در
کتابخانه
بازدید : 1188192تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گفتیم یك سخن یا منظومه، یك شعر یا نثر حماسی آن است كه در روح انسانی جولان و هیجانی در جهت سلحشوری و مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده ایجاد كند، و یك شخصیت حماسی آن كسی است كه در روحش این موج وجود دارد؛ یك روحیه ی متموّجی از عظمت، غیرت، حمیّت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارد. و باز عرض كردیم كه تاریخچه ی عاشورا تاریخچه ای است كه دو صفحه دارد. یك صفحه ی آن صفحه ای است سیاه و تاریك، نمایشی است از جنایت بشریت، جنایت بسیار بسیار عظیمی، یك داستان جنایی و یك ظلم بی حد و حساب است و بنابراین، داستان جنایی ما قهرمانانی دارد كه قهرمانان جنایتند. پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد و یك عده افراد دیگر، قهرمان این داستان جنایی هستند. اما تمام این داستان جنایت نیست؛ یعنی داستان ما یك صفحه ندارد، دو صفحه دارد. تنها این نیست كه یك عده جنایتكار بر یك عده مردم پاك و بی گناه جنایت وارد كردند. بله، داستانهایی هست كه فقط و فقط جنایی است، یك صفحه بیشتر ندارد و آن هم مملوّ از جنایت است.

مثلاً داستان پسران مسلم بن عقیل فقط یك داستان جنایی است و بس، كه دو تا طفل نابالغ بی گناه پدركشته ی غریب در یك شهر به دست یك آدم جانی می افتند و او به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 36
طمع اینكه به پولی برسد، به شكل فجیعی آنها را به قتل می رساند. وقتی ما این تاریخچه را مطالعه می كنیم، از یك طرف جنایت می بینیم و از طرف دیگر دو تا طفل معصوم نابالغ غریب كه جنایت بر آنها وارد شده است كه اینها حرفی هم نداشته اند و نمی توانسته اند حرفی داشته باشند چرا كه بچه هایی در سنین ده ساله و دوازده ساله یا كمتر بوده اند. این فقط یك داستان جنایی است و از نظر آن دو طفل، رثاء است، مصیبت است، مظلومیت است.

اما داستان كربلا این طور نیست؛ یك داستان دو صفحه ای است كه از نظر آن صفحه ی دیگر بیشتر قابل مطالعه است. از نظر آن صفحه، جنبه ی مثبت دارد، صورت فعالی دارد، نمایشگاهی است از عظمت و علوّ بشریت، از رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مكارم انسانیت است، سراسر حماسه است، عظمت و شجاعت و حق خواهی و حق پرستی در آن موج می زند. از این نظر، دیگر قهرمان داستان ما پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و دیگران نیستند. از این نظر قهرمان داستان پسران علی هستند، حسین بن علی است، عباس بن علی است، دختر علی زینب است، یك عده از مردان فداكار درجه ی اوّلی هستند كه خود حسین كه حاضر نیست یك كلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد آنها را ستایش می كند.

امام حسین در شب عاشورا اصحاب خودش را ستایش كرد؛ نگفت یك عده مردم بی گناه و بیچاره فردا كشته می شوید و به عمر شما خاتمه داده می شود، بلكه آنها را ستایش كرد و فرمود: «فَاِنّی لا اَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفی وَ لا خَیْراً مِنْ اَصْحابی» [1]من یارانی در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم؛ یعنی من شما را بر یاران «بدر» (كه یاران پیغمبر بودند) ترجیح می دهم، بر یاران پدرم علی ترجیح می دهم، بر یارانی كه قرآن كریم برای انبیاء ذكر می كند(وَ كَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اَللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اِسْتَكانُوا وَ اَللّهُ یُحِبُّ اَلصّابِرِینَ) [2]ترجیح می دهم، یعنی اعتراف می كنم كه همه ی شما قهرمان هستید. سخنش این طور آغاز می شود: «مرحبا، مرحبا به گروه قهرمانان! » .

