در
کتابخانه
بازدید : 1188483تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Collapse فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از نقاط ضعف این است كه معمولاً، هم صاحبان مجالس یعنی مؤسسین مجالس- چه آنهایی كه در مساجد تأسیس یك مجلس می كنند و چه آنهایی كه در منازلشان، بالخصوص كسانی كه در منازلشان- و هم مستمعین [خواهان زیادی جمعیت هستند] و این در حدودی كه من تجربه دارم استثنا ندارد. گرچه من یكی دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 129
سال است كه دیگر منبر نمی روم و بحثهایم منحصر است به همین جلسات محدودی كه اینجا بحث می كنم یا در انجمن اسلامی مهندسین سالی دو سه جلسه بحث می كنم، ولی در چند سالی كه گاهی می رفتم، این را احساس می كردم و می توانم بگویم برای این امر استثنا ندیدم كه هم مؤسّسین و هم حتی مستمعین آن چیزی را كه می خواهند ازدحام جمعیت است. اگر جمعیت ازدحام بكند راضی است، اگر جمعیت ازدحام نكند راضی نیست. این، نقطه ی ضعف است. این جلسات كه برای این نیست كه جمعیت ازدحام بكند یا نه! مگر ما می خواهیم سان ببینیم؟ مگر ما می خواهیم رژه برویم؟ هدف چیز دیگری است. هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه كردن با تحریفات است.

این می شود یك نقطه ی ضعف. گوینده در مقابل این نقطه ی ضعف قرار می گیرد، چه بكند؟ با این نقطه ی ضعف مبارزه كند یا مثل تاج نیشابوری از این نقطه ی ضعف استفاده كند؟ اگر بخواهد با این نقطه ی ضعف مبارزه كند، حقایق را به مردم بگوید، با تحریفات مبارزه كند، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین كه از جمع شدن دور یكدیگر و از شلوغ شدن و از اینكه خودشان را با هم زیاد ببینند خوششان می آید، جور درنمی آید. و اما اگر بخواهد از این نقطه ی ضعف استفاده كند، فقط در این فكر است كه ما چه كار بكنیم كه جمعیت بیشتر جمع بشود. اینجاست كه یك عالم سر دوراهی قرار می گیرد: از این نقطه ی ضعف استفاده كنم، بهره برداری كنم، به عبارت دیگر روی دوش این جمعیت سوار بشوم، حالا كه اینها این قدر احمق و نادان هستند و چنین نقطه ی ضعفی دارند، من هم از همین نقطه ی ضعف استفاده كنم؟ یا علی رغم این نقطه ی ضعف، من با آن مبارزه كنم، بروم دنبال حقیقت، چه كار دارم به اینكه اجتماع می شود یا اجتماع نمی شود.

نقطه ی ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزاداری- كه خوشبختانه باید بگوییم كمتر شده است- این مسأله ی شور و وا ویلا بپاشدن است. باید منبری حتماً در آخر ذكر مصیبت كند و در این ذكر مصیبت هم نه تنها مردم اشك بریزند، اشك بریزند قبول نیست، باید مجلس از جا كنده بشود، باید شور و وا ویلا بپابشود. من نمی گویم مجلس از جا كنده نشود، من می گویم این نباید هدف باشد. من می گویم اگر كسی در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنكه یك روضه ی دروغی بخواند، بدون اینكه جعلی بكند، بدون اینكه تحریفی بكند، بدون اینكه برای امام حسین اصحابی بسازد كه در تاریخ نبوده و خود امام حسین آنها را نمی شناسد چون وجود نداشته اند، بدون آنكه برای امام حسین فرزندانی ذكر كند كه چنین فرزندانی در دنیا وجود نداشته اند، بدون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 130
اینكه برای امام حسین دشمنانی در كربلا با نام و نشان بسازد مثل ازرق شامی و بچه های ازرق شامی كه كاكلشان چگونه بود، كه اصلاً چنین كسانی وجود نداشته اند، اگر اشكی از روی صداقت و حقیقت ریخت، شور و وا ویلا هم بپاشد، مجلس هم كربلا شد، بسیار خوب؛ ولی وقتی كه نبود، آن وقت ما باید با امام حسین بجنگیم، دشمنی كنیم؟ دروغ ببندیم؟ دروغ بگوییم؟ .

