلئون در مسكو دچار آن حادثه شد، گفت: افسوس كه طبیعت چند ساعت با من مخالفت كرد. دیگری دستش را بهم می زند و می گوید:

روی تو ای روزگار سیاه باد كه ما را به این شكل درآوردی.

اما حسین بن علی اصحابش را جمع می كند چنانكه گویی روحش از هر شخص موفقی بیشتر موج می زند، و می فرماید: «اَثْنی عَلَی اللّهِ اَحْسَنَ الثَّناءِ وَ اَحْمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ، اَللّهُمَّ اِنّی اَحْمَدُكَ عَلی اَنْ اَكْرَمْتَنا بِالنُّبُوَّةِ وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنا فِی الدّین» [1]. مثل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 49
اینكه تمام محیط برایش مساعد است و واقعاً هم مساعد بود؛ آن شرایط برای كسی نامساعد است كه هدفش حكومت دنیوی باشد. برای كسی كه حتی حكومت و همه چیز را در راه حق و حقیقت می خواهد، و می بیند در راه خودش قدم برداشته، محیط مساعد است. او جز سپاس و شكر چیز دیگری نمی بیند.

از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یكی این است:

اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ
وَ الْعارُ اَوْلی مِنْ دُخولِ النّارِ [2]
تا آخرین لحظه ها عملش، حركاتش، سكناتش، سخنانش، تمامْ حق خواهی، حق پرستی و موجی از حماسه است. شب تاسوعا كه برای آخرین بار به او عرضه می دارند: یا كشته شدن یا تسلیم! اظهار می دارد: «وَ اللّهِ لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبِیدِ» [3]به خدا قسم كه من هرگز نه دست ذلت به شما می دهم و نه مثل بردگان فرار می كنم؛ مردانه مقاومت می كنم تا كشته بشوم.

آن ساعتهای آخر، أبا عبد اللّه باز همان است. باور نكنید كه أبا عبد اللّه این جمله را گفته باشد: «اُسْقونی شَرْبَةً مِنَ الْماءِ فَقَدْ نَشَطَتْ كَبِدی» . من كه این جمله را در جایی ندیده ام. حسین اهل اینجور درخواستها نبود، بلكه او در مقابل لشكر دشمن می ایستد و فریاد می كند: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ! یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ» [4]مردم كوفه! آن ناكس پسر ناكس، آن زنازاده ی پسر زنازاده، امیر شما، فرمانده كلّ شما، آن كسی كه شما به فرمان او آمده اید، به من گفته است كه از این دو كار یكی را انتخاب كن:

یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. آیا من تن به ذلت بدهم؟ هیهات كه ما زیر بار ذلت برویم! ما تن خودمان را در جلوی شمشیرها قرار می دهیم ولی روح خودمان را در جلوی شمشیر ذلت هرگز فرود نمی آوریم. خدای من كه در راه رضای او قدم برمی دارم راضی نیست و می گوید نكن، پیغمبر كه وابسته به مكتب او هستم می گوید نكن، آن دامنهایی كه من در آنها بزرگ شده ام، دامن علی كه روی زانوی او نشسته ام به من می گوید تن به ذلت نده.

این یك حماسه است اما نه یك حماسه ی شخصی یا قومی. در آن منیّت نیست،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 50
خودپرستی نیست، خداپرستی است.

در روز عاشورا حسین علیه السلام حدّ آخر مقاومت را هم می كند. دیگر وقتی است كه به كلی توانایی از بدنش سلب شده است. یكی از تیراندازان ستمكار، تیر زهرآلودی را به كمان می كند و به سوی أبا عبد اللّه می اندازد كه در سینه ی أبا عبد اللّه می نشیند و آقا دیگر بی اختیار روی زمین می افتد. چه می گوید؟ آیا در این لحظه تن به ذلت می دهد؟ آیا خواهش و تمنّا می كند؟ نه، بلكه بعد از گذشت این دوره ی جنگیدن رویش را به سوی همان قبله ای كه از آن هرگز منحرف نشده است می كند و می فرماید: «رِضاً بِقَضائِكَ وَ تَسْلیماً لِاَمْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ» [5]. این است حماسه ی الهی، این است حماسه ی انسانی.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلی العظیم و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین
[1] . همان، ص 392.
[2] . بحار الأنوار، ج /45ص 50.
[3] . ارشاد شیخ مفید، ص 235.
[4] . اللهوف، ص 47.
[5] . [نظیر این عبارت در قمقام زخار، ص 463 و مقتل الحسین مقرم، ص 357 ذكر شده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است