در
کتابخانه
بازدید : 1188058تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Collapse فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand 1 عوامل مؤثر در نهضت حسینی 1 عوامل مؤثر در نهضت حسینی
Expand 2 ارزش هر یك از عوامل 2 ارزش هر یك از عوامل
Expand 3 شرایط امر به معروف و نهی از منكر3 شرایط امر به معروف و نهی از منكر
Expand 4 مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منكر4 مراحل و اقسام امر به معروف و نهی از منكر
Expand 5 ارزش امر به معروف و نهی از منكر از نظر علمای اسلام 5 ارزش امر به معروف و نهی از منكر از نظر علمای اسلام
Expand 6 كارنامه ی ما در امر به معروف و نهی از منكر6 كارنامه ی ما در امر به معروف و نهی از منكر
Collapse 7 تأثیر امر به معروف و نهی از منكر اهل بیت امام پس از حادثه ی كربلا7 تأثیر امر به معروف و نهی از منكر اهل بیت امام پس از حادثه ی كربلا
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
می دانیم كه روز عاشورا وضع به چه منوال بود، و شب یازدهم را اهل بیت پیغمبر چگونه برگزار كردند. روز یازدهم جلاّدهای ابن زیاد می آیند اهل بیت را سوار شترهای بی جهاز می كنند و حركت می دهند، و اینها شب دوازدهم را شاید تا صبح یكسره با كمال ناراحتی روحی و جسمی طی طریق می كنند. فردا صبح نزدیك دروازه ی كوفه می رسند. دشمن مهلت نمی دهد. همان روز پیش از ظهر اینها را وارد شهر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 301
كوفه می كنند. ابن زیاد در دارالاماره ی خودش نشسته است. یك مشت اسیر، آن هم مركّب از زنان و یك مرد كه در آن وقت بیمار بود. لقب بیماری برای حضرت سجّاد علیه السلام فقط در میان ما ایرانیها پیدا شده است. نمی دانم چطور شده است كه فقط ما این لقب را می دهیم: امام زین العابدین بیمار! ولی در زبان عرب هیچ وقت نمی گویند علی بن الحسین المریض (یا الممراض) . این لقبی است كه ما به ایشان داده ایم.

ریشه اش البته همین مقدار است كه در ایام حادثه ی عاشورا امام علی بن الحسین سخت مریض بود (هركس در عمرش مریض می شود؛ كیست كه در عمرش مریض نشود؟ ) ، مریض بستری بود، مریضی كه حتی به زحمت می توانست حركت كند و روی پای خود بایستد و با كمك عصا می توانست از بستر حركت كند. در همان حال امام را به عنوان اسیر حركت دادند. امام را بر شتری كه یك پالان چوبی داشت و روی آن حتی یك جُل نبود، سوار كردند. چون احساس می كردند كه امام بیمار و مریض است و ممكن است نتواند خودش را نگه دارد، پاهای حضرت را محكم بستند. غُل به گردن امام انداختند. با این حال اینها را وارد شهر كوفه كردند. دیگر كوفتگی، زجر، شكنجه به حدّ اعلاست. [معمولاً] وقتی می خواهند از یك نفر به زور اقرار بگیرند یا اعصابش را خرد كنند، اراده اش را درهم بشكنند، یك بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت به او غذا نمی دهند، نمی گذارند بخوابد، مرتب زجرش می دهند. در چنین شرایطی اكثر افراد مستأصل می شوند، می گویند هرچه می خواهی بپرس تا من بگویم.

شما ببینید اینها وقتی كه وارد مجلس ابن زیاد می شوند، بعد از آن همه شكنجه های روحی و جسمی چه حالتی دارند! زینب (سلام اللّه علیها) را وارد مجلس ابن زیاد می كنند. او زنی است بلندبالا. عده ای تعبیر كرده اند: «وَ حَفَّتْ بِها اِماؤُها» كنیزانش دورش را گرفته بودند. مقصود كنیز به معنای اصطلاحی نیست. چون همه ی زنهای اصحاب كه شركت كرده بودند، برای زینب سیادت و بزرگواری قائل بودند، خودشان را مثل كنیز می دانستند. اینها دور زینب را گرفته بودند و زینب در وسط اینها وارد مجلس ابن زیاد شد ولی سلام نكرد، اعتنا نكرد. ابن زیاد از اینكه او احساس مقاومت كرد، ناراحت شد. سلام نكردن زینب معنایش این است كه هنوز اراده ی ما زنده است، هنوز ما به شما اعتنا نداریم، هنوز هم روح حسین بن علی در كالبد زینب می گوید: «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» ،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 302
هنوز می گوید: «لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبیدِ (لا اُقِرُّ اِقْرارَ الْعَبیدِ) » [1]ابن زیاد از این بی اعتنایی، سخت ناراحت شد. می فهمید این كیست. همه ی گزارشها به او رسیده بود. وقتی فهمید زنی از همه محترمتر است و زنان دیگر با احترام خاصی دورش را گرفته اند، لا بد حدس می زد كه او كیست چون خبر داشت كه كی هست و كی نیست. در عین حال گفت: «مَنْ هذِهِ الْمُتَكَبِّرَةُ؟ » یا «مَنْ هذِهِ الْمُتَنَكِّرَةُ؟ » (دو جور ضبط كرده اند) این متكبر، این زن پرنخوت كیست؟ یا این ناشناس كیست؟ كسی جواب نداد. دومرتبه سؤال كرد. می خواست از همانها كسی جواب بدهد. بار دوم و سوم. بالأخره زنی جواب داد: «هذِهِ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ» این، زینب دختر علی است. این مرد دَنیّ پست لعین كه یك جو شرافت نداشت شروع كرد به سخت ترین وجهی زخم زبان زدن [2]. گفت: «اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی فَضَحَكُمْ و اَكْذَبَ أُحْدوثَتَكُمْ» خدا را شكر می كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد. زینب در كمال جرأت و شهامت گفت: «اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی اَكْرَمَنا بِالشَّهادَةِ» خدا را شكر می كنیم كه افتخار شهادت را نصیب ما كرد. خدا را شكر می كنم كه این تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت. خدا را شكر می كنیم كه ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد. بعد در آخر گفت: «اِنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ وَ یَكْذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنا» رسوایی مال فاسقهاست (ما در عمرمان دروغ نگفتیم و حادثه ی دروغ هم به وجود نیاوردیم) ، دروغ مال فاجرهاست.

فاسق و فاجر هم ما نیستیم، غیر ماست، یعنی تو. رسوا تویی، دروغگو هم خودت هستی.

این مقدار شهامت و شجاعت و ایمان عملی! این، امر به معروف و نهی از منكر است. تازه این، یك درجه و یك مرحله ی آن است، و داستان درازی دارد. زین العابدین چه گفت؛ یكی از دختران امام حسین چه گفت؛ كنار بازار كوفه، زینب چه خطبه ای انشاء كرد؛ زین العابدین در آنجا چه خطابه ای انشاء كرد؛ در بین راه چه كردند؛ در خرابه یا در خیابانها و كوچه ها با مردم كه مواجه می شدند چه می گفتند؛ و از همه ی اینها به نظر من بالاتر، آن خطابه ی بسیار غرّاء زینب (سلام اللّه علیها) در مجلس یزید بن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 303
معاویه است. در آنجا دیگر صحبت 24 ساعت و 48 ساعت نیست؛ نزدیك یك ماه است كه زینب در چنگال اینها اسیر است و حد اكثر زجری را كه به یك اسیر می دهند به او داده اند. ولی ببینید در مجلس یزید چه كرده است! .

پس در نهضت حسینی، عنصر امر به معروف و نهی از منكر را از این وجهه و جهت هم باید در نظر گرفت كه این نهضت یك نهضت امر به معروف و نهی از منكر بود، و آثار این امر به معروف و نهی از منكر را هم باید كاملاً بررسی كرد، مخصوصاً در خود شام كه چگونه شام را زیرورو كرد.
[1] . ارشاد مفید، ص 235.
[2] . از یك طرف یك آدم شریف به خودش اجازه نمی دهد كه نمك به زخم كسی كه اینهمه مصیبت دیده است بپاشد؛ و از طرف دیگر، زن به اصطلاح جنس لطیف است؛ در هیچ قانون جنگی، مردمی كه یك ذره شرافت دارند متعرّض زن نمی شوند، به هیچ شكلی زخم زبان به او نمی زنند، جراحت به او وارد نمی كنند؛ زن را اسیر می گیرند و در عین حال احترام می كنند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است