در
کتابخانه
بازدید : 1188522تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Collapse فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولین شرط تقدس یك نهضت این است كه منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد، بلكه كلی، نوعی، انسانی باشد. یك وقت یك كسی نهضت می كند به خاطر شخص خودش. یك وقت كسی نهضت می كند به خاطر اجتماع، به خاطر انسانیت، به خاطر حقیقت، به خاطر حق، به خاطر توحید، به خاطر عدالت و مساوات، نه به خاطر خودش، و در واقع به خاطر همه ی انسانها. در آن وقتی كه او نهضت می كند، دیگر خودش، خودش به عنوان یك فرد نیست، اوست و همه ی انسانهای دیگر.

به همین جهت كسانی كه در دنیا، حركاتشان، اعمالشان، نهضتهایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، بلكه به خاطر بشریت بوده است، به خاطر انسانیت بوده است، به خاطر حق و عدالت و مساوات بوده است، به خاطر توحید و خداشناسی و ایمان بوده است، همه ی افراد بشر آنها را دوست دارند. همه می گویند: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» .

همین طوری كه پیغمبر فرمود: «حُسَیْنٌ مِنّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» ما اینطور می گوییم: «حُسَیْنٌ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْ حُسَیْنٍ» چرا؟ می گوییم برای اینكه حسین در 1328 سال پیش برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه ی انسانهای عالم قیام كرد؛ قیامش قیام مقدس و پاك بود و از منظورهای شخصی بیرون بود.

شرط دوم اینكه قیامی مقدس باشد این است كه آن قیام با یك بینش و درك قوی و با یك بصیرت نافذ توأم باشد؛ یعنی چه؟ یك وقت هست مردمی، اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ یك آدمی پیدا می شود بصیر، چیزفهم، با درك، درد این مردم را از خود این مردم صد درجه بهتر می فهمد، دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی كه دیگران هیچ نمی فهمند و هیچ چیزی را درك نمی كنند، در ظاهر هم نمی بینند و به اصطلاح آن چیزی را كه مردم دیگر در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند، قیام و نهضت می كند. پنجاه سال می گذرد، تازه ملت بیدار می شوند كه فلان شخص قیام كرد، حركت كرد، فلان اقدام را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 106
كرد، نهضت كرد چون منظورهای مقدسی داشت، ولی ما در سی سال پیش و پدران ما در پنجاه سال پیش ارزش این [كار] را درك نمی كردند.

مثلاً مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی كه در حدود هفتاد سال پیش (ظاهراً فوت این مرد در 310 است، 14 سال قبل از مشروطیت) قیام كرد و یك نهضت اسلامی در كشورهای اسلامی بپاكرد، شما امروز كه تاریخ این مرد را می خوانید، می بینید این مرد واقعاً غریب و تنها بوده است. درد این ملت مسلمان را احساس می كرد، دوای این ملت مسلمان را احساس می كرد، ولی خود ملت نمی فهمید، خود ملت به او دهن كجی می كرد، خود ملت او را مسخره می كرد، ملت از او حمایت نمی كرد (اُریدُ حیاتَهُ وَ یُریدُ قَتلی- عَبیرُكَ مِنْ خَلیلِكَ مِنْ مُرادی) . اما هفتاد سال گذشته است، تاریخ پشت سر تاریخ [نوشته می شود. ] وقتی كه درست زوایای تاریخ روشن می شود، می بینیم عجب! این مرد چه چیزهایی را در آن روز می فهمیده كه اكثریت نود و نه درصد ملت ایران نمی فهمیده اند. شما لااقل آن دو نامه ای را كه این مرد بزرگ، یكی به مرحوم آیت اللّه میرزای شیرازی بزرگ (اعلی اللّه مقامه) نوشته است و یكی هم به عموم علمای ایران به عنوان یك متحد المآل، مثلاً یكی برای مرحوم حاج شیخ محمد تقی بجنوردی در مشهد، یكی برای فلان عالم بزرگ در اصفهان و یكی برای فلان عالم بزرگ در شیراز، این نامه ها را بخوانید، ببینید این مرد چقدر خوب می فهمیده است! چقدر درك می كرده است! استعمار را چقدر خوب می شناخته است و چقدر خوب در صدد بیدار كردن این ملت بوده است! بگذرید از این مزخرفاتی كه بعضی از ابزارهای استعمار هنوز هم دارند می گویند، دیگر این حناها رنگ ندارند. این نهضت، مقدس است چون مردی در زمانی پیدا می شود، در پشت این ظواهر حقایقی را می بیند كه مردم عصر خودش نمی فهمیدند و درك نمی كردند.

نهضت حسینی چنین نهضتی است. امروز است كه ما درست می فهمیم حكومت یزید یعنی چه، معاویه چه كرد و نقشه ی امویها چه بود؟ ولی صدی نود و نه ملت مسلمان در آن روز درك نمی كردند، مخصوصاً با نبودن وسائل اطلاعاتی كه امروز هست و در گذشته نبود. همان مردم مدینه درك نمی كردند. مردم مدینه روزی فهمیدند یزید چه كسی است و خلافت یزید یعنی چه كه حسین بن علی كشته شد. بعد كه حسین بن علی كشته شد، اینها تكان خوردند: چرا حسین بن علی كشته شد؟ یك هیئت اعزامی از اكابر مردم مدینه به شام فرستادند. در رأسشان مردی است به نام عبد الله بن حنظله ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 107
غسیل الملائكه. اینها وقتی فاصله ی میان مدینه و شام را طی كردند و به دربار یزید رفتند و مدتی ماندند، تازه فهمیدند قضیه از چه قرار است. وقتی كه برگشتند مردم گفتند چه دیدید؟ گفتند: این قدر ما به شما بگوییم در مدتی كه ما در شام بودیم می گفتیم خدایا نكند كه از آسمان به سر ما سنگ ببارد. گفتند چه خبر بود؟ گفتند ما با خلیفه ای روبرو شدیم كه شراب را علنی می خورد، قمار می كرد، سگبازی می كرد، یوزبازی می كرد، میمون بازی می كرد، حتی با محارم خودش هم زنا می كرد. بعد برای اینكه ثابت كنند كه از روی حقیقت می گفتند، همان عبد الله بن حنظله ی غسیل الملائكه هشت پسر داشت، رو كرد به مردم مدینه و گفت مردم مدینه! من چیزی فهمیدم، شما قیام بكنید یا نكنید من قیام می كنم و لو با همین هشت پسر خودم باشد، و همین طور هم بود، در قیام حرّه علیه یزید، این هشت پسرش را قبل از خودش [به میدان ] فرستاد و شهید شدند، بعد خود این مرد شهید شد. این عبد الله بن حنظله ی غسیل الملائكه سه سال پیش از آن، كه ابا عبد الله از مدینه خارج می شد، آن روزی كه حسین می گفت: «وَ عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ» [1](من می دانم اگر یزید خلافت اسلامی را به دست بگیرد چه بر سر اسلام می آید) كجا بود؟ آن روز نبود؛ باید حسینی كشته بشود، جهان اسلام تكان بخورد تا تازه آقای عبد اللّه بن حنظله ی غسیل الملائكه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و در كوفه و در جاهای دیگر چشمهایشان را بمالند و باز كنند، بگویند حسین حق داشت كه چنین حرفی زد.

شرط سوم اینكه یك نهضت مقدس باشد این است كه تك و فرد باشد؛ یعنی برقی باشد كه در یك ظلمت كامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سكوتها، حركتی باشد در میان سكونهای مطلق؛ یعنی در یك شرایطی كه خفقان به طور كامل حكمفرماست، تمام مردم دیگر قدرت حرف زدن ندارند، تاریكی مطلق، یأس مطلق، ناامیدی مطلق، سكوت مطلق، سكون مطلق است، یك مرتبه یك مرد پیدا می شود، این سكوتها را می شكند، این سكونها را از میان می برد، حركتی می كند، برقی می شود و در میان یك ظلمت می درخشد، تازه دیگران پشت سرش راه می افتند. آیا نهضت حسینی اینچنین بود یا نبود؟ اینچنین بود.

امام حسین چنین نهضتی كرده است. امام حسین در این نهضت چه هدفی داشت؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 108
ما بعد هم می بینیم ائمه ی دین گفته اند عزای چنین حسینی و چنین حادثه ای تا ابد باید زنده بماند. حسین چه هدفی از این نهضت داشت؟ ائمه ی اطهار چرا این همه اصرار داشتند كه عزای حسین زنده بماند؟ این دو را ما می خواهیم بفهمیم.

امّا حسین چرا نهضت كرد؟ چه احتیاجی دارد كه ما بخواهیم از خودمان دلیل ذكر كنیم؟ حسین بن علی خودش دلیل نهضتش را بیان كرد، نه یك جا، نه دو جا و نه ده جا.

اگر نگفته بود ما حق داشتیم از پیش خودمان ببافیم. فرمود: «اِنّی ما خَرَجْتُ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی» در كمال صراحت می گوید دنیای ما را مفاسد گرفته است، امت جدم فاسد شده اند، قیام كردم برای اصلاح، من یك مرد اصلاح طلبم، «اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ أَبی» [2]هدفی جز امر به معروف و نهی از منكر ندارم. امام حسین هدف نهضت خودش را روشن كرده است، در كمال روشنایی. همچنین فرمود: «أَ لا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّاً» [3]. پس خودش بیان كرده است.
[1] . اللهوف، ص 11.
[2] . مقتل الحسین، ص 156.
[3] . بحار الأنوار، ج /44ص 381.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است