یادم هست در فریمان خودمان، سالهای اولی كه من از قم می آمدم و به آنجا می رفتم و گاهی منبر می رفتم، آمده بودیم مشهد، روضه خوان قهاری بود كه در مشهد خیلی معروف بود، شبی ما در مسجد گوهرشاد در یكی از شبستانها رفته بودیم پای روضه ی او و یكی از هم ولایتی های ما هم آنجا بود. یك روضه ی صد در صد دروغی آنجا خواند، خودش هم گفت از بزرگان شنیدم (به قول مرحوم آیتی نگو از بزرگان، بگو از دروغگویان، مگر مقصود «از بزرگان دروغگویان» باشد) چون خودش می فهمید كه این در هیچ كتابی نیست. آمد یك بچه ای برای امام حسین درست كرد كه چنین بچه ای امام حسین نداشته است. گفت طفلی امام حسین داشتند كه جزء اسرا بود. یكی از لشكریان عمر سعد، خودش سوار بود و طنابی به گردن این طفل بسته بود و او را با زور شلاق می آوردند و می كشیدند. او سرگرم رفتن بود و این طفل مجبور به دویدن. یك وقت متوجه شد كه این طناب فشار آورده و سنگینی می كند. بعد متوجه شدند كه این طفل خفه شده است. این را گفت و وا ویلایی بپاشد. وقتی كه آمدیم بیرون، یادم است آن هم ولایتی من آمد به من توصیه كرد گفت آقا جان بیایید پای این منبرها، از این روضه ها یاد بگیرید، اینها را برای مردم بخوانید! .

حال، این، نقطه ی ضعف مردم عوام است. با این نقطه ی ضعف چه باید كرد؟ آیا باید از این نقطه ی ضعف مردم استفاده كرد؟ باید بهره برداری كرد؟ باید سوارشان شد؟ باید مثل تاج گفت حالا كه اینها احمقند من از همین حماقتشان استفاده می كنم؟ نه، بزرگترین رسالت و وظیفه ی علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است. این است كه پیغمبر اكرم فرمود: «اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فی اُمَّتی فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَ اِلاّ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللّهِ» [1]آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر می شود، آنجا كه چیزهایی ظاهر می شود كه در دین نیست، مسائلی پیدا می شود كه من نگفته ام، بر عهده ی دانایان است كه حقایق را بگویند و لو مردم خوششان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 131
نمی آید. آن كسی كه كتمان می كند، لعنت خدا بر او باد. بالاتر از این را خود قرآن كریم فرموده است: «إِنَّ اَلَّذِینَ یَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ اَلْبَیِّناتِ وَ اَلْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی اَلْكِتابِ أُولئِكَ یَلْعَنُهُمُ اَللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اَللاّعِنُونَ» [2]آن دانایانی كه حقایقی را ما گفته ایم و آنها می دانند، ولی كتمان می كنند، می پوشانند، اظهار نمی كنند، لعنت خدا بر آنها و لعنت هر لعنت كننده ای بر آنها باد.

من در مقاله ی «ختم نبوت» نوشتم وظیفه ی علما در دوره ی ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این كار هم در دست است و بازهم خوشبختانه هستند و بوده اند در میان علما افرادی كه با این نقاط ضعف مبارزه كرده اند. كتاب لؤلؤ و مرجان كه من در همین موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام می بردم از مرحوم حاجی نوری (رضوان اللّه علیه) ، درست یك قیام به وظیفه ی بسیار مقدسی است كه این مرد بزرگ كرده است، مصداق قسمت اول این حدیث است كه «اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ» . در این طور موارد وظیفه ی علماست كه حقایق را بدون پرده به مردم بگویند و لو مردم خوششان نمی آید. وظیفه ی علماست كه با اكاذیب مبارزه كنند و مشت دروغگویان را باز كنند.
[1] . اصول كافی، ج /1ص 54.
[2] . بقره/159.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است