بنابراین حالا كه فهمیدیم این داستان دو صفحه دارد، می خواهیم صفحه ی دوم آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 37
را هم مورد مطالعه قرار دهیم و اعتراف كنیم كه ما در گذشته این اشتباه را مرتكب شده ایم كه این داستان را فقط از یك طرف آن مطالعه كرده ایم و غالباً آن طرف دیگر داستان را مسكوتٌ عنه گذاشته ایم؛ یعنی ما نمایشگر قهرمانیهای جنایتكارانه ی پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد بوده و هستیم.

من برای این دسته ها [3]حقیقتاً احترام قائل هستم چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعیِ ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی كه می دانند اگر در یك ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره ی قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، می دانند كه من چه می گویم. نباید اینها را نسخ كرد، نباید با اینها مبارزه كرد، باید اینها را اصلاح كرد. باید این احساسات بسیار بسیار عظیم را كه فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح كرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج كنید، می توانید یك چنین احساساتی در ملت به وجود بیاورید؟ ! .

اینكه آن بابا از جیب خودش پول خرج می كند، خودش را بیكار می كند، زنجیر برمی دارد پشت خودش را سیاه می كند و اشك او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه كرد و گفت این كارها وحشیگری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست. فقط اشتباه او در این است كه وقتی می خواهد ابراز احساسات كند، به شكلی ابراز احساسات می كند كه نمایشگر قهرمانی جنایتكارانه ی جنایتكاران و نمایشگر مظلومیت آن كسی است كه به او عشق می ورزد و علاقه دارد. او نمی داند حالا كه می خواهد نمایشگری بكند باید طوری نمایشگری بكند كه نمایشگر حماسه ی حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه ی نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد. خوشبختانه كم و بیش این بیداری پیدا شده است و گاهی انسان به چشم می بیند كه بعضی از دستجات توجه كرده اند كه چه باید بكنند و چه می كنند.

مرد بزرگ، روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش كار كرده باشد یا برای یك ملت و یا برای بشریت و انسانیت كار كرده باشد و یا حتی بالاتر از انسانیت فكر كند و خودش را خدمتگزار هدفهای كلی خلقت بداند، كه اسم آن را «رضای خدا» می گذارد، بدین معنی كه خداوند این خلقت را آفریده و برای آن یك مسیر و هدف كلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 38
قرار داده است؛ این راه، راه رضای خداست.

مرد بزرگ كسی است كه در روحش حماسه وجود داشته باشد؛ غیر از این نمی تواند باشد. نادر شاه افشار اگر یك حماسه در روحش وجود نمی داشت، نمی توانست افاغنه را از ایران بیرون كند و نمی توانست هندوستان را فتح كند؛ این خودش یك حماسه است. اما اینكه بعد كارش به یك مالیخولیا كشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب دیگری است.

اسكندر، خواه ناخواه در روحش یك حماسه، یك موج وجود داشته است، شاه اسماعیل همین طور، ناپلئون همین طور. اسكندر، نادر شاه و شاه اسماعیل، همه ی اینها یك اراده ی بزرگ هستند، یك همت بزرگ هستند، یك حماسه ی بزرگ هستند ولی حماسه ی مقدس نیستند، برای اینكه هر یك از اینها می خواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، می خواهد همه چیز را در خودش هضم كند، می خواهد ملتها و مملكتهای دیگر را در مملكت خویش هضم كند؛ و لذا از نظر یك ملت، یك قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یك جنایتكار است. اسكندر برای یونانیان یك قهرمان است و برای ایرانیان یك جنایتكار؛ برای یونانی یك قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خرد كرد و پرچم یونان را در مملكتهای دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمی تواند یك قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسویها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند، ولی یك حماسه ی فردی از نوع خودخواهی. یك حماسه ی بزرگ است یعنی یك خودخواهی بزرگ است، یك خودپرستی بزرگ است، یك جاه طلبی بزرگ است. (در مقابل جاه طلبی های كوچك، جاه طلبی های بزرگ هم در دنیا پیدا می شود. ) اما این حماسه ها حماسه های مقدس شمرده نمی شوند.


[1] . ارشاد شیخ مفید، ص 231.
[2] . آل عمران/146.
[3] . [دسته های عزاداری ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است