در
کتابخانه
بازدید : 1188291تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Collapse فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Collapse 1 معنی تبلیغ 1 معنی تبلیغ
Expand 2 وسائل و ابزار پیام رسانی 2 وسائل و ابزار پیام رسانی
Expand 3 روش تبلیغ 3 روش تبلیغ
Expand 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی
Expand 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام
Expand 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی
Expand 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برای اینكه بحث خودمان را شروع كنیم، باید معنی «تبلیغ» را درست توضیح بدهیم و مخصوصاً فرق آن را با امر به معروف و نهی از منكر بیان كنیم تا معلوم بشود كه عنصر تبلیغ در نهضت حسینی غیر از عنصر امر به معروف و نهی از منكر در این نهضت است. «تبلیغ» كلمه ای است كه در قرآن مجید زیاد استعمال شده است. در قرآن كریم از پیغمبران خدا به عنوان مبلّغان رسالات الهی یاد شده است. البته منحصر به پیغمبران نیست. مثلاً قرآن از زبان پیغمبران نقل می كند كه: «یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ اَلنّاصِحِینَ» [1]یا درباره ی پیغمبران می گوید: «ما عَلَی اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاغُ» [2]*. غرض این است كه كلمه ی «بلاغ» ، «تبلیغ» ، «یبلّغون» و آنچه كه مربوط به این ماده است، در قرآن مجید زیاد استعمال شده است. معنی این كلمه چیست؟ بدبختانه این كلمه در عرف امروز سرنوشت شومی یعنی معنی منحوس و منفوری پیدا كرده، به طوری كه امروز در عرف ما فارسی زبان ها تبلیغ یعنی راست و دروغ جور كردن و در واقع فریبكاری و اغفال برای به خورد مردم دادن یك كالا؛ مفهوم اغفال به خودش گرفته است و لذا گاهی كه كسی درباره ی موضوعی صحبت می كند، وقتی می خواهد بگوید اینها اساسی ندارد می گوید: آقا اینها همه تبلیغات است، همه دروغ و فریبكاری است. بدین جهت، گاهی می بینیم بعضی با استعمال این كلمه در مورد امور دینی موافق نیستند. ولی من در یك جلسه ی دیگر این مطلب را به رفقا گفتم كه اگر كلمه ای معنی صحیحی دارد و آن معنی صحیح در استعمالات قرآن مجید و نهج البلاغه آمده است، ما نباید به جرم اینكه معنی تحریفی پیدا كرده است آن كلمه را مجازات كنیم بلكه باید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 321
همیشه معنی صحیحش را به مردم بگوییم.

تبلیغ با وصول و با ایصال معنی نزدیك دارد. در زبان عربی در خیلی موارد، ظرافتها و لطافتهایی است كه اینها را ما مثلاً در زبان فارسی خودمان- با اینكه زبان شیرین و وسیعی است- نمی بینیم. ما در زبان عربی كلمه ی «ایصال» داریم، كلمه ی «ابلاغ» هم داریم. معنی «ایصال» چیست؟ مثلاً اگر بگوییم پارچه ای را ایصال كردم، یعنی آن را رساندم. «ابلاغ» در فارسی یعنی چه؟ اگر بگوییم فلان چیز را ابلاغ كردم، بازمی گوییم یعنی رساندم. در فارسی در مورد هر دوی اینها كلمه ی «رسیدن» و «رساندن» به كار برده می شود، ولی در زبان عربی «ایصال» را به جای «ابلاغ» نمی شود به كار برد و «ابلاغ» را هم به جای «ایصال» نمی توان به كار برد. «ایصال» معمولاً در مورد رساندن چیزی به دست كسی یا در حوزه ی كسی است، یعنی در مورد امور جسمانی و مادی به كار می رود. اگر كسی بخواهد پاكتی را به شخص دیگری برساند، در اینجا كلمه ی «ایصال» را به كار می برند. یا اگر كسی پیش شما امانتی دارد (امانت مادی) و شما این امانت را به او برسانید، اینجا می گویند امانت را به صاحبش ایصال كرد.

ولی ابلاغ، در مورد رساندن یك فكر و یا یك پیام است، یعنی در مورد رساندن چیزی به فكر و روح و ضمیر و قلب كسی به كار می رود. و لهذا محتوای ابلاغ نمی تواند یك امر مادی و جسمانی باشد، حتماً یك امر معنوی و روحی است، یك فكر و یك احساس است و به عبارت دیگر معمولاً ابلاغ را در مورد پیامها و سلامها و امثال اینها به كار می برند، می گویند: ابلاغ پیام كرد، ابلاغ سلام كرد. وقتی كه ابلاغ پیام می كند یعنی فكری را، پیغامی را به دیگران می رساند، و هنگامی كه ابلاغ سلام می كند، ابلاغ احساسات می كند، ابلاغ عشق می كند. در مورد چنین چیزهایی كلمه ی «تبلیغ» و «ابلاغ» به كار می رود، و قرآن كریم این كلمه را در مورد رسالات كه عبارت است از پیامها به كار برده است.

پس تبلیغ یعنی رساندن یك پیام از كسی به كس دیگر. كلمه ی «پیامبر» و «پیغامبر» كه در زبان فارسی آمده است، ترجمه ی كلمه ی «رسول» است كه به معنی مبلّغ رسالت می باشد. كلمه ی «رسالت» از كلماتی است كه سرنوشت خوبی پیدا كرده است. البته ما فارسی زبان ها (و تا اندازه ای عربی زبان ها) به چیزهایی «رساله» می گوییم كه با آن مفهومی كه «رسالت» در قرآن دارد متفاوت است. معمولاً جزوه ها و نوشته های كوچك را كه حجمشان به اندازه ی یك كتاب نیست «رساله» می گویند و حال آنكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 322
موضوع آن رساله به پیامی ارتباط ندارد. مثلاً فرض كنید كسی كتابچه ای می نویسد درباره ی ریشه ی فلان لغت، درباره ی دستور زبان فارسی یا دستور زبان عربی؛ می گویند فلانی در فلان موضوع رساله ای نوشته است، در حالی كه این اسم با آن موضوع (مثلاً ریشه ی لغت) جور درنمی آید. «رساله» در جایی باید به كار رود كه پیامی در كار باشد، اما كسی كه یك مسأله ی علمی یا ادبی را حل كرده است پیامی برای كسی نیاورده است.

در این مورد استعمال این كلمه درست نیست.

ولی اخیراً كلمه ی «رسالت» را در لفظ فارسی به كار می برند و مثلاً می گویند: فلانی رسالتی در جامعه ی خودش دارد؛ یعنی امروز در مورد كسی كه احساس می كند برای جامعه ی خودش و در جامعه ی خودش وظیفه ای دارد كه باید آن را انجام بدهد، می گویند او رسالتی دارد. این تعبیر و آن تعبیری كه در قرآن برای كلمه ی «رسالت» آمده است، اگر یكی نباشد خیلی به هم نزدیكند و به عبارت دیگر این مفهوم به مفهوم «رسالت» در قرآن بسیار نزدیك است. قرآن می فرماید: «اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اَللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اَللّهَ» [3]آنان كه پیامهای الهی را به مردم می رسانند و جز از خدا از احدی بیم ندارند. این، شرط بزرگی برای پیام رسان است كه بعدها اگر موفق شدیم، ان شاء اللّه درباره اش بحث می كنیم.
[1] . اعراف/79.
[2] . مائده/99.
[3] . احزاب/39.